صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

رضوی: نمی‌توانم بروم فیلم روحوضی بسازم اگر مجبورم نکنند/ احمدیان: جزو آنهایی هستیم که خسر الدنیا و الآخره شده‌ایم

۰۳ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۱:۳۶
کد خبر: ۲۴۷۷۸۰
تهیه کننده فیلم سیانور گفت: هم از این طرفی ها فحش می‌خوریم و هم آن طرفی‌ها و چون از اصولم خارج نمی‌شوم فکر می‌کنند دارای رابطه با برخی نهادها هستم؛ کسی از من توقع ساخت فیلم روحوضی را ندارد.
به نقل از فارس، چه چیز تو را و تنت را برای کُشتن گرم می‌کند؟ چه اندیشه‌ای است که جز کُشتن دیگران، مرگ را هم برای خودت جزو قواعد بازی پذیرفتنی می‌کند، آن هم با سیانور! چقدر تلخ ، چقدر ساده و چقدر سیاه. این آدم‌نماها از دور ترسناکند اما ازنزدیک شبیه به من و تو، پس مراقب اندیشه‌ات باش تا به بادی به باد نرود. گاهی دوست دارم بدانم از کدام دریچه به دنیا، زندگی به من و به تو نگاه می‌‌کنند که این گونه برای تمام شدنِ زندگیِ ما، ما را در آغوش می‌کُشند و خود را با یک دانه سیاه پیروز می‌دانند. تفکر در ذات خودش چقدر عجیب و چقدر خطرناک است.

آرمان، شعار، سازمان، ایدئولوژی، اندیشه، مجاهد و ... این‌ها کلماتی هستند که تنت را برای کُشتن و یا کشته شدن گرم می‌کند و در خارج از چارچوب دین تو را قاتل و دیگری را مقتولِ بازی زندگی می‌کند و اگر در قواعد بازی انسان‌های بزرگی چون امام حسین (ع) باشد تو را مجاهد و یا شهید.

در دهه پنجاه اندیشه‌ای شکل گرفت که هم عجیب بود و هم خطرناک، تفکری که دست به ترور می‌زد، سازمانی تشکیل شد که با یک لغزش مسیرش سال‌هاست تغییر کرده و افرادش آواره شده‌اند. تفکری که تو را تمام می‌کند و دیگر خودت نیستی، تفکری که دست به حذف می‌زد، نمی‌شنود، می‌کشت، نمی‌بیند، ترور می‌کند و به خوردت سیانور می‌دهد.



حالا در اواسط دهه نود گروهی تلاش کرد تا با یک نگاه منصفانه به آن زمان سفر کند و ما را به نگاه کردن به آنچه که از مسیر حق خارج شد بنشاند. حاصل تلاش این گروه ساخت فیلم سینمایی «سیانور» بود و ما به همین منظور با عوامل سازنده این اثر همچون بهروز شعیبی «کارگردان» محمود رضوی «تهیه کننده» و مسعود احمدیان «نویسنده» به گفت‌وگو نشستیم که متن این مصاحبه را در پی می‌خوانید.

من با این نکات موافقم، منظورم این است که مثلا در فیلم سینمایی «پدر خوانده» مارلون براندو خالق یک شخصیت منفی و آدم کش است که مخاطب در سینما او را دوست دارد و حتی به لحاظ ذهنی ممکن است تحت تاثیر رفتار او قرار بگیرد و گرایش‌هایی را به تفکرش پیدا کند که بخشی از آن به دلیل قدرت بازیگر است اما نویسنده و کارگردان شاید باید در مقابل این کاراکتر قدرتمند یک شخصیت برتر نیز داشته باشند یا نتیجه گیری فیلم نیز بر آن جاذبه تاثیر دیگری بگذارد.

*«سیانور» چیزی نیست جز اینکه دروغ نمی‌گوید/ آخرتمان را به دنیا نفروختیم

شعیبی: قطعا وجود داشت. اجازه بدهید آقای احمدیان پاسخ دهند.

احمدیان: ممکن است برخی بگویند مجموعه فیلم کار سختی نبوده است و اما هزار نکته باریک‌تر زمو وجود دارد. ما در مورد شخصیت‌هایی صحبت می‌کنیم که همچنان خانواده آنها در میان ما حضور دارند. بسیاری از همرزم‌هایشان نیز حضور دارند. آنها نیز در مورد بسیاری از موارد صحبت می‌کنند و نظر می‌دهند. مجموعه افراد در سایه همدلی و همراهی ما را یاری کردند. کاراکترهای مان را از فضای تیپیکال جدا کردیم و قرار گذاشته‌ایم که به مخاطب دروغ نگوییم. «سیانور» چیزی نیست جز اینکه دروغ نمی‌گوید و سعی کرده است، منصف باشد. اگر نخواهم شعار بدهم باید بگویم که بدون یک توافق نانوشته‌ای گفتیم آخرتمانم را به این دنیا نفروشیم. یادمان نرود این فتح بابی بود و دوستان دیگری می‌توانند بیایند در بُعد های دیگر فعالیت کنند.

 همه ما می‌دانیم که انقلاب به معنی منقلب شدن است و انقلاب را این تغییر رقم می‌زند حال به نظر خودتان فکر نمی‌کند با استناد به برخی از نکته‌ها در فیلم این اشاره وجود دارد که ما برای احقاق حق خود می‌توانیم اسلحه به دست بگیریم. این تفکری خطرناک است، در صورتی که در قران نیز خداوند گفته «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم»[1] خداوند سرنوشت هیچ قومی و «ملّتی» را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود تغییر دهند». «سیانور» اسلحه دست مخاطب نمی‌دهد؟

رضوی: نه کاملاً برعکس است.

شعیبی: حرف کلی فیلم این نیست.  این که کسی اسلحه دست بگیرد یا نگیرد بنا بر اقتضاء موقعیتی که در آن قرار گرفته است مهم تر از اسلحه دست گرفتن نکته دیگری را بیان کردیم و آن فکر کردن است. فکر کردن را نباید کنار بگذاریم و به قول آن جمله فیلم که خودم هم خیلی دوستش دارم «زمانی که اسلحه دست می‌گیریم تازه باید فکر کنیم به چه کسی نباید شلیک کنیم». در نتیجه اسلحه می تواند به عنوان نماد قدرت و یا هرچیز دیگری در دست افراد مختلف باشد پیش از آن این مهم است که قبل از هر چیزی باید فکر کرد.

*همذات پنداری با کاراکترهای «سیانور»

بالاخره شهید صمدی لباف هم این تصمیم را گرفته بود که اسلحه به دست بگیرد. نکته ای که مورد تایید امام (ره) نبود.

شعیبی: ببینید این مربوط به اقتضاعات و شرایط آم زمان است. از سال 54 تحول عظیمی را داشتیم که در هر دهه یک اتفاق افتاده است. نمی توانیم بگوییم که فقط باید آنها را قضاوت کرد به نظرم باید با آنها نیز همذات‌پنداری کرد و به آنها نیز نزدیک شویم. چه شد که اسلحه دست گرفتند؟ اگر اسلحه دست گرفتند هرکدام‌شان چه انتخابی کردند؟



به نظرتان فیلم این همذات‌پنداری را که گفتید به وجود می‌آورد؟ چرا که در غیر اینصورت می‌تواند خود مفهوم اسلحه دست گرفتن بیشتر دیده و تاثیرگذار شود.

شعیبی: به نظرم این همذات‌پنداری را به وجود می‌آورد. البته اینکه چرا اسلحه دست گرفته است موضوعی است که ما در فیلم وارد آن نشدیم. چرا؟ به دلیل اینکه ظرف زمانی کمی در اختیار داشتیم و برای آن باید زمان بیشتری صرف می‌کردیم، اما در «سیانور» به این نکته که حالا فرد اسلحه دست گرفته و با آن چه کار انجام می‌دهد را پرداخته‌ایم.

*نگاهم به جشنواره‌ها بعد از نوع برخورد با «سیانور» تغییر کرد

این نکته را که گفتید یاد یکی از صحبت‌های‌تان افتادم که گفته بودید انسان خوشبینی هستید اما اذعان کردید بعد از «سیانور» نسبت به سینما و روند جشنواره‌ها نگاه‌تان تغییر کرده است. این تغییر در چه بوده است؟

شعیبی: بله تغییر کرده و البته که این تغییر مثبت بوده است، اگر منفی باشد که باید این سینما را رها کنم. به نظرم بی‌توجهی به یک اثر توسط برخی در جشنواره‌ها خیلی نمی‌تواند بی‌توجهی تاثیرگذاری باشد برای این که سینما یک پای ثابت دارد و آن هم مردم و مخاطبان سینما هستند. اتفاقا تجربه خوب‌اش این بود که من دوباره ماهیت اصلی سینما یادم آمد. واقعا یک بخشی از دغدغه‌هایم جشنواره بود اما بعد از «سیانور» نگاهم تغییر کرد و به نظرم این تغییر در زمان درستی رخ داد. یادمان نرود ابتدا سینما پدید آمد و مردم به دیدن سینما نشستند و بعدها جشنواره‌ها شکل گرفتند.

*تندروی از هر سمت و سویی لطمه زننده است

رضوی: اجازه بدهید در ابتدا در مورد سوالی که مطرح کردید و گفتید آیا این فیم نسبت به گروه‌های مبارز و چریکی سمپاتی ایجاد می‌کند یا خیر توضیحی بدهم. کلیت یکی از پیام های مهم فیلم این است که ببینیم برخی از تندروی ها و خروج از خطوط اصلی انقلابی که در این بازه زمانی 30 الی 40 ساله بارها اتفاق افتاده است که باعث شده از هدف اصلی‌شان دور شوند ریشه‌اش در کجا است. تندروی از هر سمت و سویی لطمه زننده است چه تندروی فکری و چه تندروی عملیاتی. به نظرم این نکات در فیلم وجود دارد. فیلم در نهایت به این می‌رسد که عقلانیت و تعقل که مهمترین نکته در زندگی و مبارزه است در دین‌مان هم به آن اشاره شده است که ابتدا به هر نکته‌ای با فکر کرد. در این جا تفاوت میان شیعه و گروه‌های تندرویی که می‌شناسیم‌شان دیده می‌شود. ما به درستی و نادرستی کارمان فکر می‌کنیم ولی آنها اینطور نیستند. اگر بگوییم که حاصل فیلم و آنچه که در ذهن مخاطب رسوب می‌کند این است که حتی در مبارزه به هر نحو ابتدا یاد بگیرد فکر کند و تعقل داشته باشد نکته‌ای که شما به عنوان نگرانی آن را مطرح کردید پیش نمی‌آید.

*حالا نامه‌های تندم را نگه داشته‌ام/ خیلی چیزها را برای روز جزاء گذاشته‌ام

نامه‌ای تند نوشتید گویا بعد از «سیانور» و رفتاری که با این فیلم شد حسابی دل پری دارید.

رضوی: آن نامه که تند نبود حالا نامه‌های تندم را نگه داشته‌ام. امروز هم به یک عزیزی گفتم. خیلی چیز ها را نگه داشته‌ایم برای روز جزاء. خدمت خیلی از دوستان در آن روز هستیم. شخصاً اهل تندروی نیستم. سعی می‌کنم خیلی چیزها را نگه دارم حس‌ام این است که همه ما اهالی یک خانه هستیم و هرچیزی که هست باید در همین خانه حل کرد و نباید به کوچه رفت و داد و بیداد کرد و به پدرمان بگوییم ببین چه کردی برای آن. بعضی از همکار‌های ما این کار را می‌کنند به نظرم همه چیز باید در خانه‌خودمان حل شود.

 *تا داد نزنی جوابت را نمی‌دهند

به هر حال در شرایط فعلی گویا تا داد و بیداد و شانتاژ نباشد حقت را نمی‌دهند.

رضوی: بله به هر حال این نگاه وجود دارد. این کار را هم بزرگ‌تر ما در حوزه کاری‌مان که فعالیت دارد انجام داده است. ما زیر مجموعه جایی داریم کار می کنیم که مجوز و همه چیزمان را از آنجا می‌گیریم در همان ابتدا آن بزرگتر نباید اجازه می‌داد کارما به اینجا کشیده شود حالا که اینطور شده تا داد نزنی  جوابت را نمی‌دهند، اما باز هم ما کاری نکردیم ولی خیلی ها در شرایط ما داد و بی داد راه انداختند و به خیابان آمدند. ما هم می‌توانستیم این کارها را انجام دهیم چون برای داد و بیداد حرف‌های زیادی برای گفتن داشتیم که می‌توانست به فرو‌ش‌مان نیز کمک کند اما ما این کار را نکردیم.



*برای دوزار فروش بیشتر قرار نیست به خیابان بیاییم و داد بزنیم

حرمت آن خانه و خانواده اجازه نمی‌دهد که بیاییم و هر چیزی را برای فروش بیشتر بگوییم. یک بار در این نظام یکی این کار را انجام داده است و فردی چیزهای درونی آن را بیرون فریاد زده است، دیگر بس است، چند سال کشیدیم که بابا بیخیال. ما که در جزیی‌ترین قسمت های حاکمیتی هستیم قرار نیست به خاطر اینکه دوزار فیلم‌مان بیشتر دیده شود یا به ما بد کرده‌اند بیرون بیاییم و داد و بیداد راه بیندازیم. ما تا جایی که کارد به استخوان‌‌مان نرسید و شاهرگ‌مان را نزدند و اواخر جان‌مان بود صدای‌مان در نیامد. در‌آن نامه‌هم چیز خاصی نگفتم تنها عنوان کردم که من حرف‌هایی دارم برای گفتن اجازه ندید به آنجا کشیده شود.

*«سیانور» از دو جنس نگاه نادیده گرفته شد!

برای جایزه نگرفتن که قطعا ناراحت نیستید اما نحوه برخورد جشنواره با فیلم بسیار ناراحتتان کرده است.

یکی از دغدغه‌های من برگرداندن سرمایه فیلم است. یک فیلم برای اینکه به مردم معرفی شود پیش‌زمینه‌هایی را نیاز دارد. اینها کارهایی انجام داده‌اند که این پیش‌زمینه‌ها برای ما از بین رفت. زمانی هست که فیلمی قابلیت ندارد و این شرایط برایش پیش می‌اید اما «سیانور» یک اثری با قابلیت بالا است. با این فیلم می‌شد به گونه‌ای دیگر رفتار کرد. اگر همان بخش‌هایی که همه انتظارش را داشتند در جشنواره دیده می‌شد و ... قطعاً مردم نگاه دیگری پیدا می‌کردند و اطلاعات بیشتر به دست می‌آوردند. شرایطی را به وجود آوردند که هنوز در مرحله معرفی فیلم هستیم و اطلاع رسانی می‌کنیم که «سیانور» یک اثر متفاوت است. بالاخره اتفاقات مختلف به دیده شدن یک اثر کمک می‌کنند.

ببینید فیلم در دهه 50 ساختن با ساخت یک اثر سینمایی دیگر که در آپارتمان است بسیار متفاوت خواهد بود. برای در آمدن هر کدام از صحنه‌های فیلم بچه ها واقعاً زحمت کشیدند زحمتی بیش از ساخت فیلمهایی که شرایط راحت تری دارند. نادیده گرفتن اینها بسیار عجیب بود. نادیده گرفتنی که سمت یک نوع نگاه نبود آن هم سمت و سوی دو جنش نگاه که نسبت به این فیلم روا داشتند خیلی عجیب است.

 *وقتی گله می‌کنم می‌گویند چرا گله می‌کنی؟

سوالی که پیش می‌آید این است که فکر می‌کنید چرا فیلم «سیانور» نباید در جشنواره مقاومت دیده شود؟ اصولاً جریانی که دغدغه‌های ارزشی دارد نباید فرصت‌های این چنینی چون حمایت از یک اثر مقبول را از دست دهد. در یک تیزهوشی عامدانه می‌توانستند فیلم را مصادره کنند که برخورد‌های عکس این موضوع رخ داد.

رضوی: واقعا نمی‌دانم و من هم نباید به این سوال پاسخ دهم این سوال را باید همان دوستان جواب دهند. هنوز هم من وقتی گله می‌کنم می‌گویند چرا همچنان گله می‌کنی؟!

رضوی چه پیغامی به جشنواره مقاومت داد؟

به هر حال شما به قول خودتان در درون این خانواده هستید به نظرم می‌توانید تشخیص صحیح‌تری داشته باشید. ممکن است بحث یک سلیقه باشد و یا مشکل داشتن با شخص محمود رضوی که در نهایت باید علت نادیده گرفته‌شدن این اثر مشخص شود. جشنواره‌ مقاومت که برای حکومت می‌تواند یک جشنواره استراتژیک محسوب شود نباید اینطور در قالب مسیری که برای خود ترسیم کرده فرصت سوزی کند.

رضوی: آنها باید جواب بدهند. من واقعا منطق این ماجرا و تصمیم گیری‌ها را نفهمیدم. 45 روز قبل از جشنواره مقاومت به مدیرانش پیغام دادم و گفتم که من مشکلی ندارم از اینکه فیلمم در جشنواره حضور داشته باشد اما اگر قرار است از آن برخوردهایی که خودتان می‌دانید با «سیانور» شود و فیلم را قربانی کنید بگویید من فیلمم را به عنوان مهمان در جشنواره شما نشان دهم. توسط چند نفر هم این پیغام را به آنها دادم. آنها هم گفتند که نه اینطور نیست اینجا قول داده‌‌اند که فلان کنند من هم گفتم من قول نمی‌خواهم فقط می‌گویم عادلانه و منصف با فیلم رفتار کنید. نگاه‌تان با عینک دودی نباشد، واقعیت را ببینید. اصلا به جایزه کاری ندارم از هر دو طیف می‌خواهم بیایند و فیلم سینمایی «سیانور» را به عنوان ششمین کاندید در بخش‌هایی چون فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و ... در کنار سایرین بگذارند و مزیت‌های‌شان را با هم بسنجند و از نظرشان دفاع کنند. این فیلم حداقل قابلیت 12 الی 13 کاندید شدن در بخش‌های مختلف را داشته است اما... . شاید فیلم ما مشکل داشته است بگویند حداقل برای کارهای بد خودمان رویه کارمان را اصلاح کنیم، اگر اینطور نیست شهامتش را داشته باشند بگویند ما اشتباه کردیم.

احمدیان: با اجازه وارد بحث می‌شوم . آقای رضوی فرض کنید که در تعداد زیادی از بخش‌های جشنواره کاندید شده‌اید و تعداد زیادی هم سیمرغ دریافت می‌کردید ولی مردم نمی‌رفتند فیلم‌تان را ببینند آن زمان چه احساسی داشتید؟ اگر در 17 روز به جای یک میلیارد آن هم یک اثر تاریخی معاصر 20 میلیون می‌فروخت چه؟

رضوی: من منظور شما را می‌فهمم اما می‌گویم توانمندی این فیلم در این سطح که با آن برخورد شد نبوده است.

*سینماهای شهرستان عاشق چشم و ابروی من نیستند

یک سوال صریح بپرسم مبنی بر اینکه خبری به دستم رسیده که گویا شما به مبلغ 200 میلیون تومان بلیت فیلمتان را خریداری کردید. چقدر درست است؟

رضوی: چگونه خریدیم؟ از سینمادار ها بپرسید. ما فیلمی ساخته‌ایم که نزدیک به 3 میلیارد تومان هزینه‌اش شده است. دویست میلیون تومان هم بگذارم روی فروش آن که چه شود؟! چه چیزی به من و فیلم می‌رسد؟! بر اساس حساب و کتابی که وجود دارد فیلم من باید 9 میلیارد تومان بفروشد تا پول من بازگشت داشته باشد هزینه کردن 200 میلیون تومانی به چه کار من می‌آید؟! این هزینه کردن یعنی باید 600 میلیون تومان دیگر فیلم بفروشد. کدام عقل سلیم این کار را می‌کند؟ هفته اول 10 سینما داشتیم پنج شنبه و جمعه سینمادارها برای فیلم ما مشتاق شدند. می‌خواهم بگویم که سینما دار می‌بیند که بلیت خریداری می‌شود و آدم داخل می‌شود از آنها بپرسید که چرا تعداد سالن «سیانور» را بالا بردید؟ چرا تعداد سالن‌های ما به بیش از 50 تا رسیده است؟ سینمای شهرستان که عاشق چشم و ابروی من نیستند قطعاً فروش داشته‌اند و با استقبال مخاطب روبرو شده‌اند.  این در حالی است که بخش خصوصی نیز پای اکران فیلم من آمده است چرا باید آنها بیایند فیلم فروش داشته که تصمیم این چنینی گرفته‌اند.

*احمدیان: ما جز آنهایی هستیم که خسر الدنیا و الآخره شده‌ایم

در مورد شما ذهنیتی در بین بسیاری وجود دارد و آن این است که شما جزو افراد امنیتی هستید و رابطه‌هایی نیز دارید که وارد این حوزه‌ شده‌اید و بودجه فیلم‌تان نیز همواره تامین بوده است و کاری به کارتان هم ندارند.

رضوی: چه بگویم! «با خنده رو به احمدیان» اگر دوستان بدانند که چه بلاهایی بر سر ما آوردند چه می‌گویند؟!

احمدیان: من هم خانواده‌ام وقتی فیلم را دیدند به من گفتند تو خودت جزو اینها بودی از بچه های فلان جا هستی؟! «با خنده» ما جز آنهایی هستیم که خسر الدنیا و الآخره شده‌ایم.

*هم از این طرفی ها فحش می‌خوریم هم آن طرفی‌ها/ از اصولم خارج نمی‌شوم فکر می‌کنند دارای رابطه با برخی نهادها هستم

رضوی: «می‌خندد» هم از این طرفی ها فحش می‌خوریم و هم آن طرفی‌ها. چه جوابی بدهم واقعا. بهترین جوابی که دارم این است که یک فیلم من 6 سال است که بدون هیچ تعیین و تکلیفی در محاق به سر برده است و مصائبی که بر سر من در آوردند را باید از اطرافیانم بپرسید. برای ساخت فیلم‌هایم اصلا راه ساد و راحتی را طی نکرده‌ام. من آدمی هستم که از پایین رشد کرده‌ام و آرام آرام بالا آمده‌ام. این مسیر را با اعتقاداتم آمده‌ام. برای خودم اصول و ایدئولوژی دارم که خیلی‌ها در آن می‌گنجند و خیلی‌ها هم نمی‌گنجند. من کاربلد سینما نیستم و راه زیادی دارم تا به تهیه‌کننده‌های بزرگی که در سینما هستند برسم برخی از آنها اسم‌شان وقتی ‌پای یک اثر می‌آید مُهر تاییدی بر کیفیت آن است، اما من برای خودم اصولی دارم و چون از آنها سعی کردم خارج نشوم برای خیلی ها این ذهنیت پیش آمده که من دارای رابطه هستم. مگر هر کسی اصولی دارد باید اینطور باشد؟! آدم ها نمی‌توانند خودشان باشند و اصول داشته باشند؟!

*فیلم ساختن من فرمولی دارم که برای خودم است

در شرایط فعلی ما کمی تعجب برانگیز است در دنیایی که ارزش‌ها زمانی اهمیت پیدا می‌کنند که منافع شخصی فرد تامین باشد.

همه برای‌شان جای تعجب است که من چگونه فیلم فیلم‌ می‌سازم. این فیلم ساختن‌های من هم فرمولی دارد که برای خودم است. تا قبل از فیلم سینمایی «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» که از فارابی کمک گرفتم دیگر هیچ پولی از هیچ‌جای دیگری نگرفته‌ام. در حال حاضر در زمانی به سر می‌بریم که دیگر هیچ چیز مخفی برای مردم باقی نمانده است سران ممکلت یک جلسه خصوصی می‌گذارند فردا همه ما مطلع می‌شویم. می‌شود من از جایی پول گرفته باشم و کسی نفهمد؟! در حد و اندازه‌ای حرف که برای همه، همه چیز وجود دارد و می‌‌گویند. از تولیدات دیگرم که فرهنگی است پول در می‌اورم و در سینما خرج می‌کنم. من نه ساختمان سازی دارم و نه کارخانه دارم.

*رضوی هستم با اصول خودم، نمی‌توانم برم فیلم روحوضی بسازم.

فکر می‌کنید در مسیر سخت سینما پای اصولتان تاب می‌آورید؟

من رضوی هستم با اصول خودم ، نمی‌توانم برم فیلم روحوضی بسازم. کسی از من توقع هم ندارد. نمی‌توانم یک تپه ریش برم فیلم فلان بسازم و بعد اسمم این باشد که حاجی ، هیئتی و موتلف هستم که تنها بفروش باشد. من همینی‌ام که هستم، اگر سینما من را مجبور و وادار نکند که به آن سمت برم. تا الان که اینطور بودم دلیلی ندارد که چون این طور هستم پس حتما دارای ارتباط‌های آنچنانی‌ام.

* اگر در سینما برای خواص حرف بزنیم مخاطب را کوچک کرده‌ایم/ قرار نیست ایدیولوژی‌ام از خودم جلوتر حرکت کند

در مورد سیانور نکته‌ای وجود دارد و آن هم این است که با اینکه فیلم با دغدغه‌های شخصی و حتی ملی ساخته شده است اما برای بسیاری قابل پذیرش بوده و در آن چیزی است به قول سینمایی ها از قاب بیرون نمی‌زند. دچار دو قطبی بودن در سینما نشده است.

خدا وقتی حرف زده است برای عام بوده، وقتی پیامبر اکرم (ص) حرف زده برای عام بوده وقتی امیرالمومنین حرف زده برای عام و همه انسان‌ها بوده است. وقتی ما در اثر سینمایی‌مان برای یک عده خاص حرف بزنیم مخاطب را کوچک کرده‌ایم. ما حرف‌های‌مان آنقدر بزرگ است که از مسیحی و یهودی می‌توانند در جمهوری اسلامی ایران بنشینند به آن گوش دهند. اگر اثری می‌سازم و با خود می‌گویم پیرو ائمه اطهارم باید آن را امروزی کنیم. در اثر فرهنگی که می‌سازم تلاش می‌کنم خوش‌آمد همه باشد و حتما ایدئولوژی که در نظر دارم نیز در آن وجود دارد اما قرار نیست از اثر خارج باشد. قرار نیست ایدیولوژی‌ام از خودم جلوتر حرکت کند.

*برای خودم سوپر ایدئولوژی هایی دارم

قطعا اگر اینطور باشد و ما همه حرف‌ها و تفکر خودمان را در فیلم داد بزنیم کار نمی‌کند و جواب نمی‌دهد در ضمن دافعه‌ای هم نسبت به آن ایدولولوی اینجاد خواهیم کرد و به جای جاذبه در آثاری که ارزشی هستند به سمت دافعه می‌رویم.

رضوی: موافقم. بنده که مثلا برای خودم سوپر ایدئولوژی هایی دارم و وقتی وارد دفتر سینمایی‌ام می‌شود تمام مشخصه‌های ذهنی من در آن وجود دارد خیلی از آثار را نمی‌پسندم چطور ممکن است جامعه‌ای که شاید با ذهنیت من نزدیکی ندارد آن را بپسندد؟ در نتیجه نباید نوع نگاه‌مان از فیلم بیرون بزند.

/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *