هیاهو برای هیچ
چند ماهی است که ماجرای برگزاری کنسرتها و مخالفت با انجام برخی از آنها از سوی رئیسجمهور، وزیر ارشاد و روزنامهها و رسانههای حامی دولت به یکی از مسائل اصلی کشور تبدیل شده و مشکلات دیگری که مردم در زندگی روزمره خود با آن دست به گریبان هستند را به حاشیه رانده است!
دیروز آقای روحانی، رئیس جمهور محترم کشورمان که به مناسبت روز پزشک و بزرگداشت این روز در جمع پزشکان سخن میگفت، در بخشی از سخنان خود از مخالفتهایی که در برگزاری کنسرتها صورت گرفته ابراز تأسف کرد و اظهار داشت «در کشورمان فقط یک مجلس شورای اسلامی به عنوان مجلس قانونگذاری وجود دارد و هر کس که تریبون در اختیار میگیرد، نمیتواند قانونگذاری کند، وزیر هم نمیتواند از این خواسته تبعیت کند، بلکه وزیر باید تابع قانون باشد... هیچ وزیری در برابر هیچگونه فشاری نباید کوتاه آمده و عقبنشینی کند... همه افتخار ما این است که کشور ما کشور قانون است و در بیانات امام(ره) صدها بار تأکید شده که جمهوری اسلامی ایران، حکومت قانون است».
سخنان رئیس جمهور محترم درباره قانون و جایگاه مجلس شورای اسلامی، اگرچه با کمتوجهی دولت به نظرات مجلس و ضرورت حضور و دخالت و نظارت آن در برخی از تصمیمهای سرنوشتساز، نظیر آنچه در جریان توافق هستهای شاهد آن بودیم و یا امضای FATF بدون کسب مجوز از مجلس شورای اسلامی و شماری از نمونههای دیگر همخوانی ندارد و دولت محترم در موارد متعددی مجلس شورای اسلامی را از چرخه تصمیمگیری حذف کرده است، ولی اصل سخن که قانونگذاری برعهده مجلس است، جدای از میزان تعهد دولت به این اصل، قابل قبول است و رعایت آن برای تمامی دستگاهها ضروری است. اما موضوع این یادداشت، بخش دیگری از سخنان رئیسجمهور است که در آن به ماجرای «کنسرت»ها پرداخته و از برخی مخالفتها در برگزاری کنسرتها ابراز نگرانی کردهاند! این نکته که آیا غیر از مجلس شورای اسلامی هیچکس حق اظهارنظر درباره مسائل جاری کشور را ندارد! نیز اگرچه با تأکیدهای غلیظ و شدید و چندین باره رئیسجمهور بر ضرورت نقد در تضاد آشکار است و ایشان پیش از این هم در بسیاری از موارد، نقدها را به «عیار» نگرفته و منتقدان را با الفاظی نظیر بیسواد، برو به جهنم و... نواختهاند! اما، این نکته نیز بیرون از موضوع وجیزه پیش روی است و سخن در این نوشته و سؤال از رئیس جمهور محترم آن است که برگزاری یا مخالفت با برگزاری کنسرتها در میان انبوه مشکلاتی که مردم با آن روبرو هستند و دولت مسئول مستقیم آنهاست، چه جایگاهی دارد و از چه درصد و میزان اهمیت برخوردار است که در سخنان رئیس جمهور محترم به یکی از دغدغههای اصلی ایشان تبدیل شده است؟!
چند ماهی است که ماجرای برگزاری کنسرتها و مخالفت با انجام برخی از آنها از سوی رئیسجمهور، وزیر ارشاد و روزنامهها و رسانههای حامی دولت به یکی از مسائل اصلی کشور تبدیل شده و مشکلات دیگری که مردم در زندگی روزمره خود با آن دست به گریبان هستند را به حاشیه رانده است! این سر و صدا و هیاهو در حالی است که به گفته آقای رحمانی فضلی، وزیر محترم کشور «کمتر از یک درصد کنسرتها لغو شده است». اگر نظر این مقام رسمی دولت را ملاک و معیار قضاوت در این باره بدانیم که به یقین رئیس جمهور محترم نباید نظر رسمی وزیر کشور و عضو کابینه خود را نفی کند، به این نتیجه قطعی میرسیم که ماجرای کنسرتها و سر و صداهای پیرامونی آن در یک کلمه «هیاهوبرایهیچ»! است. آیا غیر از این است؟! و آیا لغو - به قول وزیر کشور- کمتر از یک درصد کنسرتها میتواند دغدغهآفرین باشد؟ پاسخ این سؤال بدون کمترین تردیدی منفی است، بنابراین پرسش بعدی آن است که چه کسانی به رئیس جمهور اطلاعات غلط و مشاورههای جهتدار و مشکوک میدهند؟ و از اصلی کردن این مسئله جزئی آنهم در میان مشکلات فراوانی نظیر بیکاری، تورم، گرانیسرسامآور کالا و خدمات، تعطیلی پیدرپی شماری از کارخانههای بزرگ و مراکز تولید، قاچاق کالا، حقوقهای نجومی برخی از مدیران دولتی، دستاورد «تقریباهیچ» برجام، بعد از اختصاص سه سال از عمر و امکانات دولت به آن و... کدام هدف پنهانی را دنبال میکنند؟!
انتظار آن بود - و هست - که رئیسجمهور محترم در فرصت به دست آمده به دغدغههای اصلی مردم بپردازند و درباره وعدههای فراوانی که دادهاند و متاسفانه بسیاری از آنها بر زمین مانده است برای ملت توضیح بدهند، مگر ماجرای کنسرتها که به گفته وزیر محترم کشور فقط از برگزاری کمتر از یک درصد آنها جلوگیری شده و این یک درصد هم بهعلت مغایرت با اخلاق و یا خودداری برگزارکننده از پذیرش مسئولیت آن بوده است، دغدغه چه تعدادی از مردم است؟
مطابق آمار رسمی، نزدیک به 60 درصد ظرفیت تولیدی کشور متوقف شده است، براساس آماری که دیروز یکی از خبرگزاریهای حامی دولت منتشر کرده است، بیش از 8 میلیون نفر با پدیده خانمانسوز بیکاری دست به گریبان هستند، به گفته وزیر محترم کار در هر 5 دقیقه یک نفر به متقاضیان کار افزوده میشود مشکل مردم، تورم طاقتفرساست که دو روز قبل سخنگوی محترم دولت مژده داد، تورم به 8/7 درصد کاهش یافته است ولی به قول رئیسجمهور محترم، میزان و معیار برای تورم، جیب ملت است و جیب ملت نظر سخنگوی دولت را تائید نمیکند.
مشکل مردم، حقوقهای نجومی و چند ده میلیونی برخی از مدیران دولتی و دستدرازی آنان به بیتالمال مسلمین است در حالی که نهفقط اقشار مستضعف، بلکه بسیاری از مردم عادی نیز با توجه به تورم و گرانی سرسامآور از تأمین مایحتاج معمولی زندگی خویش عاجزند و به سختی روزگار میگذرانند. مردم میخواهند بدانند چرا در برخورد با آنان کوتاهی میشود و نه فقط اقدامی برای مجازات و بازپسگیری بیتالمال از این مدیران متخلف صورت نپذیرفته بلکه آنان را ذخیره نظام! و امانتداران بزرگ هم نامیدهاند؟! باید برای ملت توضیح داده شود که زندگیهای اشرافی، خودروهای لوکس چند میلیارد تومانی از کجا آمده است؟! و صاحبان آن این ثروت انبوه را از کدام راه به دست آوردهاند؟ به یقین ثروت انباشته و انبوه از طریق حلال و قانونی به دست نمیآید و به قول حضرت امیر علیهالسلام، هرجا ثروت انبوهی هست، در کنار آن حق ضایع شدهای وجود دارد. دولت به جای ابراز نگرانی از برگزار نشدن کنسرتهای موسیقی باید در پی کم کردن فاصله غنی و فقیر باشد ولی همین دو روز قبل، مشاور محترم رئیسجمهور در مصاحبه با یکی از روزنامههای زنجیرهای میگوید؛ مخالفان دولت به دنبال زنده کردن جنگ فقر و غنا هستند! و توضیح نمیدهد مگر قرار است جنگ فقر و غنا که آنهمه حضرت امام(ره) بر ضرورت آن تاکید میفرمودند، به فراموشی سپرده شود؟! و اینکه چرا باید دولت از مقابله با ثروتاندوزان حرامخوار و حمایت از محرومان و مستضعفان نگران باشد؟! و...
و اکنون جای این پرسش از رئیسجمهور محترم است که برگزار نشدن فقط کمتر از یک درصد کنسرتهای موسیقی در مقایسه با مشکلات فراوان مردم - که به بخشی از آن اشاره شد - چه جایگاهی دارد و از چه درجه اهمیتی برخوردار است که به یکی از دغدغههای اصلی جنابعالی تبدیل شده است؟! و آیا تصور نمیکنید که برخی از مشاوران شما با ارائه اینگونه مشاورهها به حضرتعالی به دنبال حاشیهسازی برای فرار از پاسخگویی در قبال وعدههای برزمین مانده دولت به مردم هستند؟!
آقای رئیسجمهور، نگاهی به اطراف بیندازید! بیش از 8 میلیون نفر از مردم این مرز و بوم با بیکاری و در نتیجه سختی معیشت دستبهگریبانند آیا رسیدگی به شرایط دشوار آنان باید دغدغه شما باشد یا خواسته یک مشت مرفه بیدرد که از برگزار نشدن فلان کنسرت موسیقی خلاف اخلاق عصبانی شده و رگهای گردنشان بیرون زده است؟! آن 8 میلیون بیکار نگران تأمین معیشت خود هستند و جماعت مرفهان بیدرد نگران سپری کردن اوقات بیکاری خویش! هر دو بیکارند، اما، این کجا و آن کجا؟!
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *