صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چرا S-400های روسی به پرنده‌های اسرائیل و آمریکا شلیک نکردند؟

۳۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۵:۰۱
کد خبر: ۲۲۳۳۴۹
شاید این سوال در ذهن بسیاری از علاقه مندان به محور مقاومت شکل گرفته باشد که چرا سیستم‌های پیشرفته روسیه که در خاک سوریه مستقر هستند، به اقدام نیروی هوایی آمریکا و پیش‌تر، تجاوزات رژیم صهیونیستی به آسمان سوریه پاسخ ندادند؟
به نقل از مشرق، خبر بسیار تلخ، غم انگیز و خشمگین کننده بود: 180 سرباز سوری در حمله هوایی جنگنده های آمریکایی در دیرالزور شهید و زخمی شدند.

آمریکا بلاخره مستقیما زهر خود را به دولت سوریه ریخت. علی رغم «اشتباهی» خواندن و «اظهار تاسف» مقامات آمریکایی درباره این رویداد، تقریبا هیچ ناظر آگاهی نبود که نداند که چه اندازه این حمله، پیرو فتنه انگیزی چند روز قبل تر صهیونیست ها در سوریه، عامدانه و برنامه ریزی شده بود.

شاید اوباما قصد دارد در آخرین ماه های حضورش در قدرت، آخرین تلاش های خود را برای سرنگونی دولت سوریه انجام دهد تا آن را به عنوان آخرین «دستاورد» خود در سیاست خارجی، در ویترین «افتخارات» خود جای دهد.

درباره جوانب و ابعاد این اقدام ناجوانمردانه و جنایتکارانه آمریکا بحث های زیادی می توان مطرح کرد، اما شاید این سوال در ذهن بسیاری از علاقه مندان به محور مقاومت شکل گرفته باشد که چرا سیستم های پیشرفته دفاع هوایی روسیه که در خاک سوریه مستقر هستند، به این اقدام نیروی هوایی آمریکا، و پیش تر، تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی به آسمان سوریه پاسخ ندادند؟

قطعا پاسخ قطعی و دقیق به این سوال، نیازمند دانستن کنه افکار رهبران کرملین و جزییات طرح های پیدا و پنهان آن ها در سوریه به طور خاص و در منطقه و عرصه بین‌المللی به طور عام است.

اما با بررسی شرایط و زمینه های حضور و نقش آفرینی روسیه در ورای مرزهایش، شاید بتوان پاسخ هایی به این پرسش داد.

در این نوشتار، با طرح چند سوال اساسی، سعی در علت یابی عدم واکنش روسیه به تجاوزات آمریکا و اسراییل به خاک و آسمان سوریه داریم:

    آیا روسیه توان واکنش را دارد؟
    آیا روسیه اراده‌ لازم برای واکنش را دارد؟
    چه انتظاراتی می توان از روسیه داشت؟


روسیه و آمریکا از پس از پایان جنگ جهانی و شروع دوران جنگ سرد، راهبرد های نظامی متفاوتی داشته اند. در جریان جنگ سرد، آمریکا برای اعمال قدرت در آب های دور از مرزهای سرزمینی خود، متکی به ناوهای هواپیمابر بود و این راهبرد هنوز هم ادامه دارد. اما از آن سو، روسیه، از دوران اتحاد شوروی، این فرودگاه های متحرک دریایی را هدف نسبتا آسانی برای هواپیماهای دورپرواز مستقر در ساحل و موشک های کروز ضد کشتی می دانست.

در صورت در گرفتن جنگ متعارف مستقیم بین روسیه و آمریکا (منظور جنگ غیرهسته ای است) بمب افکن های راهبردی روسیه، Tu-95 M Backfire می توانند به سرعت و به راحتی از پایگاه هایی در عمق گستره پهناور روسیه برخیزند، موشک های قدرتمند کروز را از فاصله ای ایمن شلیک و ناوهای هواپیمابر آمریکایی را هدف قرار دهند.

به قول برخی کارشناسان نظامی روس، خلبانان این بمب افکن ها می توانند بی درنگ به خانه بر گردند و در حالی که قهوه داغ خود را مزمزه می کنند، اخبار تلفات آمریکایی ها را از CNN تماشا کنند! در ضمن در چنین جنگی، حتما نیاز به نابودی کامل یک ناو هواپیمابر نیست، کافی است که آن اندازه خسارت به آن وارد شود که برای چند ماه از مدار عملیاتی خارج شود، و خب در این دوران قرار نیست جنگ در این سطح، تا چند ماه به طول بیانجامد.

منطق روسی بسیار ساده و البته عقلانی است: ساخت هر ناو هواپیمابر با سوخت اتمی آمریکا، حدود 1 میلیارد دلار هزینه برمی دارد. هر موشک کروز ضد کشتی به طور میانگین، حدود 1 میلیون دلار هزینه دارد. با پول ساخت یک هواپیمابر می توان 1000 موشک قدرتمند کروز تهیه کرد. کافی است تنها در یک مقابله، از 1000 موشک تنها درصدی از آن ها به هدف بنشینند، آن گاه ماموریت انجام گرفته است. بگذریم از این که موشک های کروز روسی به لحاظ دقت فوق العاده، شهرتی عالمگیر دارند و روز به روز با توسعه سیستم های الکترونیک هدایتی، دقیق تر هم می شوند.

روس ها آن چنان به دقت موشک های خود اطمینان دارند که یک بک فایر Tu-22M روسی تنها یک موشک Roduga Kh-22 مجهز به کلاهک هسته ای حمله می کند. به گفته کارشناسان نظامی، بیل سوئیتمن و بیل گانستون، این موشک ها را می توان طوری برنامه ریزی کرد که درست از پنجره پنتاگون وارد ساختمان آن شود! تازه باید خاطرنشان کرد که Kh-22 ساخت دوران اتحاد شوروی است.

راهبرد آمریکا برای مقابله با موشک های کروز روسیه، تنها پروژه ساخت «F-35» بوده که تا امروز حدود «1 تریلیون دلار» هزینه داشته است. شرکت لاکهید مارتین، سازنده اف35 مدعی است که این جنگنده ها از چنان سیستم های الکترونیک فوق پیشرفته ای برخوردارند که می‌توانند هر چیزی را که به سوی آن ها می آید «jamming» کنند(ایجاد اختلال سیستمی و انحراف در پرتابه ها از طریق امواج الکترونیک).

با این حال روسیه یک ابزار قدرتمند ضد هواپیما در اختیار دارد که برتری هوایی آمریکا را(حتی اف-35) را به چالش می کشد:

سامان دفاع هوایی اس400، یک سامانه نسبتا ارزان قیمت (در قیاس با صنعت فوق‌سرمایه‌بر ساخت جنگنده های پیشرفته) با قیمت حدودا 500 میلیون دلاری است که پیشرفته ترین سامانه دفاع هوایی جهان، با فاصله ای معنادار از همتای آمریکایی خود، سامانه ضد موشک «پاتریوت»، محسوب می شود.

برد شناسایی این سامانه 600 کیلومتر و برد موثر شلیک آن 400 کیلومتر است. سرعت شلیک آن به حداکثر 17000 کیلومتر در ساعت (بیشتر از سرعت هر هواپیمای جنگنده ای) می رسد. هر گردان اس400 شامل 8 لانچر پرتاب، یک مرکز کنترل، رادار و 16 موشک ذخیره است.

برد حیرت آور موشک ها، سرعت و دقت خیره کننده و سیستم های هدایت الکترونیک آن، نقطه عطفی در میدان های نبرد هوایی است که به راحتی می تواند موضع پدافندی را به موضع آفندی تغییر دهد. به دلیل همین قابلیت ها، مسکو تا سال ها در برابر وسوسه فروش نسل قدیمی تر این سامانه، یعنی اس 300 به متحدانش، مقاومت کرد. برای مثال، اگر یک سامانه اس300، با قابلیت هایی بسیار کم تر از اس 400، در دمشق استقرار یابد، می تواند یک جنگنده اسراییلی را بر فراز مرکز تل آویو هدف قرار دهد، بی آن که خلبان فرصت هیچ عکس العملی داشته باشد.

بی دلیل نبود که رژیم صهیونیستی هر چه در توان داشت انجام داد تا چنین سامانه ای از سوی مسکو به ایران انتقال نیابد.

این توضیحات اجمالی داده شد، تا روشن شود که روسیه در صورت اراده و خواست خود، حریف دست و پا بسته ای مقابل ایالات متحده نیست و رجزخوانی های پوتین در برابر زیاده خواهی ها و توسعه طلبی های ناتو، ریشه در شماری واقعیات ملموس و عینی از این سنخ دارد.

خواست روسیه

تردیدی نیست که روسیه در جهت منافع ملی خود(مانند هر کشور دیگری) در حال حاضر و شاید برای دست کم میان مدت، با ایران و محور مقاومت هم جهت، هم نظر و متحد است. بسیاری از مشترکات سیاسی و ژئوپلیتیکی و حتی فرهنگی و زمینه هایی مشابه چون ایستادگی بر حق حاکمیت، استقلال سیاسی، هویت ملی و تقابل با هژمونی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب، روسیه و جمهوری اسلامی را هم پیمان کرده است.

اما در عین حال تفاوت های قابل توجهی هم میان روسیه و محور مقاومت، به طور طبیعی و بدیهی وجود دارد. مهم ترین این تفاوت ها، تفاوت نگاه کلان ایدئولوژیک است. در این که نظام جمهوری اسلامی، یک نظام ایدئولوژیک است که ایدئولوژی دینی نقشی اساسی در سیاست داخلی و خارجی آن دارد، تردیدی نیست. اما این که نگاه کلان روسیه به عرصه شطرنج سیاست عالم هم ایدئولوژیک است یا نه، بین کارشناسان و اهل فن در طیف های مختلف فکری در داخل و خارج روسیه اختلافاتی هست. بسیاری از نظر ورزان، نگاه روسیه را یک نگاه کاملا غیرایدئولوژیک و مبتنی بر منفعت و پراگماتیسم می دانند.

اما نگاه های دیگری هم در این زمینه وجود دارد که با توجه به شواهد و قراینی تازه، به ویژه در چند سال اخیر، ردپای ایدئولوژی را در رهبران کرملین، به ویژه شخص آقای پوتین می بینند. به طور اجمالی، این دسته از نظرات معتقدند که ترکیبی از ناسیونالیزم نژاد اسلاو، اوراسیاگرایی، برخی مبانی مسیحیت ارتدوکس شرقی، دیدگاه های مسیانیک (موعودگرایانه) و هزاره گرایانه (Millennialism) در دیدگاه های کلان پوتین و همراهان او دیده می شود. این بحث بحثی جدید، آکادمیک و مفصل است که البته مجال آن در این جا نیست.

اما در نهایت، به فرض وجود این رگه های ایدئولوژیک در ذهنیت رهبران کرملین، جنس آن بسیار متفاوت از ایدئولوژی محور مقاومت است (البته شاید بتوان شباهت هایی هم یافت). یک نکته مسلم در این میان، آن است که جنس تقابل روسیه با غرب به رهبری آمریکا، تماما مبتنی بر ایدئولوژی نیست. برای مثال، دشمنی روسیه با غرب، زمانی که در راس اتحاد شوروی قرار داشت، کاملا ایدئولوژیک و در غالب مفهوم خیر و شر بود. چون تقابل روسیه سوسیالیت و آمریکای کاپیتالیست، رسما نبرد ایدئولوژی کمونیزم شرقی با لیبرال سرمایه داری غرب بود و در این بین، دو طرف از نابودی کامل یکدیگر هم ابایی نداشتند.

اما رقابت (البته رو به خصومت) روسیه کنونی با آمریکا، دست کم در حال حاضر و در این مرحله، از این جنس نیست. پس نمی توان انتظار داشت که دیدگاه مسکو به اسراییل از جنس دیدگاه محور مقاومت باشد. بخش بزرگی از جمعیت سرزمین های اشغالی را یهودیان روس تبار تشکیل می دهند. جدای از روابط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی روسیه و رژیم صهیونیستی، بین این دو دولت رابطه ای عادی و نرمال وجود دارد. روسیه، رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسد و روابط کامل سیاسی با آن دارد.

این طبیعی است، چرا که دید کلان مسکو با دید یک کشور انقلابی مسلمان شیعه متفاوت است.

البته حتی خود این امر هم نسبی است. وقتی به رابطه یک کشور مثلا مسلمان عرب و مدعی رهبری جهان اسلام، با دشمن درجه یک دنیای اسلام، یعنی اسراییل، نگاه می کنیم (از لحاظ ضربه هایی که سعودی ها مستقیم و غیرمستقیم به اسلام و مسلمین وارد می کنند)، آن گاه رابطه مسکو با تل آویو رابطه ای معمول و حتی در بسیاری موارد منتقدانه است.

در سپتامبر 2015، بنیامین نتانیاهو بعد از دیدار با ولادیمیر پوتین در مسکو، گفت که با کرملین بر سر مکانیزمی برای جلوگیری از مواجهه نظامی بین روسیه و اسراییل به توافق رسیده است:

"هدف من جلوگیری از سوءتفاهم میان نیروهای اسراییلی و نیروهای روسی بود. ما مکانیزمی برای جلوگیری از چنین سوءتفاهماتی ایجاد کرده ایم. این برای امنیت اسراییل حیاتی است. من توضیح دادم که سیاست ما به شیوه های مختلف تلاش برای مسدود کردن انتقال مرگبار سلاح از ارتش سوریه به حزب الله است- عملی که در واقع تحت نظارت ایران انجام می گیرد.

نتانیاهو ادعا کرد که " در روسیه این آمادگی وجود داشت که تضمین شود که روسیه هر طرحی هم که در سوریه داشته باشد، قطعا شریک اقدامات افراطی ایران علیه ما نخواهد بود"

البته روزنامه صهیونیستی «تایمز آو اسراییل» که این خبر را پوشش داده بود، از قول نتانیاهو، پاسخ پوتین را هم نقل کرد که گفته بود: " درباره سوریه، ما می دانیم که ارتش سوریهئ(برخلاف ادعای شما) در وضعیتی است که قادر به گشایش جبهه جدید(علیه اسراییل) نیست. هدف اصلی ما، حفظ دولت سوریه است. با این حال، من نگرانی شما را درک می کنم."

اگر بخواهیم این موضوع را به طور خلاصه و مجمل جمع بندی کنیم، روسیه بر علیه جنگنده های اسراییلی بر فراز سوریه، یا نیروهای زمینی آن وارد عمل نمی شود، مگر این که تهدید مستقیمی از جانب آن ها متوجه نیروهای روسی باشد. البته باید انصاف داشت که روسیه، تا این جا به تعهدات خود به دولت سوریه مبنی بر پوشش هوایی و مستشاری نظامی در مقابله با گروه داعش و سایر گروه های تروریستی به خوبی عمل کرده است. اصولا وجود روسیه با لحاظ وزن سنگین ژئوپلیتیک و توان چشمگیر نظامی و تاثیرگذاری بالای سیاسی در عرصه بین الملل، وزنه ای جدی برای محور مقاومت در عرصه سوریه بوده است. حضور یا عدم حضور روسیه در کنار محور مقاومت، هر کدام تغییرات جدی در عرصه معادلات نظامی و سیاسی در سوریه ایجاد می کند.

تحت قوانین بین المللی، سوری ها این حق را دارند که هر جنگنده آمریکایی، فرانسوی، آلمانی، ترکیه ای و اسراییلی را که در آسمان آن ظاهر می شود، در جهت حفظ حاکمیت ملی خود سرنگون کند و این کشورها قانونا نمی توانند هیچ ادعایی درباره حق دفاع از خود در این زمینه را داشته باشند. علاوه بر این، از آن جا که نیروی نظامی روسیه با دعوت رسمی دولت قانونی سوریه در خاک این کشور عملیات انجام می دهد، روسیه حق دارد که هر تهدید نظامی علیه «نیروهای خود» را پاسخ دهد. البته اگر در چارچوب توافقات فیمابین دولتین روسیه و سوریه، عملیات نظامی روسیه در خاک سوریه، شامل مقابله با نیروهایی غیر از گروه های تروریستی، از جمله نیروهای متجاوز خارجی هم شود، بر اساس حق حاکمیت ملی دولت سوریه، آن گاه نیروهای روسیه می توانند جنگنده های متجاوز خارجی را هم در سوریه هدف قرار دهند. اما این که دایره شمول همکاری نظامی مسکو و دمشق از مقابله با گروه های تروریستی فراتر رود و قدرت های خارجی را هم در بر بگیرد، کار چندان ساده ای نیست و نیازمند لحاظ کردن بسیاری فاکتورهای سیاسی، نظامی، راهبردی و بین المللی و توجه به موازنه قوا در گستره جهانی  از سوی رهبران کرملین است.

اما فارغ از این ملاحظات قانونی و فرمالیته، احتمال رودررویی نظامی روسیه با ایالات متحده در سوریه چه اندازه است؟

لرزه ها، روی گسل سوریه

اگر برای تقابل فزاینده فعلی میان روسیه و غرب در صحنه بین الملی چند نقطه داغ (hotspot ) یا گسل در نظر بگیریم، قطعا سوریه یکی از آن هاست. نقاط دیگر شرق اوکراین، کریمه، دریای بالتیک و کل گستره شرق اروپاست که همگی مرزهای شرقی ناتو محسوب می شوند.

آمریکا و روسیه هر دو روی یک کشور، یعنی سوریه، کارزار هوایی خود را دنبال می کنند. دو طرف به طور رسمی اهداف مشترک دارند: نابودی یا دست کم مهار گروه های تروریستی؛ اما درباره این که کدام گروه تروریستی است، یا کم تر تروریستی است و کدام گروه باید بماند و کدام نابود شود، اختلاف نظر جدی دارند. از آن مهم تر، دو طرف بر سر رفتن یا نرفتن بشار اسد اختلاف دارند.

از سوی دیگر، هر دوی آن ها سابقه ای طولانی از مواجهه دارند که تقریبا از پایان جنگ دوم جهانی به این سو (به جز مقطع ده ساله حکومت بوریس یلتسین غربگرا) ادامه داشته است. به اضافه این که یک بدبینی عمیق بین واشینگتن و مسکو از قدیم وجود داشته و دارد. بستر سوء محاسبه و سوء تفاهم هم در میدان نبرد به شدت پیچیده و پربازیگر سوریه هم به شدت فراهم است.

همه این ها، شرایط را برای ایجاد یک درگیری هوایی در آینده ای نه چندان دور مهیا می کند، به ویژه وقتی رقابت های ژئوپلیتیک جدی روسیه و ناتو در شرق اروپاف اوکراین، قفقاز و کریمه را هم لحاظ کنیم.

در صورت ادامه وضع موجود در سوریه، تنها سه سناریو قابل تصور است:

1- یا یکی از این دو قدرت، جنگنده های خود را از سوریه بیرون می کشد و ادامه کار را به دیگری می سپارد.

2- یا جنگنده های هر دو طرف تحت مدیریت یکی از طرفین قرار می گیرد.

3- یا درگیری نظامی خونبار دیر یا زود به وقوع خواهد پیوست.

اختلال در یک حسگر یا یک رایانه، یک خلبان خسته و عصبی، یک اشتباه محاسبه و....می تواند ناخواسته کلید یک درگیری مستقیم بین نیروهای روسیه و آمریکایی ها را بفشارد.

در 16 ژوئن امسال، در مرز اردن، نیروی هوایی روسیه، با وجود هشدار فرماندهان آمریکایی، یک پایگاه شورشیان مسلح تحت حمایت آمریکا را هدف قرار داد. پنتاگون این اقدام روسیه را تحریک آمیزترین اقدام روسیه از زمان شروع کارزار هوایی آن در سوریه خواند.

در این رویداد، جنگنده های سوخو 24 روسی ابتدا پایگاه شورشیان را در هم کوبیدند و صحنه را ترک کردند. بعد جنگنده اف/ای-18 آمریکایی به صحنه اعزام شد. وقتی این جنگنده آمریکایی برای سوخت گیری با تانکر هوایی از صحنه رویداد فاصله گرفت، یکی از جنگنده های سوخوی24 دوباره به صحنه بازگشت و بقیه شورشیان را بمباران کرد.

این یک نمونه از پتانسیل بالای تنش بین دو قدرت در سوریه بود که در نهایت موجب ایجاد یک خط ارتباطی موسوم به «ایمنی پرواز» بین نیروی هوایی دو کشور شد. (اکتبر گذشته)

نکته قابل تامل این که، در اواسط ژوئن 2016، اخبار نامه 51 دیپلمات آمریکایی به اوباما در مطبوعات این کشور منتشر شد که در آن ضمن انتقاد شدید به سیاست دولت اوباما در سوریه، از او خواسته شده بود که مستقیما مواضع دولت اسد را با بمب و موشک مورد هدف قرار دهد تا سرنگونی او را تسهیل کند.

«ولادیمیر واسیلیف»، پژوهشگر ارشد «موسسه آمریکا و کانادا»، معتقد است که جدی ترین نتیجه ای که نامه ها و تحرکات این چنینی در واشینگتن در پی دارد، تشدید احتمال جنگ بین آمریکا و روسیه است. این کارشناس، در مصاحبه با روزنامه «پراودا» گفت:

" همین که آمریکا شروع به زدن نیروهای اسد کند، اوضاع ظرف چند هفته و حتی چند روز، وخیم می شود و این یکی از اهدافی است که واشینگتن به دلایل مختلف، به ویژه اهداف انتخاباتی، دنبال می کند. هدف اصلی، سرنگونی دولت اسد و ارایه یک «دستاورد» دیگر از دموکراسی آمریکایی به رای دهندگان است."

واسیلیف افزود که به عقیده او، نامه مذکور کاملا جعلی و به فرموده «مقامات بالا»، به ویژه جان کری، سر هم شده بود تا زمینه سازی روانی برای اقدام نظامی آمریکا را در سوریه کلید بزند.

اما با همه این اوصاف، تبعات درگیری مستقیم نظامی روسیه و آمریکا، آن اندازه سنگین و پردامنه است، که قطعا هر دو طرف، پیش از هر اقدام آغازکننده جنگ، همه سناریوها و فاکتورها را لحاظ خواهند کرد. اگر روسیه، در رویدادی مشابه رویداد تراژیک و خونبار حمله به نیروهای سوری توسط جنگنده های آمریکایی، کلیدهای شلیک اس400 را بفشارد، جبهه ای که گشوده می شود، احتمالا محدود به سوریه نمی ماند. حتی اگر این احتمال کوچک باشد (که اصلا کوچک نیست)، قدرت نظامی مانند روسیه که در جبهه های مختلف با غرب در حالت شبه جنگ سرد قرار دارد، باید فاکتورهای متعددی را برای شلیک به جنگنده های آمریکایی تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری کند.

پس بسیار محتمل (و قابل درک) است که روسیه تا زمانی که نیروهای خودش مستقیما مورد تهدید واقع نشوند، در برابر تجاوزات آمریکا و شرکایش، خویشتن داری نشان دهد و به طرح موضوع در شورای امنیت و واکنش‌های دیپلماتیک اما شدید، بسنده کند.

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *