وضعیت حاشیه نشینی در جهان و ایران/ حاشیه نشینان چقدر مهم هستند؟
در روزهای رسانهای شدن پدیده گورخوابی در تهران، مسأله حاشیهنشینی به یک سوژه اجتماعی تبدیل شده البته اصطلاحات متعددی در جهان برای حاشیه نشینی به کار برده شده و همین امر نشان میدهد که تعریف و محدوده حاشیه نشینی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.
برخی حاشیه نشینی را ناظر بر محل اسکان بخشی از جمعیت شهری در جهان سوم میدانند که خارج از بازار رسمی زمین و مسکن و بر پایه قواعد و اصول خاص خود به دست ساکنان این گونه مکانها ساخته شده است. برخی کارشناسان نیز معتقدند حاشیه نشینی شهری خانوارها و افرادی را شامل میشود که در محدوده اقتصادی و اجتماعی شهر ساکن شدهاند، ولی جذب اقتصاد و اجتماعی شهری نشدهاند و در حاشیه فعالیتهای زندگی مردم شهرنشین قرار دارند. در واقع حاشیه به نوعی شیوه زندگی اطلاق میشود که نسبت به سه شیوه رایج زندگی یعنی شهری، روستایی و عشایری متفاوت بوده و با ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی مخصوص به خود، بافت فیزیکی معینی را به وجود میآورد. اگر بخواهیم تعاریف گوناگون را جمعبندی کنیم میتوانیم بگوییم حاشیه نشین به کسی گفته میشود که در شهر سکونت دارد ولی به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام اقتصادی شهر شده و از خدمات شهری استفاده کند.
مناطق حاشیهنشین منطقهای از شهر است که واحدهای مسکونی رو به ویران، فرسوده و تجهیزات ناقص داشته باشد و فرهنگ فقر، جدایی گزینی تودهای مردم روستایی از جامعه شهری، گوشهگیری و انزوا بر آنها غلبه یافته است؛ اما حاشیهنشینی چرا ایجاد شده است؟ تحولات صورت گرفته در علم وتکنولوژی به ویژه ارتقاء سطح بهداشت عمومی به همراه رشد صنایع خدماتی در قرن اخیر، چهره جمعیتی دنیا را دگرگون کرده است. اضافه شدن جمعیت، مسألهای جهانی است. در جهان هر دقیقه ۲۸۰ نفر متولد میشوند و ۱۰۰ نفر میمیرند. در مدت کمتر از ۴۰ سال جمعیت جهان دو برابر میشود. سالی ۹۵ میلیون به ساکنان زمین افزوده میشوند. جمعیت ۶ میلیاردی جهان در سال ۲۱۰۰ به ۴۸ میلیارد خواهد رسید. تعداد شهرهای با جمعیت بالای یک میلیون نفر در سال ۱۹۵۰ (نیمه قرن بیستم) حدود ۷۵ شهر بود.
در پایان قرن یا سال ۱۹۹۹تعداد این شهرها بالغ بر ۳۵۲ شهر رسید و پیش بینی میشود که تعداد کلانشهرها تا سال ۲۰۱۵ به۵۵۸ شهر برسد۱. این رشد جمعیت جهانی که غالباً در مناطق شهری تمرکز و تراکم پیدا کرده، پدیدهای به نام حاشیهنشینی را در اقصی نقاط دنیا رقم زدهاست. نگرانی از رشد سریع و بدون ضابطه پدیده حاشیهنشینی همواره برای تمامیکشورهایی که تمرکز گرایی و توسعه شهر محور را در دستور کار خویش قرار داده، مطرح بودهاست. مجریان این مدل از توسعه که با ایجاد جاذبههای فراوان و تمرکز خدمات و تسهیلات در مناطق شهری به دنبال بالا بردن رشد اقتصادی خویش بوده، عملاً از پیامدهای ناشی از آن غافل بوده که مهاجرت ساکنان روستایی به مناطق شهری و افزایش جمعیت در شهرها و مشکلات مدیریت شهری و افزایش آسیبهای اجتماعی است که در نهایت به نارضایتی عمومی منجر میشود.
افزایش جمعیت شهرنشین که گسترش کالبدی بدون برنامه و ناخواسته مرز شهرها را به همراه دارد، مدیران و برنامهریزان شهری را دچار یک سردرگمی در مدیریت مسائل و پیامدهای این پدیده کرده است، به طوری که عملاً در اداره و ارائه خدمات و ایجاد تأسیسات زیربنایی برای ساکنان این مناطق دچار ضعف و ناتوانی شدهاند. بر اساس آمارهای اسکان سازمان ملل متحد حدود یک میلیارد نفر از ساکنان شهری در حاشیه و زاغه زندگی میکنند و پیش بینی میشود که تا ۳۰ سال آینده این تعداد به ۲ میلیارد نفر برسد. این موضوع برای کشورهای در حال توسعه دچار شرایط حادتری بوده و در برخی کشورها مانند برزیل، هندوستان، پاکستان و... یک مسأله بحرانی به شمار میآید.
تاریخ حاشیه نشینی در ایران
در ایران، پیش از آغاز دهه چهل، شهرنشینی رشد کندی داشت و در اوایل دهه چهل حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور در شهرها زندگی میکردند. اجرای طرح اصلاحات ارضی، توسعه شهری مبتنی بر درآمدهای نفتی و برنامههای توسعهای تمرکزگرا، باعث شدکه در دهه پنجاه، رشد شهر نشینی شتاب بیشتری پیدا کند و این رشد که مقارن با مهاجرت افراد روستایی به امید رفاه و اشتغال مناسب در محیط شهری، چنان سرعت یافت که در سال ۱۳۵۷ جمعیت شهر نشین کشور به ۶۴ درصد رسید. این روند پس از انقلاب نیز به رشد خود ادامه داده به طوری که امروزه شاهد سهم حدود ۷۳ درصدی جمعیت شهرنشین در کشور هستیم و در مقایسه با حاشیهنشینی سال ۱۳۶۱ رشدی حدود ۱۷ برابر داشتهایم.
تراکم ۵۰ درصد از جمعیت شهری در فقط ۱۰شهر کشور نیز حاکی از سلطه توسعه نامتوازن شهری در کشور است. در این بین در اعلام آمار رسمی تعداد حاشیهنشینان، همواره اختلافاتی وجودداشته و متأسفانه آمار شفافی مانند سایر عرصههای مسائل اجتماعی در دسترس نیست. مسوولان امر از سهم ۳۳ درصدی جمعیت حاشیهنشین از جمعیت شهروندی کشور خبر دادهاند که به معنای وجود حدود ۱۸ میلیون حاشیهنشین در کشور است۲. این در حالی است که آمار رسمی اعلام شده توسط وزیر کشور رقم ۱۱ میلیون نفری در حاشیه شهرها را نشان میدهد. رنج بردن ساکنان این مناطق از مفهومی به نام محرومیتنسبی که این افراد در مقایسه احوال خویش با متن شهر آن را با تمام وجود احساس میکنند، موضوعی است که به شدت در کاهش سرمایههای اجتماعی این افراد مؤثر بودهاست؛ موضوعی که نتیجهای جز تشدید بیاعتمادی را در جامعه به دنبال نخواهد داشت.
در توصیف وضعیت این مناطق باید اظهار داشت که جمعیت قابل توجه، وجود نابرابری، ساختار نامناسب شغلی، نبود تسهیلات خدماتی و بهداشتی، مسکن نامناسب، پائین بودن سرمایه فرهنگی، ضعف امنیت و.. از مشکلات عدیده مناطق حاشیهنشین است که آن را به بستری برای پیدایش و اشاعه آسیبهای اجتماعی تبدیل کرده است. آسیبهایی که در صدر آنها بیکاری و فقر، اعتیاد، فروش مواد مخدر، سرقت و نزاع است. به نقل از مسوولان ذیربط کشور عنوان شده که حدود ۷۵ درصد از مجرمان، ساکن حاشیه شهرها بودهاند و تأیید کننده این فرضیهاند که این مناطق از لحاظ بومشناختی مستعد پرورش کجروی و تشدید انحرافات و جرم در جامعهاند. پدیدار شدن چنین موضوعی بیشتر به دلیل نبود کنترل و نظارت اجتماعی مؤثر و کارا و همچنین ضعف جامعهپذیری مناسب در این مناطق است. با شرح مختصری که در بالا در باب نظام مسائلی که در پیرامون موضوع حاشیهنشینی ارائه شد، بدون شک، مطالعه و اقدام مؤثر در این زمینه را طلب میکند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *