اشک چشم یک میت/خودکشی دختر زیبا رو
خاطراتشان بسیار خواندنی و آموزنده است. برخی از این خاطرات انسان را می تواند دگرگون کند.
سال 92 بود، میتی آوردند که وقتی میخواستم روسریاش را ببندم و کارم تمام شده بود، از گوشه چشمهایش اشک آمد. انگار جسمش محیط را حس می کرد و فهمیده بود که لحظه خداحافظی است... اینجا مرسوم است که به امواتی که اشک می ریزند، التماس دعا می گویند و معتقدند اگر دعا کنند، دعایشان می گیرد. در این مدت، این بهترین صحنه ای بود که دیدم و در آن لحظه حس خاصی داشتم.
یکی از بدترین خاطره هایم هم یک مورد خودکشی بود، دلم خیلی برای آن میت سوخت. البته نمی دانم به قتل رسیده بود یا خودش را کشته بود. فقط معلوم بود که با طناب دار خفه شده است. وقتی او را دیدم، در اولین نمازم اولین کاری که کردم این بود که برایش دعا کنم و بگویم خدایا! اگر کشته شده خودت او را رحمت کن و اگر خودکشی کرده او را ببخش؛ چون او الان تازه اول مصیبتش است.
چهره زیبایی داشت و در ظاهر نشان نمی داد خیلی وضع مالی بدی داشته باشد و نمی شد گفت به خاطر تحت فشار بودن از نظر مالی خودش را از بین برده است. برای همین خیلی دلم برایش سوخت.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *