صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

یادداشت تند یک منتقد ادبی درباره کتاب شعر بازیگری که شاعر شد +عکس

۰۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۵:۰۲
کد خبر: ۲۸۴۳۸۲
امیر آقایی با انتشار پستی در اینستاگرامش متن تند یک منتقد ادبی درباره کتاب شعرش را با فالوور های خود به اشتراک گذاشت.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، امیر آقایی بازیگر سینما و تلویزیون  با انتشار پستی در اینستاگرامش متن تند یک منتقد ادبی درباره کتاب شعر خود را منتشر کرد.


وی در اینستاگرامش نوشت:

یادداشت یک منتقد ادبی درباره کتاب شعر آقایی:

شاعری یعنی سلفی گرفتن با دخترهای زعفرانیه؟!

لادن نیکنام شاعر، نویسنده و منتقد ادبی طی یادداشتی تند و تیز درباره کتاب شعر امیر آقایی نوشت.

در یادداشت لادن نیکنام آمده است: 

یکی از شانس های بی نظیر من در زندگی ام این بوده که تقریبن در بزنگاه های تاریخی این خاک ؛ توان ِ تماشا کردن از نزدیک را داشته ام. توان ِ رو به رو شدن با تلخ ترین نماهای نزدیک. امروز که به شکل تصادفی مثل همیشه که زیاد راه می روم؛ رسیدم به یکی از شهر کتاب های شمال شهر تهران.
و خب این شانس کمی نیست که ببینی ترافیک سنگینی به وجود آمده دور شهر کتاب …….
با خودم فکر کردم حتمن این همه خودرو دوبله پارک کرده اند تا کتاب بخرند.
و چه قدر عالی.
و بعد دیدم ” امیر آقایی ” نشسته پشت میز کوچکی و دفتر شعرش را امضا می کند و صفی بسته شده پر از دخترها و زن ها و پیرزن های پولدار … همه با لباس های مارک دار و خودروهایی که حتی اسم شان را نمی دانم ایستاده بودند تا دفتر شعر ِ خریده شده را امضا کند هنرپیشه ی مورد علاقه شان.
چندتایی از دخترهای جوان به پهنای صورت اشک می ریختند. چندتایی کف دست ها را به هم می مالیدند. چند نفری دور هم دایره ای زده بودند و از هم می پرسیدند که رژ لب هاشان کمرنگ شده یا نه…
اول خنده ام گرفت ولی بعد دفتر شعر را برداشتم و همان جا ایستاده نصف دفتر را خواندم… و بعد دلم سوخت برای ” امیر آقایی ” …
شاید بپرسید چرا؟
چون تا به حال در نمایی به این نزدیکی ندیده بودم که چه طور یک بازیگر دچار بحران هنری می شود و احساسات آنی و لحظه ای اش را در سه خط نوشته و فکر می کند اسمش شعر است و بعد براش جشن امضا می گذارند و دخترها ایستاده زار می زنند. پیرزن ها از او فیلم می گیرند و بعضی از پسرها ( که البته تعداد پسرها بسیار اندک بود) دخترها را دلداری می دادند که نگران نباش؛ امیر آقایی با تو هم سلفی می گیره ؛ بچه باحالی یه….
اما سؤال این جاست…
از فردا حس ِ ” شاعر ” بودن را چه طور باید با خود حمل کند؟!!!
آیا او شاعر است؟
آیا از دیدگاه خودش ادبیات می تواند چنین ساده اتفاق بیفتد؟
با یک صف چند صد نفره و لابد تا پایان وقت هزار نفره ادبیات و کلمه دغدغه اش می شود تا همیشه ؟
و چه کسی باید به او بگوید ؛ آقا شما شاعر نیستید و این ها که نوشته اید شعر نیست…
آیا ما عده ای متولی فرهنگی داریم تا ” منوچهر آتشی ” و ” بیژن الهی ” و ” محمد حقوقی ” را از حافظه ها پاک کنند و جای آن ” امیر آقایی ” بگذارند؟
تیشه دست کیست؟
ریشه ها را داریم دسته جمعی به کجا می زنیم؟



****

امیر آقایی 6 اسفند ماه  مراسم رو نمایی از کتاب شعرش را در شهر کتاب الف برگزار کرد و طی آن با طرفداران خود درباره کتاب و جهان شعری اش صحبت کرد.





ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *