مردم ایران مرا هنرمند خودشان کردهاند نه سفارتخانه خارجی
آهنگساز و موسیقیدان نامدار کشور گفت: نام حسین علیزاده در هنر ایران مفهومی دارد و این مفهوم از سوی مردم و والدینم به این نام داده شده است همین برای من تا آخر عمر کافی است من نمیخواهم اسم خودم را بزرگ کنم.
به نقل از تسنیم، آقای حسین علیزاده نامی نیست که برای کسی ناآشنا باشد. آهنگساز و موسیقیدانی با تجربه بیش از نیمقرن فعالیت در این حوزه حالا به یکی از اسامی آشنا تبدیل شده است. او در گفتوگوی اخیر خود با تسنیم به بیان دیدگاههایش در موضوعات گوناگون فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی پرداخته است. بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
هر عملکردی زمان و مکانش مهم است. قطعاً وقتی عنوانی از هر جای دنیا بر هر کسی دهند که ارزش معنوی دارد، بستگی دارد در کجا و چگونه به شما داده شود. من نسبت به شرایطی که موسیقی در ایران دارد معترض هستم ولی برای به سرانجام رسیدن این اعتراض باید رفتار کسی که در برابر موسیقی به درستی رفتار نمیکند را درست کنم. کسی که این رفتار نادرست را در ایران در مقابل موسیقی دارد، برادر و هموطن من است. به چنین فردی در کشورم باید یاد بدهم که هنر والای موسیقی چه جایگاهی دارد. وقتی میگویند فلان کنسرت اجرا نشد یا فلان هنرمند دچار فلان سختگیری شد و... این قضیه انعکاسی جهانی دارد. انتقاد من از روی دلسوزی است و مثل یک بیگانه با کشورم برخورد نمیکنم.
انتقاد به همکاری با رسانههای خارجی
من اگر ببینم چیزی در مملکتم خراب است اولین کسی که بغضش بگیرد و ناراحت شود خودم هستم. از این خرابیها فیلم نمیگیرم و برای شبکههای خارجی بفرستم . متأسفانه برخی از هموطنانمان این کار را میکنند. اگر چیز خرابی در مملکت خود میبینیم باید توجه کنیم چه نقش مثبتی در مملکت خود داریم تا این را درست کنیم نه این که این خرابی را در جاهای دیگر نشان دهیم تا بیشتر تحقیرمان کنند. تعجب میکنم وقتی میبینم برخی از ماها از ایرادهایی که وجود دارد عکس و مطلب تهیه میکنیم و برای رسانههای خارجی میفرستیم تا در آنجا پخش شود در حالی که به وظیفه و نقش خودمان برای حل آن مشکل توجهی نداریم.
به کشور دیگری پناه نمیبرم
در قضیه شوالیه وقتی به من پیشنهاد شد که این جایزه را بگیرم، من ابتدا قبول کردم. بعد در یک سالی که گذشت دیدم این نشان به حراج گذاشته شده و مرتب به هنرمندان گوناگون داده میشود. از طرف دیگر فکر کردم من در مقامی نیستم که منتظر این جایزه بایستم. ضمن این که در این یک سال فکر من پختهتر شد؛ اگر در کشوری زندگی میکنم که به موسیقی آنچنان که باید بها داده نمیشود؛ نمیخواهم از این شرایط به شرایط کشور دیگر پناه ببرم و مثلاً به فرانسه بروم تا این نشان را به سینه من بزنند. بعد قد علم کنم و به برخی مسوولان کشورم بگویم شما برای ما مشکلات ایجاد میکنید در حالی که در جایی دیگر بر سینه من مدال میزنند. من دوست داشتم این مدال را هموطن خودم با نشان خودمان بر سینه من بزند. وقتی کمکم این فکر برای من پخته شد فکر کردم باید دلایل این کارم را توضیح دهم و با نوشتن نامهای این مسأله را توضیح دادم.
نام من از مردم است
وقتی هنرمند نامی دارد، چطور میتوان به این نام محتوا داد؟ با دکتر، استاد و ... که امروز مُد است؟ نام هنرمند با هیچ یک از این پسوندها و پیشوندها همخوانی ندارد. برای معرفی نوازندگان میگویند آقای دکتر فلان، این مدرک دکترای او در نوازندگی به چه دردی میخورد؟ تازه الان که مدرک دکترا حراج میکنند. من به این نتیجه رسیدم که «حسین علیزاده» برای من که دارم حرف میزنم آدم دیگری است. این اسم را هر جایی ببینم فوراً میشناسم. اگر نام «حسین علیزاده» در هنر ایران امروز مفهومی دارد، چه کسانی این مفهوم را به او دادهاند؟ کدام سفارتخانه؟ کدام مسوول؟ این مفهوم از سوی مردم و والدینم، به این نام داده شده است. همین برای من تا آخر عمر کافی است. من نمیخواهم اسم خودم را بزرگ کنم.
جریانهای خارج از ایران دنبال سوءاستفادهاند
همه جریانهای خارج از ایران فقط به کسانی بها میدهند که جملههایی در راستای اهداف آنان بگویند تا بتوانند از آن استفاده کنند. برخی مواقع آدمی حرفهای زیادی میزند. من وقتی خارج از ایران مصاحبه میکنم نظر مستقل خودم را به عنوان هنرمند بیان میکنم اما آنها چیزی منتشر میکنند که معنای دیگری میدهد چنانچه در ایران هم برخی چنین کارهایی میکنند. وقتی مصاحبه میکنید یکسری از جملات حذف میشوند و معنای دیگری از آن میسازند و تیتر میکنند. ما انقلاب کردیم، هنرمندی که انقلاب کرده است خواستهای داشته است. هنرمند باید موضع داشته باشد. ما آمریکا را محکوم میکنیم و در خیلی موارد محکوم است اما مایکل مور کارگردان آمریکایی فیلمی میسازد که بوش را مضحکه قرار میدهد و بیشترین جایزهها را در آمریکا میگیرد و کسی نمیگوید شما چرا چنین چیزی بیان کردهاید. من نمیگویم ما هم مضحکه کنیم اما فیلم این کارگردان جنبه انتقادی داشت. همان انتقاد را اگر کسی در ایران بیان کند حتماً تعبیر به توهین به مقامات خواهد شد.
از کسی تقلید نکنید
توصیه به جوانان این است که سعی نکنند کس دیگری شوند. شما میتوانید شجریان را دوست داشته باشید و با کارهای او ارتباط برقرار کنید و حتی از او تقلید کنید، ولی در نهایت زمانی هنرمند میشوید که خودتان را پیدا کنید نه این که بخواهید کس دیگری شوید. تا دنیا، دنیاست مانند شجریان نخواهد آمد، شاید کسی بیاید بهتر از او بخواند اما هیچ کس نمیتواند تکرار کس دیگری باشد. جوانان باید این آموزش را ببینند که تقلیدگر نباشند، متأسفانه جوانان ما وقتی چهره موفقی میبینند حتی ظاهر خود را هم شبیه او میکنند. این اشکالی است که در جامعه ما وجود دارد. من تقصیری را متوجه شجریان نمیبینیم. مطمئن باشید خود شجریان هم این مسأله را دوست ندارد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
هر عملکردی زمان و مکانش مهم است. قطعاً وقتی عنوانی از هر جای دنیا بر هر کسی دهند که ارزش معنوی دارد، بستگی دارد در کجا و چگونه به شما داده شود. من نسبت به شرایطی که موسیقی در ایران دارد معترض هستم ولی برای به سرانجام رسیدن این اعتراض باید رفتار کسی که در برابر موسیقی به درستی رفتار نمیکند را درست کنم. کسی که این رفتار نادرست را در ایران در مقابل موسیقی دارد، برادر و هموطن من است. به چنین فردی در کشورم باید یاد بدهم که هنر والای موسیقی چه جایگاهی دارد. وقتی میگویند فلان کنسرت اجرا نشد یا فلان هنرمند دچار فلان سختگیری شد و... این قضیه انعکاسی جهانی دارد. انتقاد من از روی دلسوزی است و مثل یک بیگانه با کشورم برخورد نمیکنم.
انتقاد به همکاری با رسانههای خارجی
من اگر ببینم چیزی در مملکتم خراب است اولین کسی که بغضش بگیرد و ناراحت شود خودم هستم. از این خرابیها فیلم نمیگیرم و برای شبکههای خارجی بفرستم . متأسفانه برخی از هموطنانمان این کار را میکنند. اگر چیز خرابی در مملکت خود میبینیم باید توجه کنیم چه نقش مثبتی در مملکت خود داریم تا این را درست کنیم نه این که این خرابی را در جاهای دیگر نشان دهیم تا بیشتر تحقیرمان کنند. تعجب میکنم وقتی میبینم برخی از ماها از ایرادهایی که وجود دارد عکس و مطلب تهیه میکنیم و برای رسانههای خارجی میفرستیم تا در آنجا پخش شود در حالی که به وظیفه و نقش خودمان برای حل آن مشکل توجهی نداریم.
به کشور دیگری پناه نمیبرم
در قضیه شوالیه وقتی به من پیشنهاد شد که این جایزه را بگیرم، من ابتدا قبول کردم. بعد در یک سالی که گذشت دیدم این نشان به حراج گذاشته شده و مرتب به هنرمندان گوناگون داده میشود. از طرف دیگر فکر کردم من در مقامی نیستم که منتظر این جایزه بایستم. ضمن این که در این یک سال فکر من پختهتر شد؛ اگر در کشوری زندگی میکنم که به موسیقی آنچنان که باید بها داده نمیشود؛ نمیخواهم از این شرایط به شرایط کشور دیگر پناه ببرم و مثلاً به فرانسه بروم تا این نشان را به سینه من بزنند. بعد قد علم کنم و به برخی مسوولان کشورم بگویم شما برای ما مشکلات ایجاد میکنید در حالی که در جایی دیگر بر سینه من مدال میزنند. من دوست داشتم این مدال را هموطن خودم با نشان خودمان بر سینه من بزند. وقتی کمکم این فکر برای من پخته شد فکر کردم باید دلایل این کارم را توضیح دهم و با نوشتن نامهای این مسأله را توضیح دادم.
نام من از مردم است
وقتی هنرمند نامی دارد، چطور میتوان به این نام محتوا داد؟ با دکتر، استاد و ... که امروز مُد است؟ نام هنرمند با هیچ یک از این پسوندها و پیشوندها همخوانی ندارد. برای معرفی نوازندگان میگویند آقای دکتر فلان، این مدرک دکترای او در نوازندگی به چه دردی میخورد؟ تازه الان که مدرک دکترا حراج میکنند. من به این نتیجه رسیدم که «حسین علیزاده» برای من که دارم حرف میزنم آدم دیگری است. این اسم را هر جایی ببینم فوراً میشناسم. اگر نام «حسین علیزاده» در هنر ایران امروز مفهومی دارد، چه کسانی این مفهوم را به او دادهاند؟ کدام سفارتخانه؟ کدام مسوول؟ این مفهوم از سوی مردم و والدینم، به این نام داده شده است. همین برای من تا آخر عمر کافی است. من نمیخواهم اسم خودم را بزرگ کنم.
جریانهای خارج از ایران دنبال سوءاستفادهاند
همه جریانهای خارج از ایران فقط به کسانی بها میدهند که جملههایی در راستای اهداف آنان بگویند تا بتوانند از آن استفاده کنند. برخی مواقع آدمی حرفهای زیادی میزند. من وقتی خارج از ایران مصاحبه میکنم نظر مستقل خودم را به عنوان هنرمند بیان میکنم اما آنها چیزی منتشر میکنند که معنای دیگری میدهد چنانچه در ایران هم برخی چنین کارهایی میکنند. وقتی مصاحبه میکنید یکسری از جملات حذف میشوند و معنای دیگری از آن میسازند و تیتر میکنند. ما انقلاب کردیم، هنرمندی که انقلاب کرده است خواستهای داشته است. هنرمند باید موضع داشته باشد. ما آمریکا را محکوم میکنیم و در خیلی موارد محکوم است اما مایکل مور کارگردان آمریکایی فیلمی میسازد که بوش را مضحکه قرار میدهد و بیشترین جایزهها را در آمریکا میگیرد و کسی نمیگوید شما چرا چنین چیزی بیان کردهاید. من نمیگویم ما هم مضحکه کنیم اما فیلم این کارگردان جنبه انتقادی داشت. همان انتقاد را اگر کسی در ایران بیان کند حتماً تعبیر به توهین به مقامات خواهد شد.
از کسی تقلید نکنید
توصیه به جوانان این است که سعی نکنند کس دیگری شوند. شما میتوانید شجریان را دوست داشته باشید و با کارهای او ارتباط برقرار کنید و حتی از او تقلید کنید، ولی در نهایت زمانی هنرمند میشوید که خودتان را پیدا کنید نه این که بخواهید کس دیگری شوید. تا دنیا، دنیاست مانند شجریان نخواهد آمد، شاید کسی بیاید بهتر از او بخواند اما هیچ کس نمیتواند تکرار کس دیگری باشد. جوانان باید این آموزش را ببینند که تقلیدگر نباشند، متأسفانه جوانان ما وقتی چهره موفقی میبینند حتی ظاهر خود را هم شبیه او میکنند. این اشکالی است که در جامعه ما وجود دارد. من تقصیری را متوجه شجریان نمیبینیم. مطمئن باشید خود شجریان هم این مسأله را دوست ندارد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *