صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

من وارث بستنی«اکبرمشتی» هستم/ «اکبر مشتی» تعطیل شد مردم تا در خانه مان آمدند+عکس

۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۲:۴۴
کد خبر: ۲۸۳۴۰۸
80 سال پیش وقتی اکبر جعفری برای پیدا کردن کار و یک زندگی بهتر پایش را به تهران گذاشت، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد مرد جوان ملایری روزی تبدیل به یکی از مشهورترین آدم های پایتخت شود.
به نقل از مهر، 80 سال پیش وقتی «اکبر جعفری» برای پیدا کردن کار و یک زندگی بهتر پایش را به تهران گذاشت، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد مرد جوان ملایری روزی تبدیل به یکی از مشهورترین آدمهای پایتخت شود. اولین بستنی ساز ایرانی توانست  بستنی، این خوراکی تازه فرنگی را آنقدر بومی کند که آوازه‌ بستنی‌هایش حتی به کشورهای دور برود و بستنی سنتی زعفرانی را تا ابد به نام خودش ثبت کند تا هوادارانش را از هرجای پایتخت برای خوردن یک بستنی به در مغازه‌اش بکشاند.‌ اکبرمشتی حالا بیش از 50 سال است که فوت کرده‌است اما بستنی اکبرمشتی همچنان در میدان تجریش تهران فعال است. به بهانه بازگشایی مجدد این بستنی فروشی محبوب در شمال تهران به این بستنی‌ فروشی رفتیم و با آقای «محمد ملایری» میراث‌دار اکبرمشتی صحبت کردیم تا از این بستنی نوستالژیک بیشتر بدانیم.
 
 

بستنی «اکبرمشتی» 75 سال قدمت دارد

«امیرمشتی» نام پیرمرد 75 ساله‌ای‌ است که پشت دخل بستنی فروشی نشسته‌است و میراث‌دار یک بستنی فروشی به سن خودش است. «امیرمشتی» نام دیگر «محمد ملایری» است اما از کودکی آنقدر دوروبر شوهرعمه‌اش «اکبرمشتی» بوده که او هم برای خودش یک «مشتی» دیگر در عالم بستنی‌سازی است و حالا همه خاطرات و مصاحبه‌ها و نوشته‌هایی که از این بستنی‌ فروشی در جراید مختلف منتشر شده را بر دیوار زده‌است تا مشتری‌ها خوب بدانند در چه جایی بستنی می‌خورند. آقای ملایری درباره گذشته اکبرمشتی می‌گوید:« شوهر عمه‌ام بود. خیلی سال پیش سه برادر به نام‌های اکبر، صادق و شعبان همراه مادرشان از ملایر به تهران می‌آیند. در راه صادق توسط راهزن‌ها و دزدها کشته می‌شود و باقی در تهران همسایه ما می‌شوند. پدربزرگ من جوان مرده بود. شعبان که برادر بزرگتر بود مادر بزرگ مرا می‌گیرد و اکبرهم که همان اکبرمشتی است با عمه من ازدواج می‌کند. نام اصلی اکبرمشتی، «اکبر جعفری» است. آن زمان رضاشاه چندنفر را برای یادگرفتن غذاها و خوراکی‌های فرنگی به خارج از کشور می‌فرستند که فردی به نام «محمد ریش» هم با آنها می‌رود و آنجا بستنی سازی یاد می‌گیرد. محمدریش وقتی بر می‌گردد این فن را به اکبرمشتی یاد می‌دهد و چون اکبرمشتی خیلی کاری و زحمت‌کش بوده باهم در محله خیابان ری در سال 1320 یک بستنی فروشی راه می‌اندازند. اما محمدریش خودش بعد دوسال کنار می‌کشد و نام اکبرمشتی روی بستنی فروشی می‌ماند. این بستنی فروشی 75 سال قدمت دارد.»

اکبرمشتی به بستنی فروشی آبرو داد

بستنی فروشی اکبرمشتی این‌گونه راه می‌افتد و به عنوان اولین بستنی فروشی پایتخت ثبت می‌شود و آنقدر شهره می‌شود که اکبرمشتی در سالگرد مشروطه تعطیل می‌کند و تمام مجلس را کیلوکیلو بستنی می‌دهد. پولدارهای پایتخت برایش صف می‌بندند و برای مهمانی‌هایشان از اکبرمشتی بستنی می‌گیرند تا شهرت اولین بستنی فروشی پایتخت جهانی شود:«این خامه خشکی که در بستنی سنتی وجود دارد ابداع خود اکبرمشتی است. اکبرمشتی از همان اول تمام تلاشش را می‌کرد جنس خوب دست مردم بدهد. به جای آب در شیر خامه می‌ریخت. بهترین نوع گلاب را از کاشان می‌آورد. بهترین و گران‌ترین پسته را می‌خرید و داخلش می‌ریخت. اوایل بستنی سفید بود و برای اعیانی شدن زعفران رویش می‌ریختند اما بعدها اینطور باب شد. خود اکبرمشتی می‌گفت من بستنی فروشی را از شغل دوره‌گردی تبدیل به یک شغل ثابت و آبرودار کردم. قدیمها دوره گردها یک چیزی شبیه بستنی و آلاسکا داشتند که آن را می‌فروختند و در کوچه‌ها داد می‌زدند. اما اکبرمشتی کاری کرد که هرکس بستنی می‌خواهد از هرجای تهران که هست تا درمغازه‌اش بیاید.»

اکبرمشتی در خواب به من گفت: چرا مغازه من تعطیل است؟

اکبرمشتی یا همان شوهر عمه آقای ملایری بچه نداشت. آقای ملایری هم از همان بچگی دور بشکه‌های بستنی‌سازی دویده و فوت وفن کار را یاد گرفته‌است برای همین میراث‌دار او می‌شود. اما این میراث‌داری فرازونشیب‌های زیادی داشته‌است:« همیشه به من سفارش می‌کرد و می‌گفت نام مرا روشن نگهدارو تو میراث دار من هستی. من حقوق خوانده‌ام و سی سال مشاوره شرکت نفت بودم. بعد از اینکه در سال 1345 اکبرمشتی در حدود 97سالگی فوت کرد مغازه را کارگرش می‌گرداند. تا اینکه پسرش تیر می‌خورد و قطع نخاع می‌شود و مغازه در خیابان ری روی هوا می‌ماند و در نهایت سال 66 بسته می‌شود. در سال 70 یک شب به خواب من آمد و گفت مرا ببر مغازه‌ام را ببینم. من هم با ماشین او را بردم در مغازه‌اش. گفت که ای وای چرا مغازه من بسته‌است و کلی غصه خورد. بعد از آن برای بازنشستگی دقیقه شماری می‌کردم در نهایت سال 75 بازنشسته شدم و بلافاصله کار را آغاز کردم. خیابان ری بافتش حسابی تغییر کرده بود و آنجا را خراب کرده بودند و پل زدند. من هم مغازه آنجا را آمدم اینجا را خریدم و کار را دوباره به نام اکبرمشتی شروع کردیم. اینجا چند بستنی فروشی مطرح داشت. اما بعدا مردم دیدند این بستنی واقعا همان بستنی اکبرمشتی ست و ما دوباره اکبرمشتی را به یاد مردم آوردیم.»

​وقتی مغازه را تعطیل کردیم مردم تا در خانه ما آمدند

محبوبیت اکبرمشتی آنقدر زیاد است که مشتری‌هایی که ما را در مغازه می‌بینند هرکدام می‌خواهند حرفی درباره اینجا بزنند. یکی از خانم‌ها خیلی با احساس می‌گوید:«21 سال است مشتری اینجا هستم. یک سالی که تعطیل بودند هربار رد می‌شدم گریه‌ام می‌گرفت.» یک عده‌ام که تازه کار هستند می‌آیند و مدام از گذشته اکبرمشتی می‌پرسند و آقای ملایری با اشاره به عکس‌ها جوابشان را می‌دهد. بعدهم کپی شناسنامه اکبرمشتی را نشان می‌دهد و تاکید می‌کند نسخه اصل شناسنامه دست خودش است. اکبرمشتی بعد از تعطیلی یکساله چندماهی است که دوباره مغازه را بازکرده است. آقای ملایری درباره این تعطیلی می‌گوید:«شهرت اکبرمشتی بیشتر از درآمدش است. قصد داشتیم مغازه را بفروشیم و برویم شمال یک سوله بستنی بزنیم و خودمان توزیع کننده باشیم که نشد و دیدیم سرمان کلاه می‌گذارند که دوباره باز کردیم. در این مدت تا در خانه‌مان آمدند و از ما می‌خواستند باز کنیم. یکی می‌گفت به پسرم گفتم عروسی نگیر تا اکبرمشتی باز کند بستنی عروسی را از آنجا بگیریم. مردم اینطوری اکبرمشتی را دوست دارند. آنقدر که به اسم این بستنی فروشی در خارج از کشور هم زده‌اند.»

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.

برچسب ها: تجریش

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *