صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چهار موقعیتی که باید عفو کرد

۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۷:۲۱
کد خبر: ۲۵۵۴۹۰
ابزارهایی که قرآن برای سبقت گیری برای ورود به بهشت می‌شمارد، کنترل خشم عفو و احسان است.
به گزارش گروه سیاسی ، موضوع عفو یکی از چند موضوع اجتماعی است که در بسیاری از آیات و روایات پیرامون آن صحبت شده است، اما آن‌چنان‌که باید در فضای رسانه‌ای کشور به آن پرداخته نشده است. به‌همین دلیل، در همین زمینه با حجت‌الاسلام دکتر ناصر رفیعی، دانشیار و دکتری علوم قرآن و حدیث، و رئیس مدرسه‌ی تاریخ و ادیان جامعة المصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم ترتیب داده شده است.

یکی از موضوعاتی که همواره در قرآن و روایات بر آن تأکید شده، موضوع عفو و گذشت است، اگر ممکن است کمی درباره‌ی جایگاه قرآنی و روایی عفو توضیح بفرمایید.

موضوع عفو از موضوعات گسترده‌ی روایی و قرآنی ماست. یکی از صفات خدا، «غفور» و «ستار» است: «یَا مَنْ‌ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ‌ وَ سَتَرَ الْقَبِیح‌»، آشکارکننده‌ی خوبی‌ها و پوشاننده‌ی بدی‌هاست. این است که مکرر در آیات قرآن، سخن از عفو و غفران و بخشش آمده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ»، ‌ای بندگانی که گناه و بدی کرد‌ه‌اید، «لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ»، از رحمت خدا مأیوس نشوید.

اینها در مورد خداوند تبارک و تعالی بود. پیغمبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم وقتی مبعوث شد همین رویه را در پیش گرفتند. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام داریم خداوند ابتدای بعثت، سه دستور به ایشان داد که در همان آیه‌ی معروف نیز وجود دارد: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ». ای پیغمبر! اول ببخش، بعد آگاه کن و سپس از جاهلین اعراض کن. البته نمی‌خواهم بگویم این‌ها ترتیب دارد، این‌ها سه نوع برخورد است با سه نوع مخاطب متفاوت. یک وقت مخاطب شما خطاکار است، او را ببخش، «خُذِ الْعَفْوَ»؛ یک وقت ناآگاه است او را آگاه کن؛ «وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» یک وقت نادان است، کشش ندارد، ضعیف است آن را از او اعراض کن، اصلاً سر به سرش نگذار، «وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ». بنابراین «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» هر کدام یک مرحله‌ و مخاطب خاصی را طی می‌کند. صریح آیات قرآن هم فراوان است که «فَاعْفُ عَنْهُمْ»، ای پیغمبر عفو کن و ببخش.

یکی از موارد مهم عفو، عفو از خطاهای همدیگر است؛ منظورم از خطا یعنی اولا آن‌که عملی غیرعمدی صورت گرفته و ثانیا طرف هم تقاضای بخشش می‌کند. این مورد، بیشتر در قضایای عرفی و قضایای شخصی خودمان پیش می آید؛ مثلاً یک وقتی یک خانمی به شوهرش کلمه‌ی ناپسندی گفته است، بعد متوجه شد اشتباه کرده، این خانم تا می‌گوید ببخشید، شوهرش باید او را عفو کند و ببخشد.

در روایات هم فراوان به عفو و گذشت توصیه شده است. ذیل همین آیه‌ای که خواندم در روایات دارد که رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از جبرئیل سؤال کرد که من چگونه به این آیه‌ی «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» عمل کنم؟ جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! سه کار را انجام دهید «صِلْ مَنْ‌ قَطَعَکَ‌»، هر که با شما قطع رابطه کرده وصل کنید، یعنی سر به او بزنید. دوم «وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ»، هر کسی به شما بدی کرده عفو کنید. و سوم «وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ» هر کسی شما را محروم کرده به او اعطاء کنید.

همچنین در روایات داریم یکی از نشانه‌های انسان کریم، عفو و گذشت است. همان‌طور که می‌دانید قرآن کریم، یک آیه‌ای در سوره‌ی آل عمران دارد، که مردم را توصیه می‌کند سرعت بگیرید برای رفتن به بهشت. بعد ابزارهایی را که می‌شمارد خیلی جالب است. یکی همین کنترل خشم است، یکی عفو است و یکی هم احسان است. آیه این است: «و سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»، این بهشت برای افراد باتقواست. «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء»، کسانی که انفاق می‌کنند، خب این دو روشن است: تقوا و انفاق. بعد می‌فرماید «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، که سه مرحله است کنترل خشم، عفو و احسان.

در روایات آمده که روزی کنیزی ظرف آورده بود که امام سجاد علیه‌السلام دستش را بشوید که ناگهان ظرف از دستش افتاد و سر امام مجروح شد. این کنیز خیلی ناراحت شد و به خیال خودش که مبادا امام خشمگین شوند، فورا این بخش از آیه را خواند: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ». آقا فرمودند: خشمم را کنترل کردم، «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» و بخشیدمت. کنیز گفت: «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، فرمود: آزادت کردم.

بنابراین این‌ سه مرحله مهم است. مثلاً در خانه‌ای، خانمی از دست شوهرش ناراحت می‌شود، اول خشمش را کنترل کند، بعد ببخشد، حتی آن شب بیشتر تحویلش بگیرد، اگر هر شب یک غذای ساده می‌گذاشت آن شب یک غذای بهتری درست کند. البته این‌ها توصیه‌های کلی است و بدون تردید در مناسبات اجتماعی، چیز مطلقی نداریم.
 
 موارد و مواقعی که می‌بایست در آن موقعیت‌ها عفو صورت بگیرد کدام‌هاست؟

یکی از موارد مهم عفو، عفو از خطاهای همدیگر است؛ منظورم از خطا یعنی اولا آن‌که عملی غیرعمدی صورت گرفته و ثانیا طرف هم تقاضای بخشش می‌کند. این مورد، بیشتر در قضایای عرفی و قضایای شخصی خودمان پیش می آید؛ مثلاً یک وقتی یک خانمی به شوهرش کلمه‌ی ناپسندی گفته است، بعد متوجه شد اشتباه کرده، این خانم تا می‌گوید ببخشید، شوهرش باید او را عفو کند و ببخشد.

جای دوم، آن جایی است که کسی به ما بدی می‌کند، عمدی هم هست، یعنی سهوی نیست و تعمداً این کار را کرد ولی بعدش اظهار پشیمانی می‌کند. یک مثالی بزنم برایتان، امام‌ هادی علیه‌السلام در مدینه بودند، سیصد نفر از مأموران متوکل آمدند ایشان را دستگیر کنند تا ببرند به سامرا. این کار را هم کردند. خب زندگی امام را به هم زدند، چقدر مردم مدینه گریه کردند و ناراحت شدند. بالأخره وقتی آقا را با خانواده با آن وضعیت سوار کردند که ببرند، کسی آمد کنار ایشان و در گوش‌شان گفت: آقا من این کار را کردم، همه‌ی این بساط، زیر سر من است، من سعایت کردم نزد متوکل و شما را این‌گونه دستگیر کردند. آقا فرمودند: واگذارت کردم به خدا و پیغمبر. آن شخص ترسید و گفت: آقا اشتباه کردم، خطا کردم، ببخشید.
 
 یعنی ابراز پشیمانی کرد.
بله، تا آن شخص این‌گونه گفت، آقا فرمودند: عَفَوتُ، یعنی عفوت کردم. ببینید امام را بردند ولی عفو کرد.

پس یکی خطاها و دوم تعمدی که انسان، پشیمانی را در چهره‌ی طرف می‌بیند. جای سوم آن جایی است که عفو، اثر تربیتی روی شخص خطاکار دارد. مالک اشتر داشت از جایی رد می‌شد، شخصی به او جسارت می‌کند، حالا آب دهان ‌انداخت یا آشغال به سویش پرت کرد. مالک اشتر اصلاً بر نگشت نگاه کند چه کسی بود، رفت مسجد و برایش استغفارکرد. یا شخصی از شام آمد سراغ امام حسن علیه‌السلام و به ایشان ناسزا گفت. آقا می‌داند این از شام آمده و تبلیغات دستگاه معاویه روی او اثر کرده، یعنی کارش عمدی است و اظهار پشیمانی هم نکرده است، ولی امام می‌داند که اگر او را ببخشد، موجب هدایتش می‌شود. لذا امام طوری رفتار کرد که موجب ‌شد آن فرد کلا متحول شود. امام حسن علیه‌السلام به آن شخص فرمود: غذا می‌خواهی؟ خانه می‌خواهی؟ لباس می‌خواهی؟ چه نیازی داری که من برطرف کنم؟ تا این‌ها را گفت آن شخص فهمید که اشتباه فکر می‌کرده است. گفت: «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»، یعنی ابراز پشیمانی کرد. بنابراین جایی که احتمال می‌دهیم عفو، اثر تربیتی دارد و شخص خطاکار، بعداً پشیمان از عمل خود می‌شود، این‌جا هم باز، جای عفو و گذشت هست.

جای چهارم، آن جایی است که فرد خطاکار، محاکمه‌ شده و با او برخورد شده و حالا آن برخورد، اثر خودش را کرده است. مثلا کسی جرمی مرتکب شده و برای او ده سال زندان بریده‌اند، دو سال بعد می‌بینیم که آن محکومیت تاثیر کرده و پشیمان شده است، بنابراین آن هشت سال را می‌شود بخشید. همین کاری که گاهی اوقات رئیس قوه‌ی قضائیه به رهبر انقلاب پیشنهاد می‌دهد. یا مثلاً در دعوایی، کسی چاقویی زده و بچه‌ای کشته شده است، خب حالا این معلوم است که نمی‌خواسته چنین کاری بکند، ولی قاضی حکم به قصاص کرده است. ممکن است این شخص تا پای چوبه‌ی دار هم برود، ولی آن‌جا می‌بینیم که واقعاً مستأصل شده است، می‌خواهد تبدیل به یک آدم خوب شود، این‌جا هم عفو جا دارد. اما از آن طرف، یقینا بعضی جاها عفو محلی از اعراب ندارد.
 
 بر اساس همین مبنایی که اشاره کردید، سؤال بعدی که به تبع سؤال پیشین باید پرسید این است که در کجاها عفو، جایگاهی ندارد؟
یکی از جاهایی که عفو جا ندارد، تجرّی است. یعنی کسی جرمی مرتکب شده است، اما با پُررویی می‌گوید اگر باز هم آزاد شوم، این کار را انجام می‌دهم. یعنی باز هم جرمش را تکرار می‌کند. مثلا بعد از جنگ بدر یک کسی آمد خدمت پیغمبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و گفت: مرا ببخشید، اشتباه کردم، من زن و بچه دارم. اسیر بود و حکمش هم اعدام بود. حضرت فرمودند: به شرطی می‌بخشم که دیگر در جنگ‌ها نیایی، گفت: باشد. اما بعد از اینکه آزاد شد رفت بین مشرکین گفت: این دفعه هم اگر جنگی پیش بیاید، نفر اول می‌آیم. به تعبیر خودمان تصور کرد مثلاً خوب توانسته پیغمبر را دور بزند. در جنگ احد هم آمد. دست بر قضا آن‌جا هم دستگیر شد. وقتی آوردند خدمت پیغمبر، گفت: آقا ببخشید، فرمودند: نه دیگر، «الْمُؤْمِنَ‌ لَا یُلْدَغُ‌ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ» مومن از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی‌شود. پیامبر فهمید که این شخص دارد تجرّی و پررویی می‌کند.
یکی از جاهایی که عفو جا ندارد، تجرّی است. یعنی کسی جرمی مرتکب شده است، اما با پُررویی می‌گوید اگر باز هم آزاد شوم، این کار را انجام می‌دهم. یعنی باز هم جرمش را تکرار می‌کند. مثلا بعد از جریان فتنه‌ی ۸۸، رهبر انقلاب بارها کسانی که مرتکب چنین اعمال و جرم‌هایی شده بودند را نصیحت کردند که دست از کارهایشان بردارند و توبه کنند و به کشتی انقلاب برگردند. اما انگار بعضی‌ها خودشان اصرار دارند که از نظام و مردم فاصله بگیرند.

نمونه‌ی دیگری عرض کنم. فردی است به نام مقیس، پدرش را در یک قبیله‌ای کشتند و جنازه‌اش را در محله‌ای پیدا کردند و بنابراین معلوم نبود قاتلش چه کسی بود. پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آن شخص را خواستند و با او اتمام حجت کردند و فرمودند: دیه‌اش را باید آن قبیله بدهد ولی تو حق نداری کسی را بکشی، برای اینکه معلوم نیست چه کسی این کار را کرده و ممکن است تو یک بیگناه را بکشی. با اینکه پیامبر به او هشدار داده بود اما باز هم این شخص رفت یک بیگناهی از آن‌ها را کشت و فرار کرد و رفت مکه. روزی که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مکه را فتح کردند، این شخص رفت چسبید به دیوار کعبه و تقاضای عفو کرد. پیامبر فرمودند: بیاوریدش بیرون. او را آوردند بیرون از مسجد الحرام و اعدامش کردند. برای اینکه به او از قبل پیامبر هشدار داده بود و با او شرط کرده بود.

یکی از ویژگی‌های مؤمن، صفاتی است که ممکن است ظاهرا با هم متضاد باشند ولی باطنا محورش با یکدیگر متفاوت است. یعنی چه؟ یعنی مثلا در اسلام شما می‌گویید اسراف نکن و قناعت پیشه کن، از آن طرف هم می‌گوید بُخل هم نداشته باش، باید بدانیم بخل کجاست؟ قناعت کجاست؟ این‌ها را نباید قاطی نکنیم. به همین طریق، ما در اسلام هم عفو داریم، هم قاطعیت. همان پیغمبری که خدا به او می‌گوید: ببخش، همان هم می‌گوید: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ»، عزم که کردی توکل بر خدا، کار را انجام بده. این‌ها را باید روشن کرد و در واقع، عفو خدا هم همین‌طور است.

پس یکی از جاهایی که جای عفو نیست موقعی است که شخص تجری می‌کند. یا یکی دیگر از جاهایی که عفو جایگاهی ندارد این است که با طرف شرطی کرده‌ایم و حالا او به آن شرط عمل نمی‌کند. البته مصادیق دیگری هم می‌توان در این‌باره بیان کرد.

ما در تاریخ انقلاب اسلامی هم می‌توانیم نمونه‌هایی از این موضوع را ببینیم. مثلا بعد از جریان فتنه‌ی ۸۸، رهبر انقلاب بارها کسانی که مرتکب چنین اعمال و جرم‌هایی شده بودند را نصیحت کردند که دست از کارهایشان بردارند و توبه کنند و به کشتی انقلاب برگردند. ایشان چند بار تأکید کردند که اعتقادشان به جذب حداکثری و دفع حداقلی است، اما انگار بعضی‌ها خودشان اصرار دارند که از نظام و مردم فاصله بگیرند. دو سه سال پیش، باز هم ایشان راه را برای آنان باز کردند و گفتند که حالا که اشتباه کرده‌اند، بیایند عذرخواهی کنند، در جمع‌های خصوصی اعتراف کرده‌اند که تقلبی صورت نگرفته است، خب بیایند به مردم بگویند که اشتباه کرده‌اند.

غائله‌ی کوچکی نبود! چه تعداد افراد بی‌گناه، مجروح شدند و صدمه دیدند! چقدر مردم و کشور لطمه و خسارت دیدند! حالا در عوض، نه تنها عذرخواهی نمی‌کنند بلکه در ملاقات‌های خصوصی، هم‌چنان اصرار بر خطا دارند و می‌گویند موضع ما حق بوده و باز هم این کار را انجام می‌دهیم. مسلم است که این کار، جای عفو ندارد، چون هیچکدام از موارد و مصادیق عفو را که پیشتر آن را عرض کردم ندارند.


برچسب ها: گذشت قرآن عفو احسان

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *