پیکر یک شهید دفاع مقدس بعداز 32 سال شناسایی شد
سردار غیبپرور رئیس سازمان بسیج خبر تفحص پیکر شهید جواهری کاشانی را پس از 32 سال به خانواده وی اعلام کرد.
به گزارش گروه سیاسی به نقل از روابط عمومی بسیج، سردار غلامحسین غیبپرور رئیس سازمان بسیج مستضعفین پیش از ظهر امروز با خانواده شهید تازه تفحص شده 8 سال دفاع مقدس دیدار کرد.
سردار غیب پرور در ابتدای این دیدار گفت: برکت زندگی ما این است که به منزل خانواده شهدا بیاییم و از این دیدارها لذت معنوی ببریم و انشالله با دست پر برگردیم.
سردار غیب پرور در ابتدای این دیدار گفت: برکت زندگی ما این است که به منزل خانواده شهدا بیاییم و از این دیدارها لذت معنوی ببریم و انشالله با دست پر برگردیم.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به عملیات بدر که شهید جواهری کاشانی در آن عملیات به شهادت رسیده است، خاطرنشان کرد: عملیات بدر 20 اسفند 1363 در شرق دجله آغاز شد و عمده این عملیات در آب بود.
وی افزود: 26 اسفند 1363 عملیات بدر در اوج جنگ قرار گرفت و عراقی ها با پشتوانه هواپیماهای فرانسوی و روسی به سمت ما پیشروی میکردند؛ به علت حجم زیاد تجهیزات دشمن، عملیات بدر تنها عملیاتی بود که بنده می دیدم که تانک های عراقی با یکدیگر برخورد می کردند.
غیب پرور خطاب به خانواده شهید جواهری کاشانی گفت: شهید محسن و همه رزمندگان دفاع مقدس با تمام وجود جنگیدند و در حقیقت شما یک دست گل با صفایی را به امام حسین(ع) هدیه دادهاید.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین در ادامه گفت و گویی کوتاه و تاثیر گذار با پدر و مادر شهید جواهری کاشانی داشت که شرح آن را در ادامه می خوانید.
غیب پرور: آقا محسن در زمان شهادتشان چند ساله بودند؟
مادر شهید: محسن 19 ساله بود که شهید شد و در برهه ای نیز بیسیمچی حاج همت بود.
غیب پرور: خواب شهیدتان را هم می بینید؟
مادر شهید: قبلا خیلی زیاد خواب محسن را می دیدم؛ آخرین بار خواب دیدم که در قبرستان بقیع هستم و حضرت زهرا را دیدم و از ایشان خواستم که به من کمک کند تا خواب پسرم را ببینم؛ به کرم بی بی دو عالم، خواب پسرم را دیدم. محسن به من گفت که مادر چرا شما کسی را شفیع قرار می دهید که من را در خواب ببینی؟ محسن از من خواست که برای دیدنش کسی را شفیع قرار ندهم.
غیب پرور: تا به حال برای پیدا شدن پیکر آقا محسن به جایی مراجعه کردهاید؟
مادر شهید: هیچوقت به سپاه یا جاهای دیگری برای پیدا کردن جنازه پسرم نرفته ام. محسن همیشه می گفت ممکن است جنازه من هرگز برنگردد. تا الان هم جنازه اش برنگشته است و راضی ام به رضای خدا؛ همین که فرزندم به آرزویش رسیده است برایم کافی است.
غیب پرور: این همه سال از شهادت آقا محسن می گذرد؛ در این سالها دوست داشته اید که پیکر فرزندتان پیدا شود و به آغوش شما و همه مردم شریف و قدرشناس ایران برگردد؟
مادر شهید: می ترسم.
غیب پرور: از چه چیزی می ترسید مادر جان؟
مادر شهید: محسن همیشه به من می گفت دوست دارم که شما مانند مادر وهب باشی.
غیب پرور: اگر به شما خبر بدهیم که توسلهایتان به بی بی دو عالم جواب داده است و پیکر فرزندتان پیدا شده است چه می گویید؟
مادر شهید: خدا را شکر می کنم؛ هر طور که خداوند مقدر کند شاکر هستیم؛ سایه امام خامنهای مستدام باشد.
غیب پرور: دو ماه پیش فرزند شما در تفحص شناسایی شده است و اکنون در معراج الشهدا است. ما برای دست بوسی شما آمده ایم و آمده ایم تا به شما بگوییم که خداوند مقدر فرموده بود که این اتفاق در ایام فاطمیه رخ دهد و ان شالله این شهید سرافراز در روز شهادت حضرت زهرا (س) تشییع شود. به شما تبریک و تسلیت عرض می کنم و قطعا در محضر الهی و حضرت زهرا (س) روسفید هستید.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *