صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

نقش انقلاب اسلامی ایران در بیداری اسلامی و نظام بین الملل

۰۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۵:۰۱
کد خبر: ۲۹۲۳۰۵
بیداری اسلامی که تا قبل از پیروزی انقلاب ایران تنها در حد نظریه و دیدگاه بود با پیروزی انقلاب اسلامی از مراحله نظر به عمل رسید و به یک الگو برای تمامی مسلمانان در سراسر جهان مطرح شد.
به نقل از تسنیم، طی چند سال گذشته موجی از بیداری در بین نسل جوان کشورهای اسلامی ایجاد شد که مشنأ تحولات زیادی در منطقه و دنیای اسلام گردید.

یکی از مهمترین رخدادهای قرن بیستم انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) است که تاثیرات شگرفی در منطقه و دنیا برجا گذاشت.

متن زیر برگرفته از کتاب مبانی نظری بیداری اسلامی در قرن اخیر با تکیه بر اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای است که در چندین بخش به بررسی مسئله بیداری اسلامی می‌پردازد.
 
انقلاب اسلامی و تجدید حیات جریان بیداری اسلامی

بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیت‌های موثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است؛ زیرا انقلاب اسلامی ایران، «در پیدایش، در کیفیت  مبارزه و در انگیزه... از سایر انقلابها جداست.» این انقلاب برآمده از مذاهب، به احیای دین و تجدید حیات اسلام در ایران و جهان مدد رساند که یکی از ابعاد آن، ایجاد موج جدید در بیداری اسلامی معاصر است.

تاثیر انقلاب اسلامی در نظام بین‌الملل

«جهان در قرن بیستم، تحولات گسترده و وقایع متنوع، متضاد، تاثیرگذار و در عین حال خیره کننده‌اش را شاهد بود. وقوع انقلاب اسلامی، از جمله حوادثی است که تاثیر فوق‌العاده‌ و شگفت‌آوری در ورای مرزها و نظام بین‌الملل برجای گذارده است.

انقلاب اسلامی در شرایطی در ایران به وقوع پیوست که کمتر کسی ایران را در شرایط انقلابی تصور می‌نمود. اکثر برآورد‌ها از توان نظام موجود در ایران در نهایت به ثبات نسبی ختم می‌شد. با وجود چنین شرایطی در نظام بین‌الملل هرگز احتمال نمی‌رفت که چنین دولت به اصطلاح جاه‌طلب و مدرن‌گرا که در تعامل با هر دو قطب نظام بین‌الملل کنار آمده و پشتیبانی هر دو را همراه داشت، به آسانی و در مدت کوتاهی در مقابل جریان انقلاب به زانو درآید. حضور فعال انگلیس و آمریکا در ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332، تصور هرگونه انقلاب را برای حاکم شدن نظام بلشویکی در جهت گسترش نفوذ شوروی یا هر نوع دیگری از جریانات ضدغربی با یاس مواجه می‌ساخت.

مجموعه‌ای از عوامل، همچون شرایط خاص و ویژگی‌های منحصر به فرد جامعه ایران، ویژگی‌های خاص حرکت مردم در جریان انقلاب و سرعت، تحولات درون جامعه، غلظت بیش از حد رقابت در نظام دو قطبی،کیفیت و مشخصه‌های خاص رهبری انقلاب، درک ناظران و بازیگران مستقیم بین‌المللی از انقلاب اسلامی را مشوش ساخته بود. انقلاب اسلامی نخستین حرکت توده‌ای مردم در طول تاریخ بود که یک دولت دینی اسلامی به وجود آورد و به لحاظ نظری و اعتقادی با ارائه‌ سیاست‌ها و راهکارهای خاص خود از همان آغاز تضاد و تقابل خود را با سیستم و نظام بین‌الملل نمایان ساخت.

اکنون به بررسی برخی تاثیرات انقلاب بر نظام بین‌الملل، از منظر بیداری اسلامی می‌پردازیم:

الف. احیای اسلام؛ به عنوان یک مکتب جامع و جهانی: پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری مسلمانان در سراسر جهان، فصل جدیدی از تقابل اسلام و غرب فراهم کرد. هراس غرب از اسلام، ناشی از ریشه‌های مذهبی آن نبوده بلکه از ریشه‌های سیاسی اسلام بود که غرب را به وحشت افکنده است. مذهب همیشه بوده، اما این برداشت سیاسی از مذهب است که برای غرب مشکل آفرین گردید. آنچه امروز ادبیات اسلام دربردارد، منبع مهمی برای مرعوب ساختن کسانی است که با اسلام خصومت دارند.

در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون، نه تنها به پایان راه خود نرسیده، بلکه مجدد به عنان مهمترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح می‌باشند و در دنیایی که به سوی مادیات با سرعتی زیاد در حرکت بود، دریچه‌ای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی گشود.

ب. فروپاشی نظام دو قطبی در ایجاد چالش برای نظام‌های طراحی شده در غرب به رغم اینکه انقلاب اسلامی در اوج تحکیم و تثبیت نظام دو قطبی ظهور کرد، در اولین گام‌های خود نظام دو قطبی را به چالش کشاند و نه تنها قانونمندی آن را رعایت نکرد، بلکه علیه آن قیام کرد و خود طراح نظام جدیدی گردید که با معیارهای غربی نه تنها همخوانی نداشت، بلکه در نضاد بود.

ج. تغییر گفتمان منازعات جهانی؛ منازعات جهانی بر پایه‌ منازعه میان دولت‌ها و تشکیل اتحادیه‌ها و ائتلاف میان دولت‌های متخاصم شکل گرفته به جریان افتاده و خاتمه می‌یافت. اگرچه گاهی عوامل ایدئولوژیک، مانند آنچه در قرن بیستم میان دنیای کمونیسم و جهان سرمایه‌داری مطرح بود، در این منازعات نقش بالقوه پیدا می‌کرد، اما عموما منازعات بین‌المللی بر سر تقسیم منافع اقتصادی شکل می‌گرفت. انقلاب اسلامی نه تنها گفتمان این نوع منازعات را تغییر داده، بلکه بازیگران اصلی را در مخاصمات بین‌المللی از حوزه‌ دولت - ملت خارج نمود. بر اساس گفتمان جدید، منازعه‌ی اساسی نه میان دولت‌ها با منافع و اهداف متفاوت است، بلکه میان صاحبان قدرت و زور از یک طرف با توده‌های مردم بوده و جنگ واقعی میان مستکبرین از یک طرف و مستضعفین جهان از طرف دیگر می‌باشد. گفتمان مرزبندی‌های جغرافیایی، نژادی، قومی و حتی مذهبی را در تخاصمات بین‌المللی به هم ریخته و جنگ دولت‌ها را به عنوان مستکبرین از یک طرف با ملت‌ها به عنوان مستضعفین از طرف دیگر منازعه‌ واقعی و نهایی و نهایت مطرح نمود.

د. خیزش جهانی مستضعفین علیه مستکبرین؛ به تبع تغییر گفتمان منازعات جهانی، صف‌بندی جهانی نیز تغییر کرده و در دولت‌های حاکم عموما رقابت‌ها و تخاصمات موجود میان خود را کنار گذاشته و در مصاف با خیزش عمومی ملت‌ها که مرزهای جغرافیایی را در هم نوردیده و یکدل و یکصدا به مبارزه با صاحبان قدرت و زور برخاسته‌اند و در قالب حرکت‌های فردی یا جمعی وارد عرصه‌ منازعات جهانی گردیده، موجودیت پیدا کرده و به نوعی مورد شناسایی قرار گرفته‌اند. نمونه‌ آن حزب‌الله لبنان است که امروز به عنوان یک قدرت مطرح غیردولتی در چنان جایگاهی قرار گرفته است که در واقع حرف اول را و حتی بالاتر از دولت متبوع خود، در منازعه با صهیونیسم بین‌الملل و دولت اشغالگر اسرائیل می‌زند.

هـ. طرح اسلام سیاسی به عنوان گفتمان جدید؛ پیروزی انقلاب اسلامی برپایه‌ ارزش‌ها و معیارهای اسلامی، برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن گفتمان اسلام سیاسی را در علوم سیاسی و روابط بین‌الملل مطرح نمود که خواهان بخش یا تمامی از قدرت سیاسی می‌باشد. این گفتمان در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح می‌گردد که دین را نه تنها جدا از سیاست دانسته و به گفته‌ مارکس افیون ملت‌ها تلقی می‌شده، بلکه مدعی بودند که دوره‌ آن گذشته و به تاریخ تعلق دارد و چیزی هم برای ارائه به دنیای مدرن ندارد گفتمان اسلام سیاسی دریچه‌‌ای جدید به روی اندیشمندان و صاحبنظران سیاست باز نمود که نه تنها دین اسلام می‌تواند سیاسی باشد، بلکه حرف‌های جدید و تازه‌ای برای ارائه به جهان مدرن امروز دارد که با گفتمان موجود در تقابل و تضاد بود.

و. نفی نظام غرب محور؛ انقلاب اسلامی در  عمل، استراتژی غرب را به چالش کشید. خطر بزرگ از آنجا نشات گرفت که انقلاب اسلامی در سرزمینی که در حوزه‌ نفوذ غرب بود، در کمال عظمت پیروز شده و سیطره‌ گفتمان غرب محور را به چالش کشید. در گفتمان نوظهور و قدرتمند انقلاب اسلامی، رابطه تنگاتنگ غرب با رهبری جهان تحت فشار قرار می‌گیرد و با ایده‌ غرب‌مداری به عنوان مدلی پایدار از توسعه و پیشرفت با مخالفت جدی روبه‌رو می‌شود. از این منظر می‌توان ظهور اسلامگرایی را در تخریب و فرسایش اروپامداری و غرب مرکزی، مورد توجه قرار داد. از این رو، گسترش اسلامگرایی مانعی بنیادین و اساسی در برابر افزون‌خواهی غرب در جهان محسوب گردید. در این گفتمان جدید، در عین حال که غرب را به لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام برتر می‌داند، اما آن را از نظر اخلاقیات در انحطاط و در پرتگاه نابودی می‌بیند.

و. جهان اسلام به عنوان یک قدرت مطرح در نظام جهانی؛ با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری و همبستگی که میان ملت‌های مسلمان به وجود آمده و به نوعی آرمان و اهداف مشترک، منافع همگن و مهمتر از همه احساس قدرت و توانمندی‌فوق‌العاده در ابعاد گوناگون رسیده، جهان اسلام به عنوان یک بازیگر مستقل و یک قدرت مهم چه به صورت بالفعل و چه به صورت بالقوه در ابعاد فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی مطرح گردیده، که در گفتمان سیاسی قبل از انقلاب وجود نداشت و ویژگی‌های این بازیگر جدید با سایر بازیگران که در قالب اتحادیه‌ها همچون اتحادیه‌ی اروپا شکل گرفته، تفاوت اساسی دارد.

ح. تغییر معیارهای قدرت در نظام بین‌الملل؛ در گذشته اصول پذیرفته شد، برای سنجش و تقسیم‌بندی کشورها از نظر قدرت، عوامل مادی قابل اندازه‌گیری، همچون وضعیت نظامی، اقتصادی، جمعیتی، جغرافیایی و سیاسی بود که در تقسیم‌بندی کشورها به ابرقدرت‌ها، قدرتهای بزرگ و قدرتهای کوچک مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ لکن انقلاب اسلامی که توسط جنبشی مردمی با دست تهی بر یک قدرت تا دندان مسلح و با حمایت همه جانبه‌ قدرت‌های بزرگ جهانی غلبه کرد، موجب مطرح شدن معیارهای جدیدی از قدرت همچون ایمان، جهاد و شهادت گردید که نه تنها بر قدرتهای مادی غلبه کرده، بلکه امکان اندازه‌گیری و مواجهه با این معیارها را برای غرب مشکل کرده است.

ط. آغاز تهاجم جهان اسلام؛ بعد از رنسانس در اروپا، که نقطه عطف مهمی در تاریخ تمدن غرب تلقی می‌گردد، غرب حالتی تهاجمی به خود گرفته و در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی حرف اول را در دنیا مطرح و جوامع دیگر، به ویژه جهان اسلام را وادار به تبعیت از خود کرده و امیدی هم به تغییر شرایط نمی‌رفت. انقلاب اسلامی به ناگهان شرایط را تغییر داده، برگی دیگر از تاریخ جهان را ورق زده و به دوران انفعال و حالت تدافعی جهان اسلام پایان بخشیده و آن را در حالتی تهاجمی قرار داد، به طوری که امروزه این غرب است که از خود دفاع می‌کند و نگران فرهنگ و تمدن و آینده خود می‌باشد.

ی. بازگشت به شکوه و عظمت تمدن اسلامی: تاریخ قرون وسطی یادآور شکوه و عظمت تمدن اسلامی می‌‌باشد. در عین حال که غرب سعی می‌کند آن دوره را به فراموشی سپرده و حتی‌الامکان نادیده بگیرد و از آن دوران به عنوان عصر تاریکی یاد کند و اگر از دوران شکوفایی تمدن اسلامی یاد می‌کرد، آن را مربوط به دوران گذشته می‌دانست و با توجه به سرعت پیشرفت تمدن غرب، امکان تجدید حیات تمدن اسلامی محال به نظر می‌رسید؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی که علی‌رغم میل و خواسته غرب صورت گرفت و بیداری اسلامی و آثار و تبعات آن حداقل برای مسلمان‌ها این باور را به وجود آورده است که امکان احیای تمدن اسلامی و تجدید دوران با شکوه و عظمت آن امری ممکن بوده، بلکه می‌رود که به صورتی اجتناب‌ناپذیر و قهری، واقعیت یابد.

ک. جمهوری اسلامی به عنوان یک الگو از نظام سیاسی اسلامی و قدرت منطقه‌ای؛ در دنیای مدرن قرن بیستم، این اعتقاد و باور اساسی وجود داشت که امکان تشکیل و تداوم حکومت برپایه‌ معیارهای دینی و اسلامی و با رعایت اصول و ارزش‌های مطرح شده در گذشته، وجود ندارد و کشورهای اسلامی راهی جز الگو گرفتن از غرب و نظام‌های سکولار ندارند و این باور حتی در بسیاری از دولتمردان و رهبران جهان اسلام نیز وجود داشت. پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی برپایه‌ی ارزش‌های مذهبی و با استفاده از نهادهای تاسیسی و تداوم آن به مدت سه دهه و توفیق آن در برقراری روابط متعدل با سایر دول و حتی اداره‌ هوشمندانه و قدرتمندانه هشت سال جنگ، حیرت نظاره‌گران سیاسی و اندیشمندان سیاسی را برانگیخت و ناچار فصل جدیدی در تقسیم‌بندی حکومت‌ها برای جمهوری اسلامی باز نموده که به عنوان الگو، قابل بهره‌برداری و تکرار می‌باشد و مشابهی برای آن در تاریخ نمی‌توان یافت.

ل. رهبران انقلاب اسلامی به عنوان الگوهای جدید رهبری، در قاموس علوم سیاسی غرب و با تکیه بر نظریات ماکیاولی، ویژگی‌های رهبران سیاسی و برجستگی‌ آنها در توانمندی ایشان در غلبه بر رقیبان و پیشبرد اهداف خود با استفاده از هر نوع تدبیر، مکر و دغل خلاصه می‌گردید و چیزی که برای آنها به عنوان یک ویژگی ضروری و لازم مطرح نبود، رعایت اصول و معیارهای اخلاقی، انصاف و صداقت بود. ظهور رهبران انقلاب اسلامی، به ویژه امام خمینی(ره) که متخلق به باورها و اخلاق اسلامی بوده و بیش از هر چیز و قبل از آنکه به پیروزی بیندیشد، به ادای تکلیف الهی توجه داشت، در صحنه سیاست امری بدیع و استثنایی بود؛ بویژه آنکه این نوع رهبران بتوانند در انجام ماموریتهای سیاسی خود توفیق نهایی هم کسب نمایند. امروزه مطالعه‌ زندگی و سیره این نوع رهبران مورد توجه خاص و عام قرار گرفته و غرب در پیش‌بینی‌های خود در رابطه با عملکرد رهبران انقلاب، دچار اشتباه و گمراهی شده است.

م. طرح الهایات رهایی بخش: پیروزی انقلاب اسلامی در جوامع مذهبی غیرمسلمان نیز آثار خود را برجای گذاشت. کلیسای مسیحیت که خود را بر این باور ثابت قدم و پایدار می‌‌دید که نه حق دار دو نه ضرورت دارد وارد صحنه‌ مبارزات سیاسی علیه رژیم‌های خودکامه شود و تنها می‌تواند به پند و اندرز و نصیحت بسنده کند؛ با پیروزی انقلاب اسلامی که به رهبری علمای دینی شکل گرفت، بعضی از رهبران مسیحیت، به ویژه در آمریکای لاتین، را به فکر انداخت که به علت این بی‌توجهی به نیازهای عمومی، جایگاه خود را در میان گروه‌های اجتماعی از دست می‌دهند؛ لذا برخی با خروج از اصول و معیارهای پذیرفته شده کلیسای واتیکان، به انقلابیون پیوسته و اولین تجربه را در انقلاب نیکاراگوئه کسب کردند و فصل جدیدی در نظام کلیسایی به نام «الهیات رهایی‌بخش» برای خود باز نمودند و رهبری بخش مهمی از نهضت‌های آزادی‌بخش آمریکای لاتین را به رغم مخالفت واتیکان، برعهده گرفتند.
 
 تاثیر انقلاب اسلامی بر بیداری جهان اسلام

با پیروزی انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی در جهان اسلام وارد مرحله‌ نوینی شد و بعد از چند سال خمودگی بار دیگر به مسئله‌ی اول منطقه و جهان تبدیل شد؛ چرا که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به ملل تحت ستم جهان نشان داد که می‌توان بر توکل به خدا، استقامت و پایداری مردم و عدم وابستگی به مکاتب مادی شرق و غرب و تکیه بر مکتب رهایی بخش اسلام، بر قوی‌ترین رژیم‌های وابسته به استکبار نیز پیروز شد. این پیروزی، شوق و اشتیاق عجیبی در بین ملل تحت ستم، نهضت‌های آزادیبخش و تمام آزادیخواهان جهان به وجود آورد و در بیداری، امید و اعتماد به نفس مسلمانان - بدون توجه به ملیت یا تعاملات سیاسی ملت‌ها - نقش بسزایی ایفا کرد. از اندونزی تا جوامع اسلامی در غرب، پیروزی انقلاب اسلامی در حکم پیروزی اسلام بود و توانایی اسلام را برای رهبران مردم سکوت شده جهت مقابله با رژیم‌های فاسد و تحت سلطه‌ی خارجی آشکار نمود.

«بلاتردید احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله‌ نظر به عمل و واقعیت رسید. اگرچه از حدود یک قرن قبل، اندیشمندانی همچون سیدجمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کرده و ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب را سرمی‌دادند؛ اما پیروزی انقلاب اسلامی به همه‌ مسلمانان به اثبات رساند که مساله‌ بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده، بلکه می‌تواند واقعیت داشته باشد. حتی می‌توان ادعا کرد که اولین و بزرگترین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحران‌ها و توطئه‌های گوناگون و به خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روز به روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.»

در واقع آنچه را که آرنولد توین‌بی در سال 1949م در کتاب «تمدن در بوته‌ آزمایش» پیش‌بینی که بود، با پیروزی انقلاب اسلامی عینیت یافت: «پان اسلامیسم خوابیده است، با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان (مستضعفین) برضد سلطه‌ غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضدغربی شود، این خفته بیدرا خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظام اسلام و حتی اگر این روح بقدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد، اثر روحی محاسبه‌ناپذیری داشته باشد؛ زیرا ممکن است پژواکهای یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است، بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.»

«انقلاب اسلامی ایران به دلیل جاذبیت در شعارها، اهداف، روش‌ها، محتوا و نتایج حرکت‌ها و سابقه‌ مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی منطقه‌ای و بین‌المللی، پدیده‌ای اثرگذار در جهان اسلام بوده است. این مایه‌های اثربخش بطور طبیعی یا اداری و برنامه‌ریزی شده و از طریق کنترل‌هایی چون ارگانهای انقلابی سازمانهای رسمی دولتی و اداری، ارتباط علمی و فرهنگی، مبادلات تجاری و اقتصادی، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولت‌ها و جنبش‌ها و سازمان‌های دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متاثر نموده است. البته میزان تاثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه‌ جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبود، بلکه با توجه به قرابت‌های فکری، فرهنگی و جغرافیایی، درجه تاثیر آن متفاوت است.»

/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *