شهید بسیجی یگان ویژه فاتحین را بیشتر بشناسید/شهیدی که هیچ کس از همنشینی و مصاحبت با او خسته نمیشد
شهید مرتضی سراوانی در مردادماه هزار سیصد و هشتادوپنج در پادگان تکاوری سیدالشهدای زیباکنار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک و مطهرش در قطعه شهدای مسجد ارک بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها آرام گرفت.
-گروه سیاسی: شهید مرتضی سراوانی در مردادماه هزار سیصد و هشتادوپنج در پادگان تکاوری سیدالشهدای زیباکنار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک و مطهرش در قطعه شهدای مسجد ارک بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها آرام گرفت؛ در ادامه با خلقیات و ویژگی های این شهید بیشتر آشنا می شویم:
از کودکی محبوبیت خاصی داشت؛ شاید به خاطر شیطنتهای کودکانهاش و شاید به خاطر خونگرمی و مهماننوازیاش.
تا جایی که وقتی بزرگ شده بود، هر وقت اقوام و فامیل به منزل ما میآمدند، میگفتند بیشتر برای دیدن مرتضی آمدهایم. دلمان برایش تنگ شده.
اگر بچهی کوچک یا حتی پیرمرد کهنسال ساعتها پیش او مینشست، از همنشینی و مصاحبت با او خسته نمیشد.
هیچوقت کسی ندیده بود که او صدایش از صدای پدرش بالاتر برود، یا این که با مادرش با لحن بدی صحبت کند. همیشه به پدر و مادر و خانوادهاش در کارهای خانه و بیرون از خانه کمک میکرد. مرتضی از همان کودکی عصای دست پدر و مادرش شده بود.
در دوران مدرسه و تحصیل با همه شیطنتی که داشت، معلمها و مربیهای مدرسه از او راضی بودند. هیچوقت نبود که معلمی از او ناراحت باشد و تذکری بدهد.
کلاس دوم دبستان که بود، در حال بازی از پشتبام طبقه دوم خانه میافتد وسط حیاط و بلند میشود مینشیند. پدر و مادرش با نگرانی او را میبرند بیمارستان. وقتی دکتر ایشان را معاینه میکند، میگوید هیچ چیزیش نشده. حتی گوشهای از بدنش هم خراش برنداشته است.
در سن یازده سالگی بر اثر کهنه شدن سرماخوردگی به بیماری مننژیت مبتلا شد و در بیمارستان بستریاش کردند. دکترها جوابش کرده بودند. به خانواده اطلاع میدهند که او دیگر خوب شدنی نیست و کاری از آنها برنمیآید. حتی به دلیل بیتابیهای بیش از حد مادرش او را از بیمارستان بیرون میکنند و میگویند بروید دعا کنید. مگر اینکه معجزه شود.
مادرش به خانه میآید و به امیرالمومنین(ع) متوسل میشود و برای او قربانی نذر میکند. نیمه شب از بیمارستان با خانوادهاش تماس میگیرند که بیایید بیمارستان، پسرتان به هوش آمده.
پدر و مادر مرتضی وقتی به بیمارستان مراجعه میکنند، مرتضی را میبینند که روی تخت نشسته و دستگاهها و سرمها از او جداست.
فردای آن روز مادر نذر خود را ادا میکند.
در دوران دبستان و راهنمایی خیلی اهل مسجد و هیئت نبود، ولی از اول دبیرستان در مسجد و پایگاه بسیج و هیئتها فعالیت خود را شروع کرد. دیدگاهها و تفکرات و اعتقادات مرتضی خیلی خاص شده بود. اخلاق و رفتار او کاملتر و پختهتر شده بود. بیشتر وقت نوجوانی و جوانیاش را وقف مسجد و بسیج میکرد. بعد از ظهرها که از مدرسه میآمد، مستقیم میرفت مسجد یا حوزهی بسیج و به دوستانش در کارها کمک میکرد.
خیلی خیرخواه و دلسوز بود. اگر متوجه میشد کسی از دوستانش کاری دارد و یا خانوادهشان کار و گرفتاری دارند، به کمک آنها میرفت تا مشکلشان برطرف شود. همه شیفتهی این مهربانی و اخلاق حسنهی او بودند. قلب زلالی داشت. به همین خاطر برای همه عزیز بود.
آرامش و ایمان و تقوا را کاملاً در وجودش میدیدی و لمس میکردی.
شهید مرتضی سراوانی با همان اخلاص و روحیه مقدس بسیجی، از اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و هشتاد، فعالیت خود را در یگان عملیات ویژه هوابرد بسیج آغاز کرد و سرانجام در مردادماه هزار سیصد و هشتادوپنج در پادگان تکاوری سیدالشهدای زیباکنار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک و مطهرش در قطعه شهدای مسجد ارک بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها آرام گرفت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *