نفس یادگار دفاع مقدس حبس شد+عکس
هوشنگ قادریان از یادگاران هشت سال جنگ تحمیلی در دهلران این روزها به دلیل بی توجهی در وضعیت مناسبی نیست؛ جانبازی شیمیایی که امروز مورد حمایت هیچ دستگاهی قرار ندارد.
به نقل از مهر، دیگر از نوشتن نامه و پیگیری برای حل مشکلات خود بخصوص تأمین هزینههای سرسامآور داروهای شیمیایی بسیار ناامید شده است چون بیش از یک دهه نامهنگاری و پیگیری و بهرغم داشتن مستندات قانونی و پزشکی تاکنون نتیجه ای نداشته است.
سالهاست کلمه امید را از زندگی خود حذف کرده است چون عدم توجه و پذیرش مستندات قانونی و پزشکی از سوی مسئولان سبب شده واژه امید را فراموش کند.
چندین بار تلاش کردم گفتگویی با وی داشته باشم اما هر بار به درخواست من جواب منفی میداد و به این جملات اکتفا میکرد من سالهاست که تسلیم مشکلات ناشی از شیمیایی شدهام و تنها روحم در حیاط است.
با پیگیریهای فراوان از طریق دوستان و آشنایان موفق شدم در یک روز سرد پاییزی با گرفتن آدرس راهی منزل این جانبازشیمیایی صفر درصد شدم بعد از عبور از کنار خانههای ویلایی مجلل به یکمنزل قدیمی دوطبقه رسیدم. بعد از به صدا درآوردن زنگ کودکی آرام از پلهها به سمت پایین آمد و درب را برای ورودم باز کرد.
شیب تند و پلههای کمعرض سبب شد رایان هشتساله بعد از سلام خواست که مواظب بالا رفتن از پلهها باشم چون شیب تند آنها سبب شده که چندین بار خودش دچار آسیب شود.
بعد از ورود به حیاط نقلی مادر رایان من را بهاتفاق همسرش راهنمایی کرد موقع ورود من به اتاق هوشنگ در حال پیپ زدن اسپری بود و بعد از کمی احوالپرسی مصاحبه را شروع کردم هرچند قبل از شروع مصاحبه تلاش کرد من را از گرفتن مصاحبه منصرف کند ولی اصرار من سبب شد که لب به سخن باز کند.
از رفتن به جبهه پشیمان نیستم
خودش را هوشنگ قادریان معرفی میکند و با صدای بغضآلود میگوید آن زمان برای لبیک گفتن به فتوای امام خمینی (ره) برای دفاع از مهین و خاک جمهوری اسلامی راهی جبهه شدم و از رفتن به جبهه پشیمان نیستم چراکه اگر ایستادگی همرزمان و همقطاران و همه رزمندگان جبهههای جنگ نبود امروز چنین امنیتی در کشور نبود.
خسخس سینه و سرفههای پیدرپی باعث میشود که چنددقیقهای را سکوت کند و به کمک اسپری نفسی تازه کند.
این جانباز شیمیایی صفر درصد میگوید: در سال ۶۱ بهعنوان طلبه وارد حوزه علمیه قم شدم در آن زمان من ۱۱سال سن داشتم و حدود یک سال در کلاسهای حوزه در محضر علمایی همچون آیتالله مؤمن شیرازی، آیتالله محمدرضا آشتیانی و آیتالله مکارم شیرازی بهره علمی و دینی میبردم و در آن زمان خیلی از طلاب به جبهه اعزام شدند و من هم خیلی دوست داشتم راهی جبهه شوم ولی به خاطر شرایط سنی کمی که داشتم مانع حضورم در جبهه شدند.
وی ادامه میدهد: از طریق دوستان که داشتم موفق شدم به جبهه اعزام بشوم در اول مصاحبه یک ذرهبین بزرگ فکرم را بسیار مشغول کرده بود که بعد مدتی از این جانباز شیمیایی صفر درصد ذرهبین که کنار خود داشت روی صورت گذاشت و بسیار متعجب شدم. با لبخندی گفت از طریق این ذرهبین کارهای روزمره را انجام می دهم و حتی در مواقعی برای رفتن به منزل از آن استفاده میکنم چون تاری شدید و عدم ناتوانی چشمانم در دید کافی سبب شده که این ذرهبین را همیشه همراه خود داشته باشم۰
این جانباز شیمیایی صفر درصد میگوید در عملیاتی که در قلاویزان مهران و عملیاتی که به کردستان اعزامشده همیشه در خط مقدم بوده است و خاطرات تلخ آن دوران شهادت همرزمانش شهیدانی همچون عبدالله همتی، شهید محمد نبی شمسی و فرمانده گردان شهید حاج فیض بسیار برایش آزاردهنده بود گونههایش از اشک خیس میشود و میگوید ایکاش من هم همسفر همرزمانم میشدم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در خصوص چگونگی شیمیایی شدنش گفت: در منطقه احمدآباد شهرستان مهران حضور داشتم که بعد به قلاویزان اعزام شدم و در منطقه قلاویزان روزانه یک چتر متحرک در اطراف منطقه رفت آمد داشت و در آن زمان هیچکسی متوجه شیمیایی شدن از طریق این چتر نشد تا اینکه بعد از چند روز بدنم دچار خارش شدید و چشمانم دچار سوزش شدند و با توجه به اینکه جوان پرانرژی بودم زیاد توجهی به موضوع نکردم تا اینکه شرایط جسمانی برایم به وجود آمد که به بهداری در منطقه رفتم و عدم امکانات پزشکی در این بیمارستان صحرایی سبب شد که شیمیایی شدن من مشخص نشود. بعد از مدتزمانی موهای سرم ریزش پیدا کردن و احساس خستگی و خارش شدید و مشکلات شدید اعصاب و سرفههای پیدرپی سبب شد که به متخصص مراجعه کنم و بعد از آزمایشهای لازم مشخص شد که بدنم شیمیایی شده است.
ماهیانه یکمیلیون تومان هزینه درمان تأمین داروهای شیمیایی
خسته میشود تقاضا میکند تاکمی استراحت کند و در بین استراحت با برداشتن ذرهبین به ساعت مچی خود نگاه میکند و تنها فرزند خودش رایان را صدا میکند تا یک لیوان آب برایش بیاورد و با لبخند میگوید: ببخشید من باید به سمت داروخانه بروم چون موقع خوردن قرصهای اعصابم است. اگر کمی دیر شود دچار مشکلات روحی میشوم و در کمال تعجب سینی پر از دارو از زیر تخت خود بیرون میآورد و میگوید ماهیانه یکمیلیون تومان هزینه درمان تأمین داروهای شیمیایی پرداخت میکند.
این جانباز صفر درصد افزود: مستندات قانونی ازجمله کمیسیون عالی پزشکی سپاه، احراز جانبازی از سوی بنیاد شهید و تائید و تشخیص «اچ ارستی» شیمیایی ریه که در بیمارستان بقایی خوزستان انجام دادم موجود هستند ولی متأسفانه مسئولان بنیاد شهید و ارگان ها مرتبط سالهاست که من را در پیچ و خم اداری گرفتار کرده و جواب قانعکننده هم در خصوص مدارک موجود که گواهی شیمیایی بودن من است ندارند.
یک دهه پیگیر مشکلات
قادریان گفت: در یک دهه گذشته برای پیگیری و حل مشکلات و درمان خود مکاتبات فراوانی با ارگانهای دولتی، غیردولتی و نظامی داشتهام ولی متأسفانه تاکنون هیچ نتیجهای نگرفتم.
این جانباز شیمیایی صفر درصد گفت: مشکلات ناشی از شیمیایی سبب شده که وضعیت جسمانی مناسبی نداشته باشم و در ماه حداقل سه تا چهار بار شبها در خواب خوندماغ شوم و گاهی هم براثر غرش تانکها و شلیک تیرهای آن زمان با صدای جیغ از خواب بیدار میشوم.
اشک گونههای تیرهاش را خیس میکند و میگوید: مشکلات و کابوسهای شبانه سبب شده که خانواده ام هم عذاب بکشند و فرزندم وقتی با جیغهای شبانه من از خواب بیدار میشود در گوشه اتاق به من خیره میشود و اشک میریزد و بغض میکند. وقتی از من می پرسد بابا شیمیایی یعنی چه سختی من دوچندان می شود.
اشکهای پیدرپی و سرفهها امانش نمیدهند و همسرش شتابان کپسول اکسیژن را برایش باز میکند بعد از حدود پنج دقیقه کمی آرامتر میشود، ماسک را از صورت خود جدا میکند و به همسرش میگوید ناتوانم که بتوانم صبوری و مهربانیهای تو را جبران کنم.
این جانباز شیمیایی صفر درصد در پایان با این سوال حرف های خود را تمام می کند که چرا و به چه گناهی بهرغم داشتن مستندات قانونی کمیسیون پزشکی، بنیاد شهید از پذیرفتن مدارک قانونی که به تائید کمیسیون عالی رسیده توجه نمیکند.
سید صفا دادوند رئیس اداره بنیاد شهید وامور ایثارگران شهرستان دهلران اما در خصوص این جانباز شیمیایی در گفتگو با مهر گفت: در سال ۹۱ پرونده این شخص از طریق سپاه به بنیاد شهید ارجاع می شود و در کمیسیون احراز جانبازی بنیاد شهید استان مدارک و مستنداتی که از طرف وی ارئه می شود مورد تائید قرار می گیرد.
وی افزود : بعد از تائید شدن مستندات در کمیسیون احراز استان، پرونده نامبرده به کمیسیون پزشکی استان که چندین متخصص شیمایی در آن حضور دراند با بررسی مستندات، وی را واجد شرایط دریافت درصد جانبازی نمی بیند و در پرونده در کمیسیون جانبازی احزار شده است جانباز صفر در صد لحاظ می کنند.
دادوند اظهار داشت : باتوجه به اینکه بعد از رد پرونده جانبازی وی در کمیسیون پزشکی مجدد ایشان مستندات دیگر به بنیاد شهید ارائه داد که مجدد کمیسیون احراز این مستندات را تائید می کند و برای دریافت درصد جانبازی مجدد پرونده به کمیسیون پزشکی ارجاع داده می شود و این کمیسیون باز با لحاظ کردن جانباز صفر درصد در پرونده وی تائید نمی کنند و بنیاد شهید شهرستان واستان هیچ نقشی در کمیسیون پزشکی ندارد واعضای کمیسیون از بنیاد شهید تهران هستند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
سالهاست کلمه امید را از زندگی خود حذف کرده است چون عدم توجه و پذیرش مستندات قانونی و پزشکی از سوی مسئولان سبب شده واژه امید را فراموش کند.
چندین بار تلاش کردم گفتگویی با وی داشته باشم اما هر بار به درخواست من جواب منفی میداد و به این جملات اکتفا میکرد من سالهاست که تسلیم مشکلات ناشی از شیمیایی شدهام و تنها روحم در حیاط است.
با پیگیریهای فراوان از طریق دوستان و آشنایان موفق شدم در یک روز سرد پاییزی با گرفتن آدرس راهی منزل این جانبازشیمیایی صفر درصد شدم بعد از عبور از کنار خانههای ویلایی مجلل به یکمنزل قدیمی دوطبقه رسیدم. بعد از به صدا درآوردن زنگ کودکی آرام از پلهها به سمت پایین آمد و درب را برای ورودم باز کرد.
شیب تند و پلههای کمعرض سبب شد رایان هشتساله بعد از سلام خواست که مواظب بالا رفتن از پلهها باشم چون شیب تند آنها سبب شده که چندین بار خودش دچار آسیب شود.
بعد از ورود به حیاط نقلی مادر رایان من را بهاتفاق همسرش راهنمایی کرد موقع ورود من به اتاق هوشنگ در حال پیپ زدن اسپری بود و بعد از کمی احوالپرسی مصاحبه را شروع کردم هرچند قبل از شروع مصاحبه تلاش کرد من را از گرفتن مصاحبه منصرف کند ولی اصرار من سبب شد که لب به سخن باز کند.
از رفتن به جبهه پشیمان نیستم
خودش را هوشنگ قادریان معرفی میکند و با صدای بغضآلود میگوید آن زمان برای لبیک گفتن به فتوای امام خمینی (ره) برای دفاع از مهین و خاک جمهوری اسلامی راهی جبهه شدم و از رفتن به جبهه پشیمان نیستم چراکه اگر ایستادگی همرزمان و همقطاران و همه رزمندگان جبهههای جنگ نبود امروز چنین امنیتی در کشور نبود.
خسخس سینه و سرفههای پیدرپی باعث میشود که چنددقیقهای را سکوت کند و به کمک اسپری نفسی تازه کند.
این جانباز شیمیایی صفر درصد میگوید: در سال ۶۱ بهعنوان طلبه وارد حوزه علمیه قم شدم در آن زمان من ۱۱سال سن داشتم و حدود یک سال در کلاسهای حوزه در محضر علمایی همچون آیتالله مؤمن شیرازی، آیتالله محمدرضا آشتیانی و آیتالله مکارم شیرازی بهره علمی و دینی میبردم و در آن زمان خیلی از طلاب به جبهه اعزام شدند و من هم خیلی دوست داشتم راهی جبهه شوم ولی به خاطر شرایط سنی کمی که داشتم مانع حضورم در جبهه شدند.
وی ادامه میدهد: از طریق دوستان که داشتم موفق شدم به جبهه اعزام بشوم در اول مصاحبه یک ذرهبین بزرگ فکرم را بسیار مشغول کرده بود که بعد مدتی از این جانباز شیمیایی صفر درصد ذرهبین که کنار خود داشت روی صورت گذاشت و بسیار متعجب شدم. با لبخندی گفت از طریق این ذرهبین کارهای روزمره را انجام می دهم و حتی در مواقعی برای رفتن به منزل از آن استفاده میکنم چون تاری شدید و عدم ناتوانی چشمانم در دید کافی سبب شده که این ذرهبین را همیشه همراه خود داشته باشم۰
این جانباز شیمیایی صفر درصد میگوید در عملیاتی که در قلاویزان مهران و عملیاتی که به کردستان اعزامشده همیشه در خط مقدم بوده است و خاطرات تلخ آن دوران شهادت همرزمانش شهیدانی همچون عبدالله همتی، شهید محمد نبی شمسی و فرمانده گردان شهید حاج فیض بسیار برایش آزاردهنده بود گونههایش از اشک خیس میشود و میگوید ایکاش من هم همسفر همرزمانم میشدم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در خصوص چگونگی شیمیایی شدنش گفت: در منطقه احمدآباد شهرستان مهران حضور داشتم که بعد به قلاویزان اعزام شدم و در منطقه قلاویزان روزانه یک چتر متحرک در اطراف منطقه رفت آمد داشت و در آن زمان هیچکسی متوجه شیمیایی شدن از طریق این چتر نشد تا اینکه بعد از چند روز بدنم دچار خارش شدید و چشمانم دچار سوزش شدند و با توجه به اینکه جوان پرانرژی بودم زیاد توجهی به موضوع نکردم تا اینکه شرایط جسمانی برایم به وجود آمد که به بهداری در منطقه رفتم و عدم امکانات پزشکی در این بیمارستان صحرایی سبب شد که شیمیایی شدن من مشخص نشود. بعد از مدتزمانی موهای سرم ریزش پیدا کردن و احساس خستگی و خارش شدید و مشکلات شدید اعصاب و سرفههای پیدرپی سبب شد که به متخصص مراجعه کنم و بعد از آزمایشهای لازم مشخص شد که بدنم شیمیایی شده است.
ماهیانه یکمیلیون تومان هزینه درمان تأمین داروهای شیمیایی
خسته میشود تقاضا میکند تاکمی استراحت کند و در بین استراحت با برداشتن ذرهبین به ساعت مچی خود نگاه میکند و تنها فرزند خودش رایان را صدا میکند تا یک لیوان آب برایش بیاورد و با لبخند میگوید: ببخشید من باید به سمت داروخانه بروم چون موقع خوردن قرصهای اعصابم است. اگر کمی دیر شود دچار مشکلات روحی میشوم و در کمال تعجب سینی پر از دارو از زیر تخت خود بیرون میآورد و میگوید ماهیانه یکمیلیون تومان هزینه درمان تأمین داروهای شیمیایی پرداخت میکند.
این جانباز صفر درصد افزود: مستندات قانونی ازجمله کمیسیون عالی پزشکی سپاه، احراز جانبازی از سوی بنیاد شهید و تائید و تشخیص «اچ ارستی» شیمیایی ریه که در بیمارستان بقایی خوزستان انجام دادم موجود هستند ولی متأسفانه مسئولان بنیاد شهید و ارگان ها مرتبط سالهاست که من را در پیچ و خم اداری گرفتار کرده و جواب قانعکننده هم در خصوص مدارک موجود که گواهی شیمیایی بودن من است ندارند.
یک دهه پیگیر مشکلات
قادریان گفت: در یک دهه گذشته برای پیگیری و حل مشکلات و درمان خود مکاتبات فراوانی با ارگانهای دولتی، غیردولتی و نظامی داشتهام ولی متأسفانه تاکنون هیچ نتیجهای نگرفتم.
این جانباز شیمیایی صفر درصد گفت: مشکلات ناشی از شیمیایی سبب شده که وضعیت جسمانی مناسبی نداشته باشم و در ماه حداقل سه تا چهار بار شبها در خواب خوندماغ شوم و گاهی هم براثر غرش تانکها و شلیک تیرهای آن زمان با صدای جیغ از خواب بیدار میشوم.
اشک گونههای تیرهاش را خیس میکند و میگوید: مشکلات و کابوسهای شبانه سبب شده که خانواده ام هم عذاب بکشند و فرزندم وقتی با جیغهای شبانه من از خواب بیدار میشود در گوشه اتاق به من خیره میشود و اشک میریزد و بغض میکند. وقتی از من می پرسد بابا شیمیایی یعنی چه سختی من دوچندان می شود.
اشکهای پیدرپی و سرفهها امانش نمیدهند و همسرش شتابان کپسول اکسیژن را برایش باز میکند بعد از حدود پنج دقیقه کمی آرامتر میشود، ماسک را از صورت خود جدا میکند و به همسرش میگوید ناتوانم که بتوانم صبوری و مهربانیهای تو را جبران کنم.
این جانباز شیمیایی صفر درصد در پایان با این سوال حرف های خود را تمام می کند که چرا و به چه گناهی بهرغم داشتن مستندات قانونی کمیسیون پزشکی، بنیاد شهید از پذیرفتن مدارک قانونی که به تائید کمیسیون عالی رسیده توجه نمیکند.
سید صفا دادوند رئیس اداره بنیاد شهید وامور ایثارگران شهرستان دهلران اما در خصوص این جانباز شیمیایی در گفتگو با مهر گفت: در سال ۹۱ پرونده این شخص از طریق سپاه به بنیاد شهید ارجاع می شود و در کمیسیون احراز جانبازی بنیاد شهید استان مدارک و مستنداتی که از طرف وی ارئه می شود مورد تائید قرار می گیرد.
وی افزود : بعد از تائید شدن مستندات در کمیسیون احراز استان، پرونده نامبرده به کمیسیون پزشکی استان که چندین متخصص شیمایی در آن حضور دراند با بررسی مستندات، وی را واجد شرایط دریافت درصد جانبازی نمی بیند و در پرونده در کمیسیون جانبازی احزار شده است جانباز صفر در صد لحاظ می کنند.
دادوند اظهار داشت : باتوجه به اینکه بعد از رد پرونده جانبازی وی در کمیسیون پزشکی مجدد ایشان مستندات دیگر به بنیاد شهید ارائه داد که مجدد کمیسیون احراز این مستندات را تائید می کند و برای دریافت درصد جانبازی مجدد پرونده به کمیسیون پزشکی ارجاع داده می شود و این کمیسیون باز با لحاظ کردن جانباز صفر درصد در پرونده وی تائید نمی کنند و بنیاد شهید شهرستان واستان هیچ نقشی در کمیسیون پزشکی ندارد واعضای کمیسیون از بنیاد شهید تهران هستند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *