صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

منفرد: سال جدید را به همه بچه ها تبریک می گویم/ خوردن غذای یک پیرمرد خاطره دلنشین من است

۱۷ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۰:۰۴
کد خبر: ۲۸۶۸۱۱
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
منفرد با تبریک گفتن سال جدید به همه بچه های ایران ، از خوردن غذای یک پیرمرد در ایام نوروز به عنوان خاطره دلنشین نوروزی خود سخن گفت.
داوود منفرد مجری و بازیگر برنامه تلویزیونی "رنگین کمان" در گفت و گو با خبرنگارگروه فرهنگی ، گفت: با توجه به اینکه کار من در زمینه کودک بوده است، نوروز را ابتدا به بچه ها و سپس به بزرگترها تبریک می گویم.

وی ادامه داد: خاطره های بسیاری زیادی از نوروز در ذهن من وجود دارد اما یکی از آن ها بیشتر از بقیه برایم دلنشین بود و در ذهنم ماندگار شده است.

منفرد تصریح کرد: به یاد دارم یک سال درایام نوروز برای انجام کار کودک به یک شهر رفته بودیم. 

وی در ادامه صحبت‌های خود اظهار کرد: پس از گذشت چند ساعت و نزدیک شدن به بعد از ظهر به دلیل اینکه اعضای گروه خیلی گرسنه شده بودند، برای صرف غذا به یک رستوران رفتیم و با توجه به اینکه تعدادمان زیاد بود، خدمتکار اعلام کرد که آماده شدن غذا نیم ساعت طول می کشد.

بازیگر نقش دایی در مجموعه تلویزیونی "رنگین کمان" توضیح داد: در آن زمان که ما در آن رستوران حضور داشتیم ، یک پیرمرد خیلی خوش تیپ هم در میز کنارمان نشسته بود و غذای مفصلی برای خودش سفارش  داده بود که شامل برنج همراه با برگ و کوبیده بود.

وی یادآور شد: ما که توجهمان به سمت آن پیرمرد بود مشاهده کردیم که او وقتی یک لقمه کوچک از غذایش را خورد بلند شد و رفت.

منفرد همچنین گفت: با رفتن پیرمرد ، بچه های گروهمان  اعلام کردند که اگر این غذا خورده نشود ، اسراف می شود و به همین دلیل پیشنهاد دادند که غذای این پیرمرد را بخوریم.

وی افزود: وقتی ما غذای آن فرد را خوردیم بعد از گذشت دو دقیقه، آن پیرمرد از دستشویی بیرون آمد و در کمال تعجب دید که کوبیده و برگی در ظرف غذایش وجود ندارد.

این مجری تلویزیون خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه به جز ما فرد دیگری در آن رستوران حضور نداشت، پیرمرد متوجه قضیه شد البته بعد از آن موضوع با همدیگر دوست شدیم.




ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *