اهمیت وقت و عمر از نگاه قرآن/حسرت هایی برای روزهای آخر سال
پدربزرگ ما که درسخوانده مکتبخانه بود در آنجا کلامی از مولایمان علی(علیه السلام) برایمان خواند. «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ. فرصت ها همچون ابر در گذرند.پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید».
به گزارش گروه فرهنگی ، در پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین انصاریان آمده است:
امروز که یاد آن روزها افتادم، به خود گفتم که من تا به حال چه کردم؟ در سالی که گذشت، با خود چه کردم؟ چقدر از وقتم –که با هیچ طلا و نقره و لعلی بازنمیگردد- را تلف کردم؟
چه دورانی بود! دلم برایش تنگ شده... هیچگاه محبتهایش را فراموش نمیکنم. دست نوازشی که بر سر ما میکشید... پدربزرگم را میگویم. خدا همه رفتگان را بیامرزد. بهار که نزدیک میشد، لحظه سال تحویل همه در خانه پدربزرگ جمع میشدیم و سر یک سفره مینشستیم. دلتنگ آن روزها هستم. روزهای خوب و خوشی بود. فارغ از غصه ها و روزمرگی ها، طبیعت زیبا و روح نوازِ سوادکوه و بازی های کودکانه ما. روزهایی که هیچگاه برنمیگردد. این خاصیت زمان است. بازگشتی در کار نیست! یاد آن روزی که پدربزرگ ما را صدا کرد. با شور و شوق به سوی او رفتیم. ما را نزد خود نشاند و چند کلام صحبتی کرد. از کودکیاش گفت. از نوجوانی و بعد از دوران جوانی...
از حسرت روزهای گذشته برای ما حرف زد. میگفت من حاضرم همه داشتههای خودم را بدهم تا دوباره با دوران جوانی برگردم. کارهای زیادی باید انجام میدادم که ندادم. کارهای زیادی کردم که درست نبود. میخواهم جبران کنم. اما زمان به عقب برنمیگردد. این من هستم و حسرت روز و شب ... پدربزرگ ما که درسخوانده مکتب خانه بود در آنجا کلامی از مولایمان علی (علیه السلام) برایمان خواند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ. فرصت ها همچون ابر در گذرند. پس فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید.» امروز که یاد آن روزها افتادم، به خود گفتم که من تا به حال چه کردم؟ در سالی که گذشت، با خود چه کردم؟ چقدر از وقتم –که با هیچ طلا و نقره و لعلی بازنمیگردد- را تلف کردم؟
در سالی که گذشت، چقدر از فرصتها استفاده کردیم؟!
پیدایش انسان و زندگی او در این جهان، نعمتی از سوی خداست. آنچنان که خود فرموده: « هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُن شَیْئًا مَّذْكُورًا. آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!» چنین موجودی که از پَست ترین چیز آفریده شده، نعمت وجود یافته، آیا نباید شکرگذار این نعمت باشد؟! «وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیْكُمْ. نعمت خدا بر خودتان را به یاد آورید.» و البته میدانیم که پس از هر نعمتی، محاسبه ای هست. پس چه بهتر که از خود حساب بکشیم، پیش از آنکه از ما حساب بکشند. به خود نگاه کنیم. چقدر شکرگزار نعمتِ وجودِمان بودیم؟ آیا شکرِ نعمت جز این است که از نعمت به خوبی و خالصانه در راه خدا استفاده کنیم؟ آنچنان که علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نوشتند: «حقیقت شاكر بودن بنده براى خدا این است كه خالص براى پروردگارش باشد.» حال در سالی که گذشت، شکر نعمت را آنگونه که باید به جا آوردیم؟ آیا عُمر خود را در راه صحیح و آن راهی که خداوند از ما خواسته صرف کردیم؟ چقدر از فرصت ها استفاده کردیم و چقدر آنها را هدر دادیم؟!
اهمیت وقت و عمر از نگاه قرآن
قرآن، کتاب خدا، کتابی که بشر را به محکمترین راه هدایت میکند، برای وقت، زمان و گذر عمر، ارزش بسیار قائل است. حتی به زمانهای مختلف قسم یاد میکند. «والفجر. قسم به طلوع فجر». پس از فجر نیز که صبح است، باز هم خدا به آن قسم یاد میکند: « وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ. یعنی قسم به صبح که هنگامی که تنفس میکند». همچنین قسم به ضحی (زمانی که آفتاب به روشنی در آسمان دیده میشود) و نیز قسم به روز: « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلّیهَا». همچنین قَسَم به عصر: «وَ الْعَصْرِ» و شب: «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشیهَا. و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند». حتی قرآن 3 بار به سَحَر قسم خورده است. «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَر»، «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَس »، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» هر سه عبارت یعنی «قسم به شب، هنگامی که تمام میشود». این نشانه اهمیت اوقات شبانه روز است، که خدا به آنها قسم یاد کرده است. فراتر از این، عُمر انسان است که الله تبارک و تعالی حتی در جهنم نیز از اهل آن حساب میکشد: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم... آیا ما به شما عمر (و فرصت طولانی) ندادیم؟»
علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نوشتند: «حقیقت شاكر بودن بنده براى خدا این است كه خالص براى پروردگارش باشد.» حال در سالی که گذشت، شکر نعمت را آنگونه که باید به جا آوردیم؟ آیا عُمر خود را در راه صحیح و آن راهی که خداوند از ما خواسته صرف کردیم؟ چقدر از فرصتها استفاده کردیم و چقدر آنها را هدر دادیم؟!
امروز که یاد آن روزها افتادم، به خود گفتم که من تا به حال چه کردم؟ در سالی که گذشت، با خود چه کردم؟ چقدر از وقتم –که با هیچ طلا و نقره و لعلی بازنمیگردد- را تلف کردم؟
چه دورانی بود! دلم برایش تنگ شده... هیچگاه محبتهایش را فراموش نمیکنم. دست نوازشی که بر سر ما میکشید... پدربزرگم را میگویم. خدا همه رفتگان را بیامرزد. بهار که نزدیک میشد، لحظه سال تحویل همه در خانه پدربزرگ جمع میشدیم و سر یک سفره مینشستیم. دلتنگ آن روزها هستم. روزهای خوب و خوشی بود. فارغ از غصه ها و روزمرگی ها، طبیعت زیبا و روح نوازِ سوادکوه و بازی های کودکانه ما. روزهایی که هیچگاه برنمیگردد. این خاصیت زمان است. بازگشتی در کار نیست! یاد آن روزی که پدربزرگ ما را صدا کرد. با شور و شوق به سوی او رفتیم. ما را نزد خود نشاند و چند کلام صحبتی کرد. از کودکیاش گفت. از نوجوانی و بعد از دوران جوانی...
از حسرت روزهای گذشته برای ما حرف زد. میگفت من حاضرم همه داشتههای خودم را بدهم تا دوباره با دوران جوانی برگردم. کارهای زیادی باید انجام میدادم که ندادم. کارهای زیادی کردم که درست نبود. میخواهم جبران کنم. اما زمان به عقب برنمیگردد. این من هستم و حسرت روز و شب ... پدربزرگ ما که درسخوانده مکتب خانه بود در آنجا کلامی از مولایمان علی (علیه السلام) برایمان خواند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ. فرصت ها همچون ابر در گذرند. پس فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید.» امروز که یاد آن روزها افتادم، به خود گفتم که من تا به حال چه کردم؟ در سالی که گذشت، با خود چه کردم؟ چقدر از وقتم –که با هیچ طلا و نقره و لعلی بازنمیگردد- را تلف کردم؟
در سالی که گذشت، چقدر از فرصتها استفاده کردیم؟!
پیدایش انسان و زندگی او در این جهان، نعمتی از سوی خداست. آنچنان که خود فرموده: « هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُن شَیْئًا مَّذْكُورًا. آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!» چنین موجودی که از پَست ترین چیز آفریده شده، نعمت وجود یافته، آیا نباید شکرگذار این نعمت باشد؟! «وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیْكُمْ. نعمت خدا بر خودتان را به یاد آورید.» و البته میدانیم که پس از هر نعمتی، محاسبه ای هست. پس چه بهتر که از خود حساب بکشیم، پیش از آنکه از ما حساب بکشند. به خود نگاه کنیم. چقدر شکرگزار نعمتِ وجودِمان بودیم؟ آیا شکرِ نعمت جز این است که از نعمت به خوبی و خالصانه در راه خدا استفاده کنیم؟ آنچنان که علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نوشتند: «حقیقت شاكر بودن بنده براى خدا این است كه خالص براى پروردگارش باشد.» حال در سالی که گذشت، شکر نعمت را آنگونه که باید به جا آوردیم؟ آیا عُمر خود را در راه صحیح و آن راهی که خداوند از ما خواسته صرف کردیم؟ چقدر از فرصت ها استفاده کردیم و چقدر آنها را هدر دادیم؟!
اهمیت وقت و عمر از نگاه قرآن
قرآن، کتاب خدا، کتابی که بشر را به محکمترین راه هدایت میکند، برای وقت، زمان و گذر عمر، ارزش بسیار قائل است. حتی به زمانهای مختلف قسم یاد میکند. «والفجر. قسم به طلوع فجر». پس از فجر نیز که صبح است، باز هم خدا به آن قسم یاد میکند: « وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ. یعنی قسم به صبح که هنگامی که تنفس میکند». همچنین قسم به ضحی (زمانی که آفتاب به روشنی در آسمان دیده میشود) و نیز قسم به روز: « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلّیهَا». همچنین قَسَم به عصر: «وَ الْعَصْرِ» و شب: «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشیهَا. و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند». حتی قرآن 3 بار به سَحَر قسم خورده است. «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَر»، «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَس »، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» هر سه عبارت یعنی «قسم به شب، هنگامی که تمام میشود». این نشانه اهمیت اوقات شبانه روز است، که خدا به آنها قسم یاد کرده است. فراتر از این، عُمر انسان است که الله تبارک و تعالی حتی در جهنم نیز از اهل آن حساب میکشد: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم... آیا ما به شما عمر (و فرصت طولانی) ندادیم؟»
علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نوشتند: «حقیقت شاكر بودن بنده براى خدا این است كه خالص براى پروردگارش باشد.» حال در سالی که گذشت، شکر نعمت را آنگونه که باید به جا آوردیم؟ آیا عُمر خود را در راه صحیح و آن راهی که خداوند از ما خواسته صرف کردیم؟ چقدر از فرصتها استفاده کردیم و چقدر آنها را هدر دادیم؟!
گذشته از این، علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نوشتند: «حقیقت شاكر بودن بنده براى خدا این است كه خالص براى پروردگارش باشد.» حال در سالی که گذشت، شکر نعمت را آنگونه که باید به جا آوردیم؟ آیا عُمر خود را در راه صحیح و آن راهی که خداوند از ما خواسته صرف کردیم؟ چقدر از فرصت ها استفاده کردیم و چقدر آن ها را هدر دادیم؟!
نظرات بینندگان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *