نشنال اینترست: تمرکز بیش از حد قدرت در "دولت افغانستان" فساد آور است
نشنال اینترست نوشت: اشرف غنی همه والیان، شهرداران، روسای پلیس و حتی معلمان مدرسه ابتدایی را منصوب میکند که این امر فساد بیشتر را رواج میدهد، باید اجازه داد مردم افغانستان خودشان آینده خود را تعیین کنند.
در این یادداشت آمده است: اگر به همین منوال ادامه دهیم، رویکرد فعلی ما، آیندهای پر هرج و مرج برای افغانستان و معبر ورودی برای اسلامگرایان تندرو در آسیای مرکزی را تضمین میکند.
ادامه استراتژی فعلی در افغانستان شکست استراتژیک آمریکا را به دنبال خواهد داشت
چنین وضعیتی وقوع شکست استراتژیک برای آمریکا را نوید میدهد. افراطیان در نهایت به دنبال کنترل بر افغانستان و پاکستان، و سپس گسترش قلمرو خود به سوی آسیای مرکزی هستند.
عضو کنگره آمریکا در این یادداشت تأکید کرده است: شکست در افغانستان بدین معناست که ممکن است با کشمکش و نزاع جهانی دیگری مواجه شویم. ترکیه به یک دولت اسلامی تبدیل شده است و کشورهای حاشیه خلیج فارس گروههای تروریستی اهل سنت رادیکال از جمله گروههای افراطی افغانستان را به منظور محاصره و مهارکردن ایران از نظر مالی تامین میکنند.
نویسنده با طرح این پرسش که آیا افراطیون به اهداف خود خواهند رسید، تصریح میکند: خیر، و ما هم نمیخواهیم چنین اتفاقی رخ دهد. باید هماکنون که وضعیت قابل کنترل است، آنها را شکست دهیم. استراتژی جایگزین میتواند از وقوع فاجعه استراتژیک بعدی جلوگیری کند.
روهراباکر در ادامه تلاشهای ناکارآمد و ناکافی آمریکا جهت ملتسازی در افغانستان را به دلیل تصمیمگیریهای سیاسی بسیار متمرکز، کنترل دولت مرکزی توسط پشتونها و سلطه قوی دولت بر نیروی پلیس و ارتش ملی افغانستان و تسیلم شدن و تندادن افراطی به منافع و سیاستهای پاکستان در افغانستان و منطقه ناموفق دانسته و مینویسد که نیاز است این موارد استراتژی ما تغییر کند.
این طرح ناقص، ریشه در وقایع کلیدی تاریخ نوین افغانستان دارد: حمله آمریکا به افغانستان (در واکنش به حمله 11 سپتامبر) و متعاقب آن، موافقتنامه بن در دسامبر 2001 برای بازسازی ساختار دولت افغانستان پس از جنگ.
این نماینده مجلس در ادامه مینویسد: پس از شکست طالبان، آمریکا و سازمان ملل متحد، بر خلاف اراده مردم افغانستان، حامد کرزی نخستین رئیس جمهور افغانستان را به مردم این کشور تحمیل کردند. پس از آن، در دسامبر 2002 در لویهجرگه قانون اساسی، آمریکا و جامعه بینالمللی افغانها را مجبور به قبول دولتی متمرکز کردند و مقاومت داخلی افغانها در این زمینه بیفایده بود.
نویسنده در ادامه می نویسد: پس از خروج کرزی از صحنه سیاسی در سال 2014، آمریکا با تقسیم قدرت میان اشرف غنی (رییس جمهور) و عبدالله عبدالله و دست و پاگیر کردن قدرت، تلاش کرد فاحشترین مشخصههای حکومت فاسد کرزی را اصلاح کند. عبدالله عبدالله در پستی تازه تاسیس شده به نام رئیس اجرایی منصوب شد. این برنامهریزی نیز شکست خورده است.
روهراباکر با اشاره به این موضوع که زمان آن رسیده که به مردم افغانستان اجازه دهیم خودشان آینده خود را تعیین کنند،نوشت: آنها باید آزادی داشته باشند تا سیستم سیاسی سبک فدرال را انتخاب کنند، رهبران را بدون توجه به قومیت آنها انتخاب کنند، مرز با پاکستان را به رسمیت بشناسند، پلیس محلی تاسیس شود.
آمریکا و دیگر قدرتهای غربی باید با در نظر گرفتن منافع تمامی بازیگران منطقهای در افغانستان، از جمله هند و کشورهای آسیای مرکزی تغییر رویکرد را آغاز کنند.
افغانها باید به سموم ضدخشخاش دسترسی داشته باشند. کشت و پرورش خشخاش، که عمدتا در مناطق پشتون صورت میگیرد، در حقیقت ستون فقرات شبکههای تروریستی طالبان در پاکستان را تشکیل میدهد و باعث میشود فساد سیستماتیک به نیروی محرک اصلی در بخش بزرگی از اقتصاد افغانستان تبدیل شود.
این نماینده کنگره با بیان اینکه نظام سیاسی افغانستان که ما برقرار کردهایم طوری طراحی شده که کابل را قادر به کنترل این کشور سازد، نوشت: اما این سیستم به طرز ناامید کنندهای ناکارآمد است.
این مسئله باعث شده افغانستان غیرقابل کنترل شود و متحدان طبیعی ما را در داخل افغانستان تضعیف نموده است. متحدان طبیعی ما یعنی جوامع تاجیک، ازبک، و هزارهها که اکثریت جمعیت چند قومیتی افغانستان را تشکیل میدهند و در حال مبارزه با اسلام رادیکال هستند. اما انگار ما به تضعیف آنها و قدرت بخشیدن به پشتونها اصرار داریم. در حالی که اکثریت قریب به اتفاق رادیکالهای اسلامی از میان پشتونها برخاستهاند.
روهراباکر با اشاره به قدرت بیش از حد رئیس جمهور میافزاید: تا به امروز، رئیسجمهور افغانستان همه والیان، شهرداران، روسای پلیس و حتی معلمان مدرسه ابتدایی را منصوب کرده است! این امر نه تنها فساد بیشتر را رواج میدهد، بلکه از مشروعیت هم میکاهد. مردم از اینکه شهرداران، فرمانداران و مأموران اجرای قانون توسط دولت مرکزی برای آنها تعیین و تحمیل میشود خشمگین هستند. مردم آمریکا هرگز چنین دولت بیش از حد کنترلگری را تحمل نمیکنند.
اخیرا اتفاقی افتاده که نشان میدهد چطور سیاست شکستخورده ما باعث میشود مسائل بدتر شوند. این اتفاق، سوء قصد اخیر به جان عبدالرشید دوستم معاون رئیس جمهور است. پیروان او اکثریت مردم استانهای شمالی افغانستان هستند.
به یاد داشته باشید که پس از حملههای سال 2001 به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، ژنرال دوستم جنگجویان محلی ازبکها، تاجیکها و هزارهها را به سوی جبهه نبرد علیه ارتش طالبان هدایت کرد.
وی ادامه میدهد: آنها توانستند ارتش طالبان را با کمک و پشتیبانی نیروی هوایی آمریکا و نیروهای ویژه (مستقر شده) آمریکا شکست دهند. هزینه این نبرد برای آمریکا تنها یک سرباز کشته شده بود. دوستم گروه مبارزان سوار بر اسب خود را در برابر تانک های طالبان و تفنگهای کاشته شده آنها رهبری کرد.
در حال حاضر، ژنرال دوستم و سربازان قهرمان سوار بر اسب او در یک مجسمه سوار بر اسب به تصویر کشیده شدهاند و به عنوان بنای یادبود پاسخ (تقدیر) آمریکا به نمایش در آمدهاند. این مجسمه در نقطه صفر در شهر نیویورک واقع شده است.
امروز، شمال افغانستان-دروازه ورود به آسیای مرکزی- به یک هدف برای نیروهای طالبان و داعش بدل شده است. ارتش ملی افغانستان قادر به شکست دادن آنها نبوده است، و همین باعث شده دوستم، معاون رئیس جمهور خودش جلو برود تا حمایت و پشتیبانی و نیرو جمع کند و حملات طالبان را دفع کند.
در ماه اکتبر، در حالی که دوستم همراه با کاروانی از طریق ولایت فاریاب عازم سفر بود، وی و همراهان او در کمین افتادند. بیش از پنجاه تن از محافظان وی کشته شدند و بسیاری دیگر هم زخمی شدند. دوستوم به سختی توانست جان خود را نجات دهد و فرار کرد. این حمله سزاوار شدیدترین محکومیتهاست. اما واکنش منفی آنچنان قوی ای توسط دولت اوباما ابراز نگردید.
این امر نشاندهنده اتفاقی شوم است. ساعتها قبل از حمله نیروهای ارتش ملی و دیگر واحد های امنیتی تحت کنترل دولت، دورتر از معاون رئیس جمهور حرکت میکردند. دوستوم با نیروهای امنیتی شخصی خودش که برای دفاع از او باقی ماندهبودند تنها ماند.
این تحلیلگر سیاسی مینویسد: این حادثه نمونهای از بیتفاوتی دولت پشتون در دفاع از مناطق غیر پشتون در برابر حملات طالبان و داعش را نشان میدهد. این بیتفاوتی اصلا پاسخ مناسبی به کسانی که برای ایجاد یک جامعه مناسب و معقول و پایدار، مبارزه میکنند نیست.
دولت مرکزی افغانستان از مناطق غیرپشتون در برابر طالبان دفاع نمیکند
آیا ممکن است کسی در دولت مرکزی جزئیاتی در مورد جنبشهای دوستم به جنگجویان طالبان ارائه دادهباشد؟ علاوه بر این، چرا دولت مرکزی در خصوص دفاع از مناطق غیر پشتون در برابر حملات مکرر طالبان و داعش اینقدر بیتفاوت به نظر میرسد؟
هنوز هم برای آمریکا و متحدان آنها زیاد دیر نیست تا اصلاحات مورد نیاز را اجرا کنند. کنگره باید توجه کند. شکست یک گزینه انتخابی نیست یا نباید چنین باشد. دولت مرکزی کابل کنترل کشور را از دست داده و طالبان قلمرو به دست آوردهاند.
روهراباکر با اشاره به اینکه اعزام نیروهای آمریکایی بیشتر و ارائه پول کافی نیست و کمکی نمیکند، تصریح کرد: بلکه رهبرانی که دید وسیع دارند می توانند رویکرد ما را تغییر دهند و با جمعآوری اراده سیاسی کاری کنند که منجر به پیروزی میشود.
برای برنده شدن در این جنگ، ما نیاز به رویکردهای سیاسی، نظامی و اقتصادی متفاوت داریم. واشنگتن دی سی باید برای ایجاد تغییرات سیاسی مورد نیاز، رهبری اخلاقی-معنوی اعمال کند و راه را بر روی رهبران نظامی و مردم افغانستان سد نکند؛ و اجازه دهیم آنها برنده باشند.
رهبران نظامی ما نهایت تلاش خود را انجام دادهاند تا نیروی مبارز کارآمد در افغانستان تربیت کنند که قادر به دفاع از ملت باشد، اما در حقیقت جوهره مشکلات گریبانگیر افغانستان، از جمله نیروی نظامی ناکارآمد آن، ماهیتا سیاسی هستند.
نویسنده در ادامه مینویسد: با ارائه استقلال به جوامع افغان و پشتیبانی لازم از آنها برای دفاع از خود، از جمله پشتیبانی هوایی موثر، عرضه و تجهیز مجدد نیرو هوایی، تخلیه (و کمک) پزشکی از طریق نیرو هوایی و قابلیت جمعآوری اطلاعات- رهبران نظامی قادر خواهند بود اوضاع را به طور کامل عوض کنند. آمریکا و متحدان این کشور قادرند با یک هزینه معقول مسبب این اتفاق شوند.
قوانین فعلی مانع از بروز پیروزی میشوند. به نظر میرسد مشاوران و وکلا مسئولند، نه فرماندهان میدان جنگ. اگر چنین مبارزهای فراتر از حدود قانونی و به شکل مناسب طرح شود، احتمالا مرگ و میر را به حداقل رسانده و جراحت وارده به غیرنظامیان را هم کاهش میدهد.
متاسفانه، هیچ وقت چیزی به نام جنگ خوب ؛ به خصوص در آن بخش از جهان، وجود ندارد. اما باید ببینیم که چطور میتوانیم در جنگها بدون کشتن افراد به طور غیرعمد و ناخواسته پیروز شویم. همچنین، ما باید به طور مداوم اندرز تدی روزولت را به خود یادآوری کنیم: جنایت غیرقابل بخشش مرتکب نشوید. تا جایی که امکان دارد از حمله اجتناب ورزید.
افغانهایی مثل دوستم معاون رئیس جمهور، که مایل به به خطر جان خود برای دفاع از جوامع و خانواده خود در برابر افراطگرایان رادیکال هستند، نباید مورد بیتوجهی قرار گیرند. این مسئله نشان میدهد که جوامع اقلیت در شمال افغانستان میتوانند به عمد هدف قرار گیرند و توسط افراطگرایان اسلامی کشته شوند.
همچنین، آمریکاییها نمیتوانند واحدهای طالبان در مناطق پشتون را هدف قرار دهند؛ بیآنکه یک غیر نظامی ناخواسته آسیب ببینند. رعایت این استاندارد دوگانه همزمان با هم ممکن نیست.
در ادامه این گزارش آمده است: در نهایت، ما باید به این درک برسیم که پاکستان دوست ما نیست. ما باید به کمکهای اقتصادی و نظامی به اسلام آباد پایان دهیم. چون پاکستان از طالبان حمایت میکند، و طالبان هم متحدان آمریکا و شهروندان آمریکا را میکشند.
آمریکا باید سر گفتوگو را با رهبران معتبر اقلیت بلوچ، سندی و پشتون پاکستان باز کنند. هند به عنوان یک نیروگاه و مرکز قوه محرک جهانی در حال ظهور است. با رشد و افزایش تجارت کشورهایی همچون چین، روسیه، ژاپن و هند، آسیای میانه آماده شکوفایی است. کشورهای منطقه منافع حیاتی مشترکی دارند: شکست افراطگرایان اسلامی، و توسعه یک افغانستان با ثبات که به تمام جوامع اقلیتها احترام میگذارد.
روهراباکر در پایان مینویسد: صلح در افغانستان و پیوند یافتن این کشور با ساختارهای اقتصادی در حال ظهور پان آسیایی، در نهایت میتواند برای ملت افغانستان که سالهاست زیر بار مشکلات خم شدهاند، وضعیت عادی و رفاهی که سزاوار آن هستند را به ارمغان بیاورد.
دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب میگوید قصد دارد در بسیاری از سیاستهای داخلی و خارجی شکستخورده تجدیدنظر کند. او نباید افغانستان را نادیده بگیرد. امروز؛ تغییرات قابل مدیریت، هوشمندانه ومقرون به صرفه در سیاست میتواند منافع استراتژیک قابلتوجهی در کوتاهمدت به ارمغان آورد.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *