دیپلمات: "افغانستان" بیننده منفعل و پاکستان دلال معادلات منطقه است
مشتاق رحیم کارشناس مسائل نظامی طی یادداشتی در نشریه دیپلمات نوشت: هند با آمریکا دست دوستی داده و چین در حال پیوستن به روسیه است، تنها چیزی که تغییر نکرده این است که افغانستان بار دیگر، طرف بازنده خواهد بود.
در این یادداشت آمده است: 27دسامبر 1979، نیروهای روسی از طریق مداخله نظامی مستقیم، به افغانستان حمله کرده و دوره فاجعه باری از تاریخ افغانستان را آغاز کردند.
دقیقا 37 سال بعد، روسیه بار دیگر با میزبانی یک نشست 3 جانبه با حضور چین و پاکستان در مسکو در 27 دسامبر 2016، در امور داخلی افغانستان مداخله کرد.
هدف از برگزاری این نشست، بحث درباره مسائل امنیتی افغانستان بود، اما کابل نه به این جلسه دعوت شد و نه طرف مشورت قرار گرفت.
این از زمان اولین مداخله تا امروز، افغانستان میدان جنگ فیزیکی تعدادی از دشمنان بوده است: آمریکا و روسیه، هند و پاکستان. چین نیز که آخرین کشور الحاقی به این فهرست میباشد، به دنبال تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود در منطقه است. ترکیه هم که به این جمع پیوسته است، برای گسترش حوزه نفوذ خود، در حال حمایت از گروههای قومی ازبک مستقر در شمال افغانستان میباشد.
نویسنده معتقد است: بدون شک، کشورهای مداخلهگر در زمینه تأمین منافع خود، بالا و پایینهایی زیادی داشتهاند اما بازنده همیشگی این بازی، افغانستان بوده است. این کشور با تخریب زیرساختهای فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی خود مواجه شده، بیش از 2 میلیون نفر از مردم خود را از دست داده است، بیش از 800 هزار معلول دارد، و این در حالی است که میلیونها افغان نیز به عنوان پناهنده به سایر کشورها گریختهاند.
مداخله جامعه جهانی پس از 11 سپتامبر، که در سایه توجهات سازمان ملل انجام شد، این امید را زنده کرد که افغانستان میتواند بار دیگر به وضعیت عادی برگردد و شاهد بازسازی کشور و توسعه اقتصادی آن باشد. اما بار دیگر، همسایگان منطقهای، از طریق نیروهای نیابتی خود، شروع به مداخله در امور افغانها کردند.
کشورهای مداخلهگر، برای پیاده کردن برنامههای خود در این کشور، از دستاویزهای مختلفی استفاده کردهاند. در سال 1979، اتحاد جماهیر شوروی به بهانه حمایت از دولت کمونیست افغان در برابر شورشیان و در واقع با هدف افزایش حضور منطقهای خود، در این کشور مداخله کرد.
در همین زمان، پاکستان که نقش دلال آمریکا را ایفا میکرد، با استفاده از پول سعودیها به مقابله با نیروهای روس در افغانستان برخاست. با شکست روسیه در اواخر دهه 1980، آمریکاییها و سعودیها کشور را در اختیار جنگ سالارانی قرار دادند که در زمان جنگ با شوروی، توسط واشنگتن به وجود آمده بودند.
پس از این ماجرا، مداخله پاکستان در سرنوشت رژیم پساکمونیست، منجر به آغاز یک جنگ داخلی شد. هند و پاکستان نیز منافع خود را در بین گروههای متخاصم جستجو میکردند. در شرایطی که افغانستان در طول آن سالها شاهد جنگ و خونریزی بود، هیچکس اهمیت چندانی به این موضوع نداد، به جزو در مواقعی که این هرج و مرج و آشوب، منافع استراتژیک منطقهای خود آنها را تحتالشعاع قرار میداد.
آخرین نشست 3 جانبهای که به میزبانی مسکو انجام شد، نشانه تازهای از این نوع مداخله است؛ مانورهای دیپلماتیک اخیر توسط حاضران این نشست ـ چین، پاکستان و روسیه ـ مبتنی بر دغدغههای آنها درباره ثبات و امنیت منطقهای بود که توسط گروههای شبهنظامی فعال در افغانستان به مخاطره افتاده بود.
با این حال، شرکتکنندگان در این نشست، خواستار حذف نام رهبران طالبان (بزرگترین گروه شبهنظامی فعال در افغانستان) از فهرست تحریمهای سازمان ملل شدند. جالب اینکه، این 3 کشور در حالی درباره مسائل افغانستان و تأثیر آن بر منطقه به گفتوگو پرداختند که خود افغانها در آن حضور نداشتند؛ اقدامی که همواره طی 4 دهه گذشته از سوی سهامداران کلیدی شاهد بودهایم.
طبق معمول، بهانه این نشست، امنیت و ثبات منطقهای است اما هدف اصلی آن، تعقیب برنامههای استراتژیک است. روسیه به دنبال محدود کردن روند گسترش نفوذ آمریکا در منطقه، و نیز پر رنگ کردن نقش مسکو در صحنه سیاسی جهان به عنوان یک ابرقدرت میباشد.
چین خواهان آن است تا اقتصاد منطقه را تحت سیطره خود درآورد و همچنان به روند رو به رشد خود به عنوان یک غول اقتصادی ادامه دهد. پاکستان هم طبق معمول، نقش یک واسطه و دلال را ایفا میکند.
این کشور در تلاش است تا یک بار دیگر بر افغانستان و امور آن مسلط شود، و علاوه بر آن، همچنان یک بازیگر کلیدی در منطقه باقی بماند؛ موضوعی که امکان هماوردی بیشتر اسلامآباد با هند را فراهم مینماید. این 3 کشور بیش از آنکه دغدغه ثبات و امنیت را داشته باشند، نگران حضور آمریکا در منطقه هستند.
مناسبات رو به گسترش هند و آمریکا در منطقه، زنگ خطر را برای کانونهای قدرت منطقه به صدا درآورده و آنها را به نزدیکی با یکدیگر سوق داده است. آنها برای جلوگیری از نفوذ آمریکا، حتی ندای حمایت از عناصر غیردولتی افغان، یعنی طالبان، را سردادهاند. گروهی که دولت افغان را به چالش کشیده است، حالا پس از برخورداری از 2 دهه حمایت پاکستانیها، به سوگلی مسکو بدل شده است. موضوعی که به نظر فراتر از حفظ ثبات منطقهای میباشد.
نویسنده در ادامه تصریح میکند: در دینامیکهای سیاسی در حال تغییر در عرصه جهانی و منطقهای، غالبا شاهد تغییر موضوع شرکای منطقهای هستیم. پاکستان حالا نقاط مشترک بیشتری با روسیه (دشمن این کشور از دهه 1980) پیدا کرده است؛ هند با آمریکا دست دوستی داده است؛ و چین در حال پیوستن به روسیه میباشد. تنها چیزی که تغییر نکرده، این است که افغانستان بار دیگر، طرف بازنده خواهد بود.
نگرانی اینجاست که این مجادله منطقهای ممکن است بار دیگر پیامدهای فاجعه باری برای افغانستان در پی داشته باشد؛ این کشور ممکن است پس از تجربه یک دوره پیشرفت نسبی در دهه 2000، دوباره به دوران جنگهای داخلی دهه 1990 بازگردد.
افغانستان هرگز برای تدوین طرحهای سیاسی منطقهای، یک پای مذاکره نبوده و عمدتاً بیننده منفعل رویدادهای منطقه بوده است.
اتحاد جماهیر شوروی، به صورت یک طرفه به این کشور حمله کرد؛ آمریکا از گروههای متخاصم حمایت کرد و با استفاده از گروههای جهادی به مقابله با روسها پرداخت و سپس این گروهها را در اختیار پاکستان قرار داد ـ اقداماتی که همگی بدون مشورت کابل انجام شد.
در زمان جنگ داخلی در افغانستان، بازیگران منطقهای بار دیگر مداخله کردند و به قیمت تضعیف دولت افغانستان، به حمایت از گروههای غیردولتی پرداختند. در سال 2001، جهان تصمیم گرفت برای مجازات عاملان حملات 11 سپتامبر، به خاک افغانستان حمله کند.
تنها راه بازگشت ثبات به افغانستان حمایت از دولت مرکزی این کشور است
این کارشناس مسائل نظامی با اشاره با اینکه تنها راه بازگشت ثبات به افغانستان حمایت از دولت مرکزی است،مینویسد: افغانستان به واسطه تبدیل شدن به میدان جنگ بازیگران جهانی و منطقهای طی 37 سال گذشته، صدمات بدی را متحمل شده است.
حالا زمان آن رسیده تا فرصت تنفسی به این ملت مغموم و ستمدیده داده شود. به جای سوق دادن کشور به سمت بیثباتی از طریق ایجاد رابطه با عناصر غیردولتی، باید با دراز کردن دست حمایت به سوی این کشور، به کل منطقه و جهان کمک کرد.
ایفای یک نقش سازنده از سوی همسایگان دور و نزدیک افغانستان میتواند امنیت، ثبات، رفاه اقتصادی و توسعه را برای کل منطقه به ارمغان آورد.
در گذشته، افغانستان به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، که در تقاطع آسیا قرار داشته، همواره محور اصلی اقتصاد منطقهای بوده است.
حتی در دوره معاصر نیز افغانستان همچنان دروازه ورود آسیای جنوبی به آسیای مرکزی بوده است. بنابراین، یک افغانستان باثبات و امن میتواند به نفع کل منطقه باشد.
شرکای منطقهای باید دولت افغانستان را وارد جریان کار کنند، نه اینکه طبق یک رویکرد قدیمی، استراتژیهای خود را بدون مشارکت دادن کابل تدوین نمایند. عاقلانهتر آن است که به جای تعامل با عناصر غیر دولتی، که غیرقابل پیش بینی بوده و فاقد مسئولیت رسمی هستند، با دولت این کشور وارد تعامل شد.
دولت افغانستان فعالانه به دنبال مشارکت بیشتر و ورود دوباره به عرصه اقتصاد منطقهای میباشد. اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان، به کرات پیشنهاد کرده که این کشور میتواند مسیری برای ترانزیت و تجارت بین آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و اروپا باشد.
مذاکره دولت افغان با همسایگان منطقهای، درباره سیاست خارجی این کشور در قبال شرکای بینالمللی آن، قطعا به دولت افغان کمک میکند تا بتواند گزینههای مناسب برای متعادل کردن روابط بینالمللی و منطقهای خود را، بدون لطمه زدن به منافع هیچیک از شرکا، شناسایی نماید.
هر استراتژی که بدون حضور افغانستان تدوین شود، ناکام خواهد ماند
به علاوه، افغانستان باید در روند تدوین همه استراتژیهای ضدتروریسم در منطقه مشارکت داده شود. هر استراتژی که بدون حضور افغانستان تدوین شود، ناکام خواهد ماند؛ حداقل به خاطر اینکه گروههای تروریستی مورد نظر(مثل داعش) در افغانستان مستقر هستند.
مقابله با تروریسم منطقهای قطعا نیازمند استفاده از اطلاعات نهادهای امنیتی افغانستانی است؛ نهادهایی که شناخت بیشتری راجع به بافت منطقه داشته و اطلاعاتی درباره حمایتهای مادی و معنوی دولتها از تروریسم دارند. تدوین چنین استراتژی آگاهانهای میتواند به اجرای موثر اقدامات ضد ترور شرکای منطقهای کمک نماید.
همسایگان افغانستان باید به این کشور اجازه دهند تا از گذشته خود جدا شده و در مسیر توسعه و ثبات گام بردارد.
یک افغانستان خودکفا قادر خواهد بود تصمیمات خود را به صورت مستقلتر اتخاذ نماید و بدین ترتیب، سیاست خارجی جهانی خود را براساس منافع منطقه آسیای جنوبی و مرکزی دنبال کند، این در حالی است که یک افغانستان ضعیف ممکن است تبدیل به پاشنه آشیل منطقه شود.
با توجه به فضای جهانی شده امروز، تکرار دوباره دهه 1990، تأثیرات عمیقی بر منطقه خواهد داشت. امروزه، وجود یک افغانستان بیثبات میتواند مضراتی به مراتب بیشتر از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و حمله به برجهای تجارت جهانی داشته باشد.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *