صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

لوک های بدشانس

۲۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۳:۵۵:۰۱
کد خبر: ۲۲۱۳۵۵
نقشه سرقت را هر کدامشان بارها مرور کرده بودند و در سرقت نیز موفق بودند اما فقط یک اشتباه احمقانه باعث شد تا گرفتار شوند.
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، بدشانسی‌شان خوش‌شانسی مالباختگان است. دزدانی که گرفتار بدشانسی شده و گرفتار می‌شوند. این دزدان در صحنه سرقت یا اجرای نقشه‌شان فقط یک اشتباه کردند و همین اشتباه برای گرفتار شدن آنها کافی بود.
 
گاوصندوق دردسرساز
 
گاهی باز نشدن گاوصندوق هم دردسری برای دزدان می‌شود. چندی قبل سارقان با طراحی نقشه ماهرانه ای به یک خانه ویلایی در شمال تهران دستبرد زده و گاوصندوق را با تمام موجودی‌اش دزدیدند. صبح روز بعد وقتی صاحبخانه متوجه سرقت گاوصندوق شد، از پلیس کمک خواست. هنوز چند روزی از تحقیقات نگذشته بود که مأموران هنگام گشت در شهریار، با یک گاوصندوق در کنار خیابان روبه‌رو شدند. در ادامه بررسی‌ها نیز صاحب گاوصندوق شناسایی شد.
 
در این میان نخستین فرضیه‌ای که در ذهن مأموران نقش بست، این بود که گاوصندوق از پشت وانت بار به داخل خیابان افتاده و دزدان نیز متوجه موضوع نشده‌اند. در فرضیه دوم هم ماموران احتمال دادند دزدان نتوانسته‌اند در گاوصندوق را باز کنند و برای این‌که گرفتارشان نکند،آن را به بیرون پرت کردند.
 
سلفی خوب
 
دو زن جوان وقتی در پارک عکس سلفی می‌گرفتند تصور نمی‌کردند این عکس سرنخ دستگیری زن کیف‌قاپ را به پلیس بدهد. چند روز قبل دو زن جوان با مراجعه به کلانتری سجاد مشهد طی شکایتی اظهار داشتند که کیف و وسایل شخصی‌شان سرقت شده است. یکی از شکات گفت: برای تفریح همراه دوستم به پارک ملت رفته بودیم. دقایقی بعد تصمیم گرفتیم یک عکس سلفی بگیریم به همین دلیل در حالی که کیف و وسایلمان را روی نیمکت پارک گذاشته بودیم سرگرم عکس گرفتن شدیم. اما ناگهان متوجه سرقت کیف‌هایمان شدیم.
 
پس از این شکایت مأموران پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی سارق آغاز کردند تا این‌که افسر زن پرونده هنگام بررسی عکس‌های سلفی متوجه حضور یک زن شد که در حال سرقت بود. بلافاصله عکس وی در اختیار کارآگاهان قرار گرفت و سرانجام متهم در اطراف پارک، شناسایی و دستگیر شد. افسانه 38 ساله که اعتیاد شدیدی نیز دارد، لب به اعتراف گشود و گفت برای تهیه هزینه مواد مخدر مجبور به سرقت بوده و به همین دلیل به پارکی که محل تفریح و ورزش خانم‌ها بود می‌رفت و در فرصتی مناسب اقدام به سرقت می‌کرد.
 
این زن سابقه‌دار تاکنون به 50 فقره سرقت از زنان اعتراف کرده است.
 
گرسنه‌ام؛ نجاتم دهید
 
فکر همه جا را کرده بود بجز درهای ضد سرقت. مطمئن بود ساکنان خانه به مسافرتی طولانی‌مدت رفته‌اند و حالا حالا‌ها برنمی‌گردند. بر اساس نقشه خود را به ساختمان خانه رساند و از طریق کانال کولر وارد آپارتمان طبقه چهارم شد. گشتی در خانه زد و هر وسیله قیمتی و کم‌حجمی را دید داخل کیسه‌اش انداخت. سرقت خوبی بود و می‌توانست تا چند ماه با فروش این وسایل زندگی راحتی داشته باشد.
 
وسایل کارش را از کیفش بیرون آورد و برای باز کردن در خانه دست به کار شد. هرچه بیشتر تلاش می‌کرد، بیشتر ناامید می‌شد. در خانه ضد سرقت بود. سعی کرد از کانال کولر بازگردد که باز هم ناکام ماند. گرسنه‌اش شد. سراغ یخچال رفت. فقط دو تا تخم‌مرغ و یک سیب زمینی در آن بود. تصمیم گرفت با آن غذایی درست کند، اما گاز خانه قطع بود.
 
دیگر تحمل گرسنگی را نداشت و سیب‌زمینی و تخم‌مرغ‌ها را خام خورد. سه روز گذشت و او همچنان در آن خانه گرفتار مانده بود. از این وضع خسته شد و با پلیس تماس گرفت و خودش را تسلیم کرد.
 
پس از این تماس ماموران پلیس با کمک نردبام آتش‌نشانی سارق بدشانس را از پنجره طبقه چهارم خارج کردند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی تهران گفت: می‌دانستم که ساکنان این خانه به مسافرت خارج از کشور رفته‌اند و به این زودی بر نمی‌گردنـد. اگر خودم را تسلیم نمـی‌کــردم، از گرسنگی می‌مردم.
 
سلفی بد
 
عکس سلفی چهار پسر جوان قبل از زورگیری، سرنخ پلیس برای دستگیری سارقان حرفه‌ای بود. 28 خرداد سال گذشته پسر دانشجویی با مراجعه به دادسرای ویژه سرقت از چهار سارق زورگیر شکایت کرد. پسر 24 ساله در شکایتش گفت: روز گذشته بعد از پایان کلاسم در میدان آزادی به مقصد شهرک ولیعصر سوار خودروی پراید سفیدی با چهار سرنشین شدم. هنوز دقایقی از حرکت نگذشته بود که سرنشین عقب خودرو با گذاشتن چاقو زیر گلویم تهدید کرد اگر سر و صدا کنم، مرا می‌کشد. همان لحظه سرنشین جلو با تهدید شوکر از من خواست اموالم را به آنها تحویل دهم. چهار سارق خشن با سرقت وسایل همراهم مرا حوالی یافت‌آباد از خودرو پیاده و فرار کردند. آنها تبلت، گوشی تلفن همراه، هارد رایانه، حلقه ازدواج، کیف پول،کارت و مدارکم را به ارزش 7 میلیون تومان سرقت کردند.
 
با اعلام این شکایت، ماموران تحقیقاتشان را برای دستگیری سارقان آغاز کردند تا این‌که پسر دانشجو با مراجعه به پلیس اعلام کرد سارقان حاضر شدند اموالم را برگردانند و من هم با آنها در حوالی میدان آزادی قرار گذاشتم و برخی اموال سرقتی از جمله کیف، مدارک و تبلت را پس دادند. وقتی آنها در حال فرار بودند متوجه شدم تلفن همراه یکی از آنها از جیبش افتاده است.
 
با بررسی گوشی تلفن کشف شده ماموران توانستند عکس سلفی چهار سارق زورگیر را به دست آورند که پسر دانشجو با دیدن عکس اعلام کرد این افراد سارق اموالش هستند. در ادامه با بررسی عکس، چهار سارق شناسایی و دستگیر شدند. متهمان در بازجویی‌ها عنوان کردند، دقایقی قبل از سرقت عکس یادگاری را گرفتیم و تصور نمی‌کردیم این عکس سرنخ دستگیری ما شود.
 
سلفی با اموال سرقتی
 
نمی دانست سلفی با اموال سرقتی نه تنها باعث معروفیتش میان دزدان نمی‌شود بلکه او را گرفتار می‌کند. بعد از هر دزدی در زنجان، عکسی از خودش در گروه تلگرامی دزدان منتشر می‌کرد. ماموران پس از بررسی شکایت‌های خانه، تحقیقات در این باره را آغاز کردند. سرانجام ماموران متهم را در ردیابی عکس‌هایش با اموال سرقتی دستگیر کردند.
 
متهم در بازجویی‌ها گفت: با قرار گرفتن کنار اموال سرقتی فیلم و عکس‌های سلفی می‌گرفتم و آن را به دوستان خلافکار و معتادم نشان می‌دادم تا قدرت پوشالی‌ام را به آنها نشان دهم. نمی‌دانستم این عکس‌ها بلای جانم می‌شود.
 
خواب شوم
 
نیمه‌های شب قفل مغازه را تخریب کرد و وارد شد. همه جا را گشت تا این‌که گاوصندوق را پیدا کرد. هیچ گاوصندوقی قدرت خودنمایی در برابر او را نداشت. یک ساعت زمان برد اما بالاخره در آن باز شد. برق سکه های طلا و دلارها چشمانش را گرفت. آن را داخل کیفش ریخت و به سمت در خروجی رفت اما صدای چند نفر از پشت در می‌آمد چراغ‌قوه‌اش را خاموش کرد و گوشه‌ای از مغازه نشست تا آنها بروند. چشمانش خسته بود. کمی آنها را بست. وقتی چشمانش را باز کرد، ماموران پلیس کرج را بالای سر خود دید. هوا روشن شده بود.
 
وقتی به اداره آگاهی منتقل شد، تازه فهمید چه بلایی سرش آمده است. یک لحظه پلک روی هم گذاشتن همانا و خوابیدن تا صبح همانا. صاحب مغازه وقتی به مغازه‌اش می‌آید با دزد خواب‌آلود که کیف پر از طلا و دلار را در آغوش گرفته رو‌به‌رو می‌شود. بعد هم با پلیس تماس می‌گیرد.
انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *