صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

شهیدی که نحوه شهادتش را پیش‎بینی کرده بود+عکس

۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸:۴۷
کد خبر: ۲۶۶۹۶۱
برادر سردار شهید تقی کیانی ‎گفت: برادرم همیشه می‎گفت دشمن نمی‎تواند در خط مقدم مرا مورد هدف قرار دهد، من در دو حالت یا به دست منافقین و یا در بمباران هوایی به شهادت می‎رسم و سرانجام در بمباران هوایی به درجه شهادت رسیدند.
به نقل از فارس، شهادت دُر گرانبها و هدیه گرانسنگی است که در دین اسلام به ارمغان گذاشته شد تا بدین وسیله انسان‎های دارای روح بلند و مؤمن پله‎های رسیدن به عرش الهی را شتابان طی کنند تا به جایگاه عظیم و بلندی به نام «شهادت» دست یابند.

شخصیتی چند بعدی داشت، هر محیطی که می‎رفت شاخص و نمونه می‎شد فرقی نمی‎کرد در جمع اقوام و یا خانواده باشد، در مبارزه با ضدانقلاب باشد و یا در جبهه‎های نبرد؛ او همه جا برجسته و شاخص بود، فرمانده‎ای متواضع و خوش‎اخلاق اما سرسخت در امور نظامی، در هر حالتی حتی وقتی بدنش در آماج ترکش دشمن قرار می‎گیرد صلابت و استواری‎اش را حفظ می‎کند تا سرباز واقعی ولایت بودن را به رخ دشمن بکشد، او یک نظامی به تمام معنا بود، همرزمش می‎گوید همیشه مرتب بود و بند پوتین‎هایش را محکم می‎بست و به نیروهایش می‎گفت پوتین‎های خود را طوری ببندید که وقتی داخل آب هم رفتید آب درون پوتین‎های شما نفوذ نکند.

سردار شهید تقی کیانی در سال 1335 در منطقه ولاغوز شهرستان کردکوی در خانواده‎ای پرجمعیت به دنیا آمد؛ او فرزند سوم خانواده‎ای هشت نفره بود که به دلیل مشکلات مالی برای تامین دخل و خرج خانه تحصیل را در مقطع سوم راهنمایی رها کرد.



وی پس از گذراندن دوران سربازی عازم جبهه‎های نبرد حق علیه باطل شد، شهید کیانی که بعدها به پوشیدن لباس سبز پاسداری مفتخر می‎شود طی حضور 60 ماهه‎اش در جبهه‎های نبرد پنج بار مجروح شد و با اینکه یکی از دستانش (دست راست از مچ) را در جریان خنثی‎سازی بمب‎ منافقین از دست داده بود هیچ‎گاه آرمان‎ها و اهداف مقدسش رنگ نباخت و تا آخرین لحظه خون خود برای تحقق بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‎اش که شهادت بود،ثابت‎قدم ماند و عباس‎گونه برای لشکرش علمداری کرد.

او در حالیکه چهار فرزند داشت و فرزند پنجمش هنوز به دنیا نیامده بود حسرت دیدار فرزند را با دیدار معشوق الهی معامله کرد تا در چهارم تیرماه سال 1366 در ماووت عراق در حالیکه مشغول راز و نیاز با خداوند بود در حال قنوتِ نماز به درجه رفیع شهادت نائل آید.

* سختی دوری از همسرم همچنان برایم تازگی دارد



نرگس کیایی، همسر سردار شهید تقی کیانی در گفت‎وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس از گرگان، در خصوص شیوه آشنایی و ازدواج با همسرش می‎گوید، در آن زمان در ازدواج‎ها تصمیم‎گیری با خانواده‎ها بود و معمولاً بزرگترها فرد مورد نظر را تعیین می‎کردند، از این رو در مسأله ازدواجم با شهید کیانی احساس قبلی وجود نداشت و در آن زمان 14 سال بیشتر نداشتم. همسرم از اقوام ما و از منطقه ولاغوز بودند، البته ما در آن زمان به‎دلیل شغل پدرم در رشت زندگی می‎کردیم که ایشان به همراه خانواده برای خواستگاری به رشت آمده بودند.



با اینکه ازدواج این بانوی صبور با سردار شهید کیانی بدون آشنایی و احساس قبلی بود اما عشق و علاقه وی به شهید بعد از سال‎ها همچنان مشهود است، او در خصوص علاقه و وابستگی خود به شهید، می‎افزاید، آقا تقی خیلی مهربان و بااخلاق بود، در زندگی نیز علاقه زیادی به یکدیگر داشتیم و این 29 سالی که همسرم شهید شده شاید برای مردم کهنه شده باشد و آن را فراموش کرده باشند اما من فکر می‎کنم همسرم همین  لحظه به شهادت رسیده است و سختی دوری از او همچنان برایم تازگی دارد.

*بزرگ‌ترین آرزوی شهید کیانی شهادت بود

همسر سردار شهید کیانی در عین آرامش عجیبی که دارد اما سرشار از دلتنگی است، او با اینکه شهادت همسر آن هم با وجود چهار فرزند و یک فرزندی که حامله بود را سخت می‎داند اما با صلابت و محکم می‎گوید شهادت و همسر شهید بودن برایم افتخار است.

وی ادامه می‎دهد، همسرم رابطه بسیار خوبی با خانواده داشت بعد از شهادت ایشان بیمار شدم و مدتی را در بیمارستان سپری کردم و امروز که سال‎ها از شهادت همسرم می‎گذرد وقتی مهربانی‎ها و خوبی‎های همسرم در ذهنم تداعی می‎شود اشک از چشمانم سرازیر می‎شود، هنوز هم شب‎ها نامه‎هایی که از جبهه برایم می‎فرستاد را می‎خوانم و گریه می‎کنم.

این بانوی مهربان با اشاره به ویژگی‎های اخلاقی همسرش می‎گوید، شهید کیانی در راه خداوند خالصانه کار می‎کرد، هر کسی که گرفتاری داشت به ایشان مراجعه می‎کرد طوری که وقتی از جبهه بر می‎گشت منزل ما بیشتر شبیه دادگاه بود و مردم برای بیان مشکلات و رفع آن به منزل ما می‎آمدند.

کیایی می‎افزاید، در آن زمان کمک کردن مردها در کارهای منزل خیلی معمول نبود، از طرفی خیلی مهمان داشتیم ولی در این مواقع گاهی اوقات که در حال استراحت بودم همسرم سخت نمی‎گرفتند و خودشان از مهمانان پذیرایی می‎کردند و یا گاهی اوقات کسی را برای کمک به بنده در کارهای منزل می‎فرستادند.

همسر سردار شهید تقی کیانی ادامه می‎دهد، همسرم ساده‎زیستی را بیشتر می‎پسندید، از این رو زندگی ساده‎ای داشتیم، اهل شعر و مداحی بود، رابطه بسیار خوبی با پدر، مادر، خواهر و اقوام داشت طوری که همه از اخلاق نیکوی شهید تعریف می‎کردند، اهل عبادت و راز و نیاز با خداوند بود حتی وقتی به دلیل مجروحیت از ناحیه دست و پا در بیمارستان بود باز هم دست از عبادت نمی‎کشید، در عین حال بسیار متواضع بود این همه سالی که با سردار کیانی زندگی کردم نمی‎دانستم ایشان فرمانده هستند و یک مسؤولیت مهمی دارند همیشه می‎گفتند من یک فرد عادی هستم تا اینکه بعد از شهادت ایشان متوجه شدم.



وی در خصوص علاقه شهید به خانواده به‎ویژه فرزندان، می‎گوید، خیلی به خانواده و فرزندان علاقه داشت، معمولا هنگام غذا خوردن یکی از فرزندانم را روی پای راست و فرزند دیگر را روی پای چپ می‎گذاشت و ابتدا لقمه غذا را در دهان بچه‎ها قرار می‎داد سپس خودش می‎خورد، البته ما بعد از ازدواج بیشتر از یک سال فرزند نداشتیم اما علاقه بسیاری به بچه داشت و برای تولد فرزند اول لحظه‎شماری می‎کرد.

همسر سردار شهید تقی کیانی با اشاره به نخستین اعزام همسرش به جبهه‎های نبرد،  می‎افزاید،  ما قبل از انقلاب ازدواج کردیم و ایشان فعالیت‎های انقلابی داشتند تا اینکه با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‎ رفتند، نخستین بار که به جبهه رفت دخترم 6 ماهه بود، چون راه حق و دفاع از وطن بود هیچ مخالفتی نداشتم.

* همیشه می‎گفت روزی شهید می‎شوم

کیایی با اشاره به آرزوهای سردار شهید کیانی، بیان می‎کند، هر کسی در زندگی خود آرزوهایی دارد، زیارت خانه خداوند و کربلای معلی از آرزوهای همسرم بود اما بزرگترین آرزوی ایشان،  شهادت بود.

وی ادامه می‎دهد، همیشه می‎گفتند روزی شهید می‎شوم و به من دلداری می‎داد و می‎گفت اگر شهید شدم شما ناراحت نباشید، این راهی است که باید بروم شما حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید، حتی وقتی شهیدان امین‎الله طیبی و جبار مقدم به شهادت رسیدند به بنده گفتند این دفعه دیگر نوبت من است.

همسر سردار شهید تقی کیانی می‎گوید، آخرین باری که می‎خواستند به جبهه بروند یکی از شب‎های ماه مبارک رمضان بود، آن شب به من گفتند این بار حتماً شهید می‎شوم، آن شب هم رفتار عجیبی داشت و نماز آخرش خیلی طولانی شده بود.



کیایی یادآور می‎شود، به دلیل علاقه بسیار به همسرم با شنیدن خبر شهادتش با اینکه فرزند پنجم را باردار بودم اما همچنان گریه و بی‎تابی می‎کردم، شب اول بعد از شهادت همسرم که با گریه خوابیده بودم او را در خواب دیدم. لحظه‎ای فکر کردم همسرم دوباره برگشته است و در حالیکه با خوشحالی به او گفتم مگر تو شهید نشدی؟ او به من گفت: «به خواهرم بگویید وقتی برایم گریه می‎کند، نگوید که دستانم قطع بوده است زیرا الآن دستانم سالم است.»

*نامه‎نگاری سردار شهید کیانی برای 200 نفر از بسیجیان

دوست و همرزم سردار شهید کیانی نیز در خصوص ویژگی‎های شخصیتی شهید می‎افزاید، با ارزیابی فعالیت‎های شهید کیانی در دوران انقلاب، جنگ تحمیلی در جبهه و یا پشت جبهه به این نکته پی خواهیم برد که شهید تقی کیانی شخصیتی چند بُعدی داشتند و علاوه‎بر آمادگی در بعد نظامی در سایر ابعاد نیز توانمند و شاخص بودند.



بابا پاکدل با بیان اینکه ایمان قوی، روحیه و هدفی محکم و استوار و توکل و توسل شهید کیانی را به یک شخصیت توانمند در ابعاد مختلف تبدیل کرده بود، می‎گوید، شهید کیانی فردی بسیار آگاه، هوشیار و بصیر بودند و در زمانی که فعالیت گروهک منافقین و ضدانقلاب شدت گرفته بود ایشان عمق ماهیت و خباثت منافقین را درک و برای مردم افشاگری می‎کرد.

دوست و همرزم سردار شهید کیانی با اشاره به اقدامات شهید از جمله راه‎اندازی پایگاه مقاومت بسیج امام موسی کاظم (ع) ولاغوز، ابراز می‎کند،در آن دوران تشکیل و جذب در بسیج یک مسأله بود و ایجاد اتحاد و انسجام مسأله دیگری بود که شهید کیانی به این مهم توجه داشت در واقع بعد از جذب افراد به بسیج باید ارتباط آنها با بسیج را نیز حفظ و تقویت می‎کردند که ایشان این کار را به خوبی انجام می‎داد.

با توجه به این شرایط ایشان به‎عنوان فرمانده در جبهه بودند که برای حفظ ارتباط افراد با بسیج سختی‎ها را به جان می‎خریدند و با وجود مشغله کاری فراوان برای 200 نفر از بسیجیان نامه می‎نوشتند، البته اینطور نبود که محتوا و مضمون نامه‎ها مشابه باشد بلکه نگارش نامه‎ها بر اساس روحیه و شناختی که از هر فرد داشتند متفاوت بود که ارسال این نامه در دلگرم کردن بسیجیان و ایجاد انسجام آنها تاثیر به‎سزایی داشت.

وی ادامه می‎دهد، در واقع سردار شهید کیانی ارتباط بین فرمانده با نیروهایی که قرار بود از ارزش‎های انقلاب پاسداری کنند را حتی در خط مقدم جبهه نبرد نیز فراموش نکرد و از اینکه یک فرد بسیجی از این مسیر رویگردان شود و یا جذب گروهک منافقین شود احساس تکلیف می‎کرد.

پاکدل مشارکت سردار کیانی در موضوعات عمرانی از جمله گازرسانی به روستا، احداث نانوایی را از دیگر اقدامات شهید کیانی برشمرد و بیان می‎کند، در بعد نظامی نیز شهید کیانی یک نظامی به تمام معنا بود و هنگام کار و در آموزش نظامی فردی منضبط، جدی و سرسخت بودند اما در حالت عادی با همه رزمندگان رفتار محترمانه و صمیمانه‎ای داشتند.

اگرچه سردار شجاع گزارش ما بارها در دفاع از انقلاب و ولایت طعم مجروحیت را چشیده بود اما هیچگاه دست از مقاومت برنداشت و با وجود اینکه یکی از دستانش را در جریان یک بمب‎گذاری از دست می‎دهد باز هم مصمم‎تر و با آمادگی هر چه تمام‎تر به جبهه‎های نبرد باز می‎گردد.



دوست و همرزم سردار شهید کیانی در این باره می‎گوید، شهید کیانی در جریان خنثی‎سازی بمبی که توسط منافقین در یکی از مدارس شهرستان کردکوی جاسازی شده بود دست راست خود را از ناحیه مچ از دست می‎دهد و کل بدن ایشان مجروح می‎شود.

پاکدل ادامه می‎دهد، سردار شهید کیانی که پس از این مجروحیت مدت‎ طولانی در بیمارستان بود با وجود اینکه در هنگام ترخیص وضعیت مناسبی نداشت اما اصرار کردند که بعد از ترخیص از بیمارستان حتماً لباس و پوتین نظامی به تن کنند و همچنین گفتند که به مردم اعلام کنید که امشب برای حضور در مراسم با سخنرانی آقای کیانی به مسجد بیایند، هر چقدر به ایشان گفتیم با این وضعیت جسمانی و ترکش‎های بسیار در بدن امکان پوشیدن لباس نظامی و نشستن و ایستادن در مسجد نیست قانع نشدند و با لباس نظامی خود را برای سخنرانی به مسجد رساندند و ماهیت و اهداف خباثت‎آلود منافقین را برای مردم افشا کردند و بعد از مراسم نیز بدون آمبولانس و با پای پیاده به منزل رفتند.

وی می‎گوید، با تکرار مجروحیت‎ها و همچنین قطع شدن یکی از دست‎ها بسیاری از افراد به شهید کیانی می‎گفتند دیگر تکلیف از شما بر داشته شد و نیازی به حضور شما در جبهه نیست اما شهید کیانی می‎گفت:« نسبت به کاری که شهدا کردند خیلی بدهکارم، حضور و فدا شدن ما ضرورت انقلاب است.»

*اهتمام ویژه سردار شهید کیانی به اطاعت‎پذیری از ولایت

برادر سردار شهید تقی کیانی با اشاره به ویژگی‎های شاخص شهید کیانی، می‎افزاید، شهید اهتمام ویژه‎ای به اطاعت‎پذیری از ولایت داشت و این مهم در وصیت‎نامه‎های تمامی شهدا از جمله شهید کیانی تاکید شده است.

محمدرضا کیانی ادامه می‎دهد، تاکید ویژه در اقامه نماز در اول وقت، حضور همیشگی در مسجد و پایگاه بسیج، شرکت در نماز جمعه، سفارش بانوان به حفظ حجاب از توصیه‎های شهید کیانی بود که در کنار این موارد به ولایتمداری و پیروی از ولی‎فقیه نیز اهتمام ویژه‎ای داشتند.

وی با بیان اینکه  شهید کیانی همیشه می‎گفت برای تمرین ولایتمداری در جبهه نیز باید تابع فرمانده بود، بیان می‎کند، یکی از دستان شهید در جریان خنثی‎سازی بمبی که توسط منافقین کار گذاشته شده بود، قطع بود از این رو بنده به دلیل وضعیت جسمانی برادرم  در جبهه همراهش بودم و به امورت شخصی او رسیدگی می‎کردم، در یکی از روزها که می‎خواستند برای فرمانده لشکر نامه بنویسند بنده بعد از پایان نگارش نامه روی پاکت نوشته بودم از طرف «فرمانده گردان صاحب‎الزمان (عج) – تقی کیانی». که بعد از دیدن این جمله نامه را از دستم گرفت و گفت این جمله را حذف کن زیرا من در برابر فرمانده خودم، کسی نیستم.

او قلب رئوف و مهربان خود را آنقدر گسترش می‎دهد تا از دامنه خانواده و بستگان به مردم عادی و  خانواده‎های شهدا می‎رسد، طوری که همسرش می‎گوید همین که فردی در محله ما شهید می‎شد تازه رسیدگی‎های همسرم به خانواده آن شهید آغاز می‎شد.

برادر سردار شهید تقی کیانی در این باره می‎گوید، همین که فردی به شهادت می‎رسید شهید کیانی رسیدگی‎ها به خانواده شهید را آغاز می‎کرد و دو بار در ماه با تمامی خانواده‎های شهدای روستا دیدار داشت. او  فردی بسیار خوش‎اخلاق و مهربان بود و به کسی بی‎احترامی نمی‎کرد، توجه ویژه به وقت داشت به‎عنوان مثال اگر ساعت 10 جلسه‎ای داشت 10 دقیقه قبل در مکان جلسه حاضر می‎شد،

* شهادتم به دست منافقین خواهد بود و یا در بمباران هوایی

کیانی با اشاره به توجه ویژه شهید به بسیجیان روستا، می‎افزاید، اگر بسیجی دو بار به مسجد نمی‎آمد حتماً به منزل آن شخص می‎رفت و علت غیبت را پرسیده و به مشکل یا گرفتاری آنها رسیدگی می‎کرد، در آن زمان یکی از کشاورزانی که لوبیا کاشته بود به دلیل برداشت محصول قادر به حضور در مسجد نبود که در این زمان شهید کیانی عده‎ای از بسیجیان را به کمک آن کشاورز فرستاد تا او بتواند به مسجد بیاید، البته با اینکه دست نداشت و قادر به درو کردن لوبیا نبود اما تا پایان کار همراه بسیجیان بود.

وی یادآور می‎شود، سردار شهید کیانی همیشه می‎گفت خداوند آنقدر به من جرأت داده و تاکتیک جنگی آموخته است که دشمن نمی‎تواند در خط مقدم مرا مورد هدف قرار دهد، من در دو حالت یا به دست منافقین و یا در بمباران هوایی به شهادت می‎رسم، که در نهایت نیز در بمباران هوایی به درجه رفیع شهادت رسیدند.

برادر سردار شهید تقی کیانی ادامه می‎دهد، سردار شهید کیانی می‎دانستند که روزی شهید می‎شوند و همیشه در دوران حیات به مادرم می‎گفتند «شما مادر شهید هستی» و به همسر خود نیز می‎گفتند «شما همسر شهید هستی».

*گلایه از کم‎توجهی و بی‎مهری مسؤولان

این برادر شهید که خود از جانبازان و رزمندگان دوران دفاع مقدس است، در بخشی از سخنانش از کم‎توجهی به خانواده‎های شهدا نیز گلایه می‎کند و می‎گوید، بعد از شهدا ارزش‎ها و حجاب که آنچنان حفظ نشد حداقل توجه و رسیدگی به خانواده‎های شهدا وجود داشته باشد، مادران شهدا به فرزندان شهیدشان پیوستند و تنها تعداد انگشت‎شماری از مادران شهدا مانده‎اند اما امروز  همسران شهدا با مشکلات خود زندگی را مدیریت می‎کنند، حال آنکه موقع مراجعه به ارگان‎های ذی‎ربط توجه زیادی به آنها نمی‎شود.

کیانی با بیان اینکه ارگان‎های متولی باید به مشکلات و گرفتاری‎های خانواده‎های شهدا توجه کنند، با گلایه از کم‎توجهی ارگان‎های متولی می‎افزاید، بنیاد شهید و امور ایثارگران برای خانواده این شهید کاری انجام نداده و تنها هنگام فوت مادر شهید خود را به مراسم تشییع می‎رساند که باید گفت حضور مسؤولان صرفاً در زمان فوت مادر یا همسر شهید فایده‎ای ندارد زیرا تا زمانی که آن فرد زنده است باید به مشکلات و کمبودهای او رسیدگی شود.

* سرداری که هنگام قنوتِ نماز عروج کرد / شهید تقی کیانی؛ سردار شجاع در خطِ مقدم جهاد و مبارزه

همرزم سردار شهید کیانی می‎گوید، شهید کیانی روحیه خاصی توأم با نشاط و آمادگی کامل داشت، ولایت‎پذیری‎اش شاخص بود، با وجود مجروحیت پیاپی و جانبازی از ناحیه دست هیچ‎گاه خود را در فضای کوچک منزوی نکرد و همیشه به وظایف خود با حضور در جبهه و جنگ و قبول مسؤولیت‎های سنگین عمل می‎کرد.

مسیب راییجی با اشاره به لحظه شهادت سردار شهید تقی کیانی، می‎افزاید، در سال 1366 در عملیات کربلای 10 و عملیات نصر 4 فرمانده لشکر 25 کربلا، فرماندهی منطقه‎ای صعب‎العبور به نام تنگه «احد» که در آن درگیری سختی با عراقی‎ها داشتیم را به سردار شهید تقی کیانی سپرده بودند، این منطقه با توجه به نفوذپذیری عراقی‎ها و احتمال آسیب به نیروهای ما منطقه حساسی بود که با توجه به شناخت از صبر، توانمندی و روحیه شهید کیانی مسؤولیت این منطقه را به ایشان واگذار کردند که با وجود شرایط جسمانی و جانبازی از ناحیه دست به خوبی در این مسؤولیت درخشیدند و مانع نفوذ عراقی‎ها شده بودند.

بعد از عملیات نصر 4 در منطقه بانه کردستان بحث عملیات تمام شده بود و با ورود به فرایند پدافندی،  گردان‎ها مستقر و خط‎ها تثبیت شده بود که برای استراحت کمی گردان را عقب‎تر آورده بودند. بنده نیز مدت‎ها بود که شهید کیانی را ندیده بودم، از این رو از فرصت ایجاد شده استفاده کردم و برای ملاقات با سردار شهید کیانی به چادر ایشان که درون دره‎ها و شیارها بود، رفتم.

بعد از احوالپرسی و پذیرایی با شهید کیانی به اذان ظهر نزدیک شدیم، جهت آماده شدن برای اقامه نماز آماده وضو گرفتن شدیم، هر چقدر اصرار کردم برای وضو گرفتن به شهید کیانی کمک کنم اما به‎هیچ عنوان موافقت نکردند، بعد از وضو به همراه قربانعلی کشیری، برادر شهید کیانی، شهید عرب طیبی برای اقامه نماز در چادر حاضر شدیم، هر چقدر سعی کردیم سردار شهید کیانی به‎عنوان امام جماعت نماز را اقامه کنند، نپذیرفتند و افراد دیگر در جمع هم حاضر نشدند که به این ترتیب نماز فرادا اقامه شد.

قبل از شروع نماز هواپیمای عراقی  کمی منطقه‎ای که حضور داشتیم را بمباران کرده بود که سردار کیانی آن روز در چادر می‎گفتند نیروهای ما آمادگی کامل دارند و عراقی‎ها نمی‎توانند غلطی بکنند، البته این سخن ایشان به معنای این نبود که احساس خطر نمی کردند بلکه یک فرمانده برای حفظ روحیه نیروها حتی در محیطی که خطر وجود داشته باشد، نباید آن را بیان کند.

در هر صورت  نماز شروع شد و چون فرادا بود نماز بنده شکسته بود و زودتر تمام شده بود، هنگامی که در قنوت نماز بودم هواپیماهای دشمن دوباره شروع به حمله کردند که بعد از اینکه تشهد را خواندم در اثر انفجار دشمن  چادر به هوا رفت و فضا تاریک شده بود، البته می‎توانستم بلند شوم اما جایی را نمی دیدم و چیزی نمی‎شنیدم، اثری از چادر نمانده بود آقا تقی در حال قنوت ترکش خورده بودند قربانعلی کشیری و عرب طیبی و محمدرضا کیانی برادر شهید کیانی مجروح شده بودند.

از آنجایی که ماشین‎ها ترکش خورده بودند برای انتقال و امدادرسانی هم مشکل داشتیم که بعد از مطلع شدن گردان‎های دیگر ماشین به دست ما رسید و شهید کیانی را به بیمارستان صحرایی رساندیم، بعد از انجام بخشی از اقدامات پزشکی به بانه منتقل شد که فردای آن روز خبر شهادت ایشان رسیده بود، در این عملیات سردار تقی کیانی و عرب طیبی به درجه رفیع شهادت رسیدند.

وی در پایان می‎گوید، سردار شهید کیانی فردی سرشار از روحیه خودباوری، اطاعت‎پذیری و شجاعت بود که در هر عرصه‎ای که کشور و نظام به وی نیاز داشت در خط مقدم جهاد و مبارزه حضور داشت.

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *