صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

روایتی جالب از مردودی سردار مشهور سپاه در تحصیل؛ به شدت فرسوده شده بودم

۰۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۸:۲۰
کد خبر: ۲۹۲۷۴۷
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
سال بعد وقتی در سیزدهم آبان 1343 اخبار رادیو اعلامیه ی ساواک درباره ی تبعید امام خمینی قدس سره را پخش کرد من با نام ایشان آشنا شدم.
-گروه سیاسی«پیغام ماهی‌ها» کتابی 512 صفحه‌ای است که در 42 فصل به بررسی سرگذشت‌نامه سردار شهید حسین همدانی استاد جنگ‌های نامتقارن محور مقاومت و فرمانده پیشین سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) پرداخته است.    


در فصول ابتدایی این کتاب زندگی این شهید در دوران کودکی، سال های مبارزه با رژیم پهلوی، حضور در روزهای سخت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس سپاه پاسداران و عضویت در سپاه استان همدان و نبردهای داخلی جبهه کردستان روایت می شود و بعد از آن ماجراهای تاسیس لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) با همراهی شهیدان محمود شهبازی، حاج احمد متوسلیان و محمدابراهیم همت بازگو می شود.    


مخاطبان  می توانند در ادامه بخشی از این کتاب را مطالعه کنند: 


حسین همدانی:  وقتی در سیزدهم آبان 1343 اخبار رادیو اعلامیه ی ساواک درباره ی تبعید امام خمینی قدس سره را پخش کرد من با نام ایشان آشنا شدم. چند سال بعد در تهران و همدان دوستان فعالی پیدا کردم که عمدتا از بین اقشار دانشگاهی بودند به عنوان مثال از دوستان آن ایام خودم باید به آقای دکتر هوشنگ باب الحوائجی اشاره کنم ایشان همدانی است و آن روزها دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود، مجرد بود واهل مطالعه سر پرشوری داشت.

با هم خویشاوند و رفیق بودیم و معاشرت داشتیم. محفل ما بیشتر یک جمع مطالعاتی بود تا یک گروه چریکی، بله کار مسلحانه برای مان جذابیت داشت اما فکر می کردیم بدون داشتن مبانی عقیدتی و فکری درست و حسابی عمل مسلحانه راهی به دهی نمی برد.

از جمله محافل مبارزاتی فعال در سطح استان همدان هم که به صورت جسته و گریخته با بعضی اعضای آن ها ارتباط داشتیم می توانم به یک کانون فرهنگی مذهبی اشاره کنم چهره های شاخص این کانون عبارت بودند از اقایان اکرمی و علی آقا محمدی البته هسته ی اصلی این کانون در اواخر سال 1352 توسط ساواک همدان ضربه خورد و اعضای شاخص آن دستگیر شدند از جمله آقایان صالح، اکرمی و حسین کوشش، آقای کوشش جزو چهره های مبارز جنبش کارگری کشور بود و در کارخانجات گروه صنعتی ارج تهران کار می کرد.

البته آن زمان خانواده ما در تهران ساکن بود و من در طی این سال ها از برنامه های حسینیه ارشاد هم استفاده می کردم. از سخنران های حسینیه ارشاد علاوه بر مرحوم شریعتی علاقه زیادی به شرکت در جلسات سخنرانی مرحوم شهبد دکتر محمدمفتح داشتم ایشان یک چهره ی عالم دانشگاهی و فردی فوق العاده با سواد و مسلط به علوم عقلی و نقلی بود. جوان ها را خوب درک می کرد و بسیار گرم آن ها را تحویل می گرفت از آن جا که آقای مفتح اصالتا همدانی بود هر بار که برای شرکت درجلسات سخنرانی محافل مذهبی و دانشگاهی همدان از ایشان دعوت به عمل می آمد من از تهران به همدان می رفتم و پای ثابت جلسات سخنرانی آقای مفتح بودم به یاد دارم هر سال در ایام ماه مبارک رمضان ایشان به مدت سه شب به مسجد جامع همدان می آمد و آن جا برای مردم سخنرانی می کرد.

از جلسات درس و سخنرانی ایشان هم خیلی بهره بردم به این ترتیب طی هشت سال سکونت در تهران یعنی از 47 تا 55 در کنار کار روزانه در یک باطری سازی در میدان قزوین پرداختن به فعالیت ورزشی و حضور در محافل فرهنگی–مذهبی در مدارس متوسطه شبانه بازار نازی آباد و جوادیه تهران در رشته ی علوم تجربی درس می خواندم واقعیت این است که به شدت فرسوده شده بودم این شد که در سال 1350 وقتی در امتحانات دیپلم مردود شدم رفتم برای خدمت سربازی.

بعد از پایان دوره ی آموزشی ما را به شیراز فرستادند بنده در رسته ی ادوات گردان 158 از تیپ 55 هوابرد شیراز به عنوان خدمه خمپاره انداز 81  خدمت کردم خدمت در یک یگان ضربتی هوابرد به مدت دو سال و آشنایی عملی با روش های جنگ چریکی و ضد چریکی تجربه ای مغتنم بود که در فرازهای بعدی زندگی خیلی به کارم آمد.

بعد از خاتمه خدمت سربازی در سال 1352 به تهران برگشتم و تا چهار سال بعد کماکان مقیم تهران بودم بعد هم به صورت متفرقه ثبت نام کردم و دست آخر دیپلم تجربی ام را گرفتم.




ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *