دلداری عاشقانه همسر بهداد سلیمی بعد از حذف+عکس
پس از حذف ناجوانمردانه بهداد سلیمی از مسابقات المپیک ریو همسر بهداد سلیمی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش از وی دلجویی کرد.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی پس از حذف ناجوانمردانه بهداد سلیمی از مسابقات المپیک ریو همسر بهداد سلیمی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش از وی دلجویی کرد.
وی با انتشار عکسی نوشت:
هر چقدر عاشقى بلدم خرج تو مى كنم"
قهرمان زندگى من! در شش ماه اخير خانه دل ما پر از خلأ و رويا و اميد بود. عجب تضادى !
تو مصدوم شدى. موجودى از جوهره بودنِ من و تو شكل گرفت و شد دليلِ شادى هاى روزهاى كم نورمان. تو بودى و نبودى. اولين تجربه هاى مادرى را تنهايى سپرى كردم و سرسپرده صدايت شدم. هراس نبودنت و دردهايى كه خبر از آمدن الهه عشق ميداد عجب خوب با هم عجين شدند. شايعه هاى مهمل، درد پايت را دو چندان كرد. دست به دست هم مچاله اشان كرديم و يكضرب پرتابشان كرديم به دورتر از مرزهاى ريو.
الهه عشق در روزهاى گسِ دورى خبر از تولد مى داد. سلين آمد و تو رفتى براى اردوهاى بلند مدت. راستى بهدادم چه خوب كه الهه عشقمان نوزاد است و يادش نمى ماند روزهاى اول خنده و گريه هايش را بابايى نبود و نديد.
پشت تلفن دلداريم دادى و بغض هايت را شنيدم، روى ذره ذره قلبم حسش كردم. اشك نريختم ولى گونه هايم خيس شد از دوريت.
دردها را سركوب كردى و با ايمان رفتى.
رخسارت دلم را پاره پاره كرد و ژرفاى زنانگى امانم نداد. سه چراغ سفيد ثانيه ها چرخيدند و رقصيدند ولى ژورى چراغ ها را خاموش كرد.
سحرگاه ٢٧ مردادماه شايد بخاطر ناداورى ها براى من و تو تاريك باشد ولى بلند شو عزيزترينم استوار و پابرجا برگرد و آينده را چراغانى كن. تو بدان هميشه قهرمان زندگى منى. مرد طلايىِ من، با تو ركورد تمام دوست داشتن ها را زده ام.
طلوع آفتاب را به تماشا مى نشينم و خدا را شكر مى كنم سالم هستى
وی با انتشار عکسی نوشت:
هر چقدر عاشقى بلدم خرج تو مى كنم"
قهرمان زندگى من! در شش ماه اخير خانه دل ما پر از خلأ و رويا و اميد بود. عجب تضادى !
تو مصدوم شدى. موجودى از جوهره بودنِ من و تو شكل گرفت و شد دليلِ شادى هاى روزهاى كم نورمان. تو بودى و نبودى. اولين تجربه هاى مادرى را تنهايى سپرى كردم و سرسپرده صدايت شدم. هراس نبودنت و دردهايى كه خبر از آمدن الهه عشق ميداد عجب خوب با هم عجين شدند. شايعه هاى مهمل، درد پايت را دو چندان كرد. دست به دست هم مچاله اشان كرديم و يكضرب پرتابشان كرديم به دورتر از مرزهاى ريو.
الهه عشق در روزهاى گسِ دورى خبر از تولد مى داد. سلين آمد و تو رفتى براى اردوهاى بلند مدت. راستى بهدادم چه خوب كه الهه عشقمان نوزاد است و يادش نمى ماند روزهاى اول خنده و گريه هايش را بابايى نبود و نديد.
پشت تلفن دلداريم دادى و بغض هايت را شنيدم، روى ذره ذره قلبم حسش كردم. اشك نريختم ولى گونه هايم خيس شد از دوريت.
دردها را سركوب كردى و با ايمان رفتى.
رخسارت دلم را پاره پاره كرد و ژرفاى زنانگى امانم نداد. سه چراغ سفيد ثانيه ها چرخيدند و رقصيدند ولى ژورى چراغ ها را خاموش كرد.
سحرگاه ٢٧ مردادماه شايد بخاطر ناداورى ها براى من و تو تاريك باشد ولى بلند شو عزيزترينم استوار و پابرجا برگرد و آينده را چراغانى كن. تو بدان هميشه قهرمان زندگى منى. مرد طلايىِ من، با تو ركورد تمام دوست داشتن ها را زده ام.
طلوع آفتاب را به تماشا مى نشينم و خدا را شكر مى كنم سالم هستى
/انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *