نقاشی که دزد شد
پاتوق معتاد محل خواب من بود اما کم کم مسیر من با افراد داخل پاتوق یکی شد.
حسین 27 ساله دو سال قبل برای کار از جنوب کشور به پایتخت آمد و به خاطر تبحرش در نقاشی خیلی زود وضع مالیاش خوب شد. در پلیس آگاهی گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
نقاش ساختمان چطور دزد شد؟
هم دوستان ناباب و هم اراده ضعیف خودم. من هم فکر میکردم دوستان ناباب فقط بهانه است اما وقتی در جمع آنها قرار بگیری همه تلاش آنها این خواهد بود که تو را هم مثل خودشان کنند.
البته اراده من هم ضعیف بود و خیلی زود در دام آنها گرفتار شدم. وقتی برای کار به تهران آمدم، خانهای را اجاره کردم. خانه، پاتوق معتادان بود و ابتدا به آن اهمیت ندادم و با خود گفتم مهم من هستم که معتاد نمیشوم. روزها کار میکردم و شبها برای خواب به آن خانه در جنوب تهران میرفتم. بعد از مدتی در شبنشینیهای آنها شرکت کردم و وقتی به خودم آمد معتاد شده بود.
دیگر نمیتوانستم کار کنم و هر کسی ظاهرم را میدید از کار با من منصرف میشد. به همین خاطر با سه معتاد دیگر که به این خانه رفت و آمد داشتند، نقشه سرقت از خانهها را طراحی کردیم.
چندوقت است که سرقت میکنید؟
حدود شش ماه است.
چطور به خانهها دستبرد میزدید؟
با تاریک شدن هوا در خیابانهای شرق تهران پرسه میزدیم و خانههای خالی از سکنه را شناسایی میکردیم. یکی از اعضای باند تبحر خاصی در بازکردن در داشت. او در را باز میکرد و سه نفر وارد خانه میشدند و یک نفر هم بیرون خانه مراقب بود.
چه وسایلی سرقت میکردید؟
فقط طلا و پول .
چطور محل نگهداری آنها را پیدا میکردید؟
خیلی راحت است. 90 درصد زنان طلاهای خود را در اتاق خواب مخفی میکنند. پیدا کردن آن برای سارقان کار راحتی است.
چرا وسایل دیگر سرقت نمیکردید؟
ریسکش بالاست و همسایهها شک میکنند. فروشش هم سخت است.
حالا چرا خانههای شرق تهران؟
تبحر ما سرقت از خانههای ویلایی بود. در شرق تهران خانههای زیادی را نقاشی کردم و میدانستم در کدام خیابانها خانهها ویلایی زیاد است.فرار از خانههای ویلایی راحتتر از آپارتمان است.
طلاهای سرقتی را به چه کسی میفروختید؟
دو مالخر داشتیم. بخش زیادی از طلاها را به یک مالخر میدادیم و او به جای پول آن به ما مواد میداد.
بقیه آن را به مالخر دیگری میفروختیم و پول میگرفتیم و برای خانوادههایمان میفرستادیم.
آنها میدانستند پولها سرقتی است؟
نه، فکر میکنند کار میکنیم. اگر میدانستند پول حرام است آن را بر میگرداندند.
چقدر از سرقتها به دست آوردید؟
حدود سه میلیون تومان . بقیه آن را هم مواد کشیدیم. مالخران، مفتخر هستند. شاید یکدهم ارزش طلاها را به ما میدادند. ما برای آنها کار میکردیم.
چند وقت یکبار سرقت میکردید؟
هر وقت موادمان تمام میشد سرقت میکردیم.
به چند خانه دستبرد زدید؟
فکر کنم 20 خانه شد. تعداد دقیق آن را به یاد ندارم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
هیچ سارقی نیست که شبها با کابوس دستگیری از خواب بیدار نشود.
برای بعد از آزادی چه برنامهای داری؟
می خواهم در زندان ترک کنم و بعد آزادی به شهر خودمان بروم و آنجا کار کنم. تهران سوغات تلخی برای خانوادهام داشت.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *