صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

شعر باید بیش از هر چیز، شعر باشد/ افراط در هنجارگریزی؛ چشم اسفندیار غزل معاصر

۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰:۰۱
کد خبر: ۲۱۴۹۰۶
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
عبدالحمید ضیایی، شاعر و مدرس فلسفه، بیان كرد: هیچ پدیده‌ای نباید شاعر را طوری تحت تاثیر قرار دهد كه مخاطب بگوید چیزی كه شاعر گفته، دین است یا سیاست است نه یك شعر.
به گزارش  گروه فرهنگی به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، در برنامه «اتفاق ترانه» كه شنبه ششم شهریور 1395 در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد، به روال جلسه‌های پیشین، دكتر عبدالحمید ضیایی، مدرس فلسفه و شاعر، به بیان نكاتی درباره وضعیت شعر امروز كشورمان پرداخت و این بار آسیب شناسی شعر معاصر با تاكید بر غزل را محور سخنانش قرار داد.
 
وی با اشاره به اینكه غزل امروز نقاط قوت بسیاری دارد و چشم اندازهای تازه، فضاهای بكر و بدیع و شبكه‌های معنایی گسترده غزل امروز قابل انكار نیست، گفت: از طرف دیگر نگاه تازه ای را كه غزل معاصر به زبان و تكنیك های زبان و شگردهای بیانی داشته نیز باید در نظر گرفت.
 
ضیایی ادامه داد: نقطه قوت دیگر، روایت نمایشی و داستان‌وار غزل معاصر است؛ مانند پرداختن به جزئیات و دور شدن از كلی گویی. اما متاسفانه همین نقاط قوت گاهی تبدیل به چشم اسفندیار غزل معاصر شده اند. یعنی گاهی افراط و زیاده روی در همین نقاط قوت باعث شده است وجوه دل‌آزاری را در غزل معاصر شاهد باشم. یكی از این موارد، افراط در بیان دراماتیك و نمایشی است. پیر بوردیو اصطلاحی دارد به نام «میدان» كه این اصطلاح در جامعه شناسی بوردیو بسیار مهم است. او معتقد است ما در زندگی با میدان های مختلفی مانند میدان ادبی، میدان سیاسی، میدان اقتصادی و ... روبه‌رو هستیم و یك پدیده تا وقتی ارزشمند است كه در میدان مرتبط با خود حضور داشته باشد. یكی از ایرادهایی كه به بعضی از شعرها  وارد است این است كه گاهی چنان پا را از میدان شعر بیرون می‌گذارند و تحت تاثیر میدان‌های دیگر قرار می گیرند كه جوهره شعری را از دست می دهند.
 
این كارشناس ادبی افزود: این دقیقا نقطه ضعفی است كه اغلب اشعار آیینی ما نیز به آن دچارند. گاهی شعرای آیینی ما چنان وارد میدان مذهب می شوند كه فراموش می كنند شاعرند؛ در حالی كه شعر بیش از هر چیز باید همان شعر و ادبیات موزون باشد نه چیز دیگر و نباید هیچ میدان دیگر و هیچ پدیده دیگری شاعر را طوری تحت تاثیر قرار دهد كه مخاطب بگوید چیزی كه شاعر گفته دین است یا سیاست است نه یك شعر.
 
وی ادامه داد: گاهی نیز بیان سینمایی و نمایشی چنان بر شعر غالب می شود كه حس می كنید با فیلم‌نامه ای سینمایی كه كمی ایجاز و شاعرانگی و تخیل در آن است مواجه‌اید و آنچه در پس این پلان‌هاست شباهتی به شعر ندارد.
 
ضیایی همچنین با اشاره به اینكه هرچه شبكه الفاظ گسترش پیدا كند شبكه باور مخاطب نیز گستره می شود، توضیح داد: در عین حال استفاده از كلمات نباید بی در و پیكر باشد بلكه باید هم به ظرفیت‌های زبان كمك كند و هم به ظرافت‌های زبان. سهراب سپهری دقیقا چنین كاری كرد. او ظرافت‌ها و ظرفیت‌های زبان فارسی را گسترش داد.
 
وی افزود: جمله ای معروف وجود دارد كه می گوید «شعر پلی است بین همراهی و تنهایی». این تعبیر بسیار زیباست و می‌خواهد بگوید رسالت شعر این است كه  مخاطب را با تنهایی شاعر همراه كند. همراهی با تنهایی شاعر مهم است و این تعبیر دقیقا به این نكته اشاره دارد. به یاد داشته باشیم هنگام سرودن شعر از خود بپرسیم شعری كه می گوییم و مخاطب می خواند و كمی از مخاطب را همراه می كند، آیا كمی از خودش را برای مخاطب می‌گذارد یا نه؟ آیا شعر ما چیزی برای مخاطب برجا می‌گذارد یا به سرعت از ذهن او می گذرد و خارج می شود؟
 
این شاعر اضافه كرد: خیلی تلاش شد از دهه شصت تا هشتاد كه غزل را از تنگا عبور دهند. مانند یك انسان كلی لباس‌های مختلف بر تن غزل كردند. ولی مگر یك انسان تا چه حد می تواند با لباس زیبا شود؟ به ژانرها، مانیفست‌ها، قالب‌ها، سبك ها و مكتب های غزل معاصر نگاه كنید. غزل نو، غزل نئوكلاسیك، غزل گفتار، غزل فراگفتار، غزل فرم و... هزار و یك مكتب و غزل گفته شده است و بسیاری از این ها صرفا ادا هستند و فاصله و تفاوت جدی و چشمگیری بینشان نمی‌بینید. اگر محتوای جدی داشته باشیم فرم خود به خود تغییر خواهد كرد و رستاخیز در كلمات و زبان اتفاق خواهد افتاد. حرف من این است كه به جای آنكه بر تن غزل هر روز لباسی تازه بپوشانیم، آن را به موقعیت‌های مختلف ببریم. آدمی كه كت و شلوارش عوض می‌شود را یك روز به اردودگاه كار اجباری ببرید، یك بار به مصاف مرگ، تردید یا تنهایی ببرید و ببینید آیا شعرتان متفاوت شده است یا نه. در این صورت هیچ نیازی به شكست قالب‌ها و هنجارگریزی‌ها و آشنایی‌زدایی‌های افراطی وجود نخواهد داشت.
 
عبدالحمید ضیایی در انتها خطاب به شاعران جوان گفت: سیمین بهبهانی و حسین منزوی بخوانید. به‌خصوص درباره حسین منزوی فكر می‌كنم كفران نعمت كرده‌ایم. راه این شاعران با همان اعتدالی كه آن‌ها رعایت كرده‌اند باید ادامه پیدا كند.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *