شهیدی که از مادرش خواست مانند ام وهب باشد
شهید عقیل بختیاری در شامگاه ۱۲ خرداد ۹۴ -مصادف با شب نیمه شعبان- حین تدریس دوره نظامی در تهران به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید عقیل بختیاری:
به نام آن که هستی در ید اوست. جهان در سایهسار گنبد اوست
سلام. انگار انتظار به پایان رسیده و موعد قرار ما هم فرا رسید.
امروز بعد از تماس نفری که از یگان با من شد، پیش خودم فکر کردم حتماً باز هم از برنامههای تداومه، گویا ماجرا چیز دیگری بود. حتماً یه قراری که هست که من و شاید باقی دوستان هم دست به قلم شدهایم تا آخرین نامه، شاید نامهی آخرت را بنویسیم...
آری، ندای هَل مِن ناصر سربازان حضرت صاحب الأمر(عج) به گوش میرسد. باید یاریشان کنیم تا فرزند حسین(ع) از ما راضی گردد. یا شهید شویم، یا آمادگی خود را برای ظهور نشان دهیم.
شاید پدر و مادرم راضی نباشند، ولی برای حسین(ع) از همه چیز میگذرم، زیرا اعتقاد و باور دارم که این رکاب، رکاب امام عصر(عج) میباشد.
از زمانی که یادم میآید، در عرصهی بسیج فعالیت میکردم، تا به الان که در حال بازگو کردن این مطالب هستم.
با نیت فی سبیل الله کار کردم. اگرچه خوب کار نکردم، ولی برای او بوده... و با یک نیت دیگر، تمام عمر زندگی کردم، شهادت... همان نقطهی وصلی که برایش لحظهشماری میکنم، برایش تلاش میکنم، اگرچه تلاشهایم کم بوده و بعضی اوقات راههایم را اشتباه رفتم، ولی آرزویم جز به کاروان سیدالشهدا رسیدن، چیز دیگر نبوده... فقط ترسم پدر و مادرم هستند، ولی از آنها تقاضایی دارم...
پدرم، امام حسین(ع) باش. چند نفر از خانوادهاش را در راه خدا قربانی کرد؟ حتی از نوزاد شش ماههاش هم گذشت...
پدرم بُگذر و بُگذار روز قیامت جزء شفاعت کنندهها باشی. آری پدران شهدا هم میتوانند شفاعت کنند... مادرم، دست و پایت را میبوسم. حلالم کن، که من کودکی بسیار کردهام. حلالم کن مادرم...
مادرم، مانند مادر وهب باش. چیزی که در راه خدا دادی پَس نگیر. دعایم کن مانند هميشه...
خواهرم، شما هم حلال کن. اگر سخت بر شما گرفتم، برای عاقبت به خیری خودت بود و دوست نداشتم اشتباهات مرا تکرار کنی...
حجابت، عفافت، صبرت، قیامت... همه زینبی...
در دنیا هیچ افتخاری چون این که شیعه و بسیجی هستم و هیچ آرزویی ندارم جز شهادت...
از همه حلالیت میطلبم. فقط چند خواسته از دوستان دارم...
برای خاک سپاریام و داخل قبر گذاشتنم، سید محمود هاشمی و فرشاد خان علیزاده قبول زحمت کنند. شال روضه امام حسین(ع) و چفیهام و مقداری از کربلا خاک آوردهام، داخل قبرم بگذارید... عاشورا فراموش نشود...
یا حسین، تو مثل من سر کویت هزارها داری ولی بدان که نوکرت فقط تو را دارد.
روی سنگ قبرم بنویسید:
گرچه از خاکیم و مشتی خاک زیرانداز ماست
آسمان کوچکترین بازیچهی پرواز ماست
گوشوار گوش گردون حلقهی آواز ماست
مدعی هرگز نداند مرگ ما آغاز ماست
عبد الزینب / عقیل
25 خرداد 93
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *