پروفسوری حرفه من است/ فوتبالم شبیه جباری و نویدکیا بود/ تا پرسپولیس قهرمان نشود لیگ تمام نخواهد شد+عکس
سرمربی پرسپولیس گفت: سن تنها یک عدد است و در این سال ها که مربیگری می کنم تلاشم رابطه دوستانه با بازیکنانم بوده تا استاد و شاگردی.
به نقل از مشرق، تیم فوتبال پرسپولیس در ابوظبی و در دومین هفته از لیگ قهرمانان آسیا در سال 2017 در حالی به برتری مقابل الوحده امارات دست یافت که این تیم تا دقایق پایانی بازی 2 بر یک از میزبانش عقب بود و در دقایق پایانی با درخشش طارمی دو بار دروازه حریف را گشود تا با برتری 3 بر 2 یک برد شیرین بدست بیاورد.
این برد در روزی بدست آمد که بازیکنان پرسپولیس تصمیم داشتند به مناسبت سالروز تولد 63 سالگی برانکو ایوانکوویچ هدیه مناسبی هم به او بدهند. این برد با این سختی قطعا شیرینی های هدیه پرسپولیسی ها برای سرمربی کروات شان را دو چندان کرد.
- ممنونم. من هم در آستانه فرا رسیدن سال جدید نوروز را به شما ایرانیان تبریک می گویم.
- این هم رفت جزو یکی از بهترین هدایایی که تا کنون در این مدت گرفته بودم.
- خب من خیلی دوست ندارم بازیکن با من راحت نباشد. حس دوستی در یک تیم بهتر از حس پدر و پسری یا معلم و شاگردی است. برای همین هم تا جایی که حد و حدود همه چیز حفظ شود سعی می کنم با بازیکنان و اعضای کادر فنی ام راحت و دوستانه رفتار کنم. گاهی هم از این شوخی ها درباره سن و سالم می کنم. البته می دانید که سن تنها یک عدد است در شناسنامه.
- اولا بگویم که پروفسوری برای من لقب نیست و حرفه من است.
- البته! هم شطرنج و هم بسکتبال. البته در هندبال هم استعداد دارم و اگر بخواهید کلی بگویم اینکه تقریبا همه رشته های ورزشی را تجربه کرده ام. من تنیس روی میز هم بازی کرده ام.
- دو برادر دارم که آنها هم مانند من فوتبالیست بودند که همه ما در لیگ دسته دوم یوگسلاوی سابق توپ می زدیم. خودم در طول دوران بازی ام در لیگ دسته دو بودم و در همان دوران جوانی کلی بازی کرده بودم.
- خیر. پدرم پلیس بود و در منطقه ای که بازی می کردیم نه زمین فوتبال بود نه توپ ولی چون خودش به آمادگی جسمانی اش خیلی اهمیت می داد به ما هم توصیه می کرد که ورزش کنیم و به این خاطر سراغ فوتبال رفتیم. او همیشه از ما حمایت می کرد و بهترین مشوق مان بود.
- به هیچ وجه. ما در وهله اول باید در درس پیشرفت می کردیم و بعد سایر مسایل بود. سبک زندگی مان به واسطه شغل پدرم باعث شده بود تا روحیه مان محکم و سر سختی در وجودمان نهادینه شود. از این رو به رغم سختی هایی که فوتبال داشت در آن پا پس نکشیدیم.
- او به معنای کامل یک مادر بود و کاری به اینکه ما در چه دسته و تیمی بازی می کنیم نداشت و فقط می گفت که مبادا آسیب دیدگی یا مشکلی برای مان بوجود بیاید. با اینکه گاهی از تلویزیون بازی های مان هم پخش می شد ولی او نگاه نمی کرد و به محض بازگشت مان به خانه جلو می آمد تا از سلامتی مان مطمئن شود.
- در دامنه کوههای شمالی کرواسی بودیم. شمالی های کرواسی برخلاف جنوبی هایش که تندخو و عصبی مزاج هستند، آرام و صبورتر رفتار می کنند.
- در محله ای که ما در آن زندگی می کنیم به خاطر جنگجویانی که داشته معروف است و البته آن منطقه اشراف زاده های زیادی داشته هنوز هم کاخ ها و قلعه های بزرگ و زیبای شان در آنجا هستند. اسم آن منطقه "واروژنی" است که تقریبا 300 سال پیش پایتخت کرواسی هم بوده است.
- چون سه بار آتش سوزی های بزرگ در واروژنی رخ داد و آن وقت بود که پایتخت را به زاگرب بردند و همان جا هم باقی ماند. واروژنی را به وین کوچک هم صدا می زنند چون به لحاظ معماری خیلی شبیه آن شهر است. شهر من شهر گلها، کاخ ها، قلعه ها و جوانان است.
- بله به کرّات! این در خانه ما عادی بود.
- هافبک پلی میکر بودم. برادر بزرگم دفاع وسط بود و دیگر برادرم هم هافبک.
- مجتبی جباری یا نویدکیا در ایران.
- احترام گذاشتن به دیگران بهترین یادگاری است که از او دارم. عشق به خانواده و فرزند را از او یاد گرفتم.
- البته که بیاد دارم. از فوتبال بود. آن زمان سوم دبیرستان بودم و حقوقی که از فوتبال می گرفتم به اندازه یک معلم بود. البته من و برادرانم پول مان را برای خودمان پس انداز می کردیم و خانواده هیچ توقعی از ما برای کمک مالی به خانه نداشتند.
- صرف فراگرفتن علم کردم و تحصیلاتم را ادامه دادم. البته چون آن زمان برای فوتبال بازی کردن به زاگرب رفته بودم یک خانه هم آنجا برای خودم خریدم.
- 27 ساله بودم که متأهل شدم و اولین ماشینم را هم در آن سن خریدم.
- نه! شاید اگر ماشین می خریدم در درسم به مدارج بالا نمی رسیدم.
- من در دوران جوانی و مجردی فقط درس می خواندم و فوتبال بازی می کردم. همین.
- بله! به همین خاطر هم هندبالم خوب بود. چون می توانستم با دست چپ همه را گمراه کنم. البته بسکتبالم هم به همین خاطر خوب بود.
- کلاس چهارم دبیرستان بودم که همسرم را دیدم. او آن زمان اول دبیرستانی بود. آشنایی ما کم کمک جدی شد و در نهایت عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم.
- بله. هر دو درس داشتیم و کار می کردیم و سرمان گرم بود. می خواستیم وقتی از کار زیاد فارغ شدیم به سراغ ازدواج برویم. این امر در کشور ما عادی است و طرفین به خوبی یکدیگر را می شناسند و کارهای شان را انجام می دهند و بعد ازدواج می کنند.
- بله او وکیل است و از این نظر خیالم راحت است که زندگی ام دست یک وکیل زبردست است.
- 29 سال است که خودم صاحب کار خودم هستم و الان هم هنوز کافی شاپ خودم را دارم. کاپوچینو را هم خیلی خوب درست می کنم.
* پرسپولیس این فصل قهرمان می شود؟ - تا قهرمان نشود این لیگ تمام نمی شود. روزی این لیگ تمام می شود که پرسپولیس جام را بالای سر برده باشد.
- برای مردم ایران و کشور خودم بهترین ها را می خواهم چون جزو بهترین مردمان این دنیا هستیم. البته ریشه ما هم از نظر نژادی تقریبا یکی است. از شما هم متشکرم که این فرصت را در اختیارم قرار دادید.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
این برد در روزی بدست آمد که بازیکنان پرسپولیس تصمیم داشتند به مناسبت سالروز تولد 63 سالگی برانکو ایوانکوویچ هدیه مناسبی هم به او بدهند. این برد با این سختی قطعا شیرینی های هدیه پرسپولیسی ها برای سرمربی کروات شان را دو چندان کرد.
برانکو ایوانکوویچ در گفت و گو با مشرق، درباره تولد و دوران گذشته زندگی اش حرف زد که متن این گفت و گوی خانوادگی را در ادامه از نظر می گذرانید:
*تولدتان مبارک!
* هدیه تولدتان که بازیکنان تیم به شما دادند را دوست داشتید؟
* چند ساله شدید؟
- 27 را فوت کردم و وارد 28 سالگی شدم (خنده) ...
* ...همین روحیه شما قابل تقدیر است و این موضوع تا چه اندازه در تیم تان تأثیر گذاشته است؟
* سراغ لقب تان برویم. چرا به برانکو لقب پروفسور را داده اند. دلیلش درایت تان در فوتبال است؟
* چطور؟
- خب من در رشته تربیت بدنی دکترا گرفته ام و PHD حرکت شناسی دارم و به این دلیل مرا پروفسور صدا می زنند.
* غیر فوتبال رشته دیگری را هم دنبال می کنید یا به آن علاقه دارید؟
* چند خواهر و برادر دارید؟
* خانواده تان هم فوتبالی بودند؟
* با توجه به تحصیلات تان مشخص است که از درس تان غافل نمی شدید!؟
* نظر مادرتان چه بود؟
* سطح زندگی تان در آن زمان متوسط بود یا از طبقه مرفه جامعه بودید؟
- نه خیلی بالا بودیم و نه متوسط. تقریبا می توانم بگویم که از رفاه اجتماعی خوبی برخوردار بودیم و این برای همه تقریبا یکسان بود. ضمن اینکه من و برادرهایم خیلی زود از زیر بار مالی خانه مان بیرون آمدیم تا برای خودمان کسب درآمد کنیم و از این رو بیشتر به این موضوع پی بردیم که باید تلاش کرد تا به رفاه رسید.
* کجای کرواسی زندگی می کردید؟
* اگر ما بخواهیم به کرواسی بیاییم کجای این کشور را به ما توصیه می کنید تا برای دیدنش به آنجا برویم؟
* چرا الان پایتخت نیست؟
* اسم اعضای خانواده تان را می گویید؟
- پدرم فرانیو، مادرم کریستینا بودند و برادرانم هم زلاتکو و گراگو نام دارند.
* با برادران و یا پدرتان بحث فوتبالی هم داشتید؟
* در چه پستی فوتبال بازی می کردید؟
* در کدام تیم باشگاهی از فوتبال خداحافظی کردید؟
- من در 22 سالگی در تیم وارتکس کاپیتان شدم و تا پایان دوران بازیگری ام هم کاپیتان ماندم.
* فوتبال خودتان را به کدام بازیکن ایرانی شبیه می دانید؟
* بهترین چیزی که از مادرتان یاد گرفتید؟
* خاطرتان هست اولین حقوقی که گرفتید چقدر و کجا بود؟
* پولهای آن زمان را چه کردید؟
* در چه سنی ازدواج کردید؟
* در دوران مجردی ماشین نداشتید؟
* پس چکار می کردید؟
* چپ دست هستید؟
* چطور با همسرتان آشنا شدید؟
* از آن زمان تا 27 سالگی دوست بودید؟
* شغل همسرتان وکالت است؟
* شغل دیگری هم غیر فوتبال دارید؟
* چه چیز ایران در ده سالی که از ایران رفتید و برگشتید تغییر کرده است؟
- رانندگی مردم خیلی بهتر از قبل شده است.
* حرف پایانی؟
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *