3 مشکل اساسی "روزنامهنگاری" در افغانستان
محمدسرور رجایی در مطلبی نوشت: روزنامهنگاران نمایندگان عزت و سرافرازی کشور خود هستند،در این سالها شمار زیادی از اصحاب رسانه در امر اطلاعرسانی درست به مردم از وضعیت نادرست فضای خبری افغانستان مظلومانه به شهادت رسیدهاند.
در این یادداشت آمده است: در روز هفدهم ماه اسد (مرداد) 1377، طالبان با هجوم به شهر مزار شریف، قتل عام به معنای واقعی را راه انداختند. هزاران نفر که اکثریت آنها هزاره بودند، به طور وحشیانه و بیرحمانه شهید شدند.
پیکر قربانیان آن رویداد وحشتناک، چندین روز بر زمین مانده بودند. در همان روز طالبان محمود صارمی روزنامهنگار ایرانی و دیپلماتهای مستقر در نمایندگی ایران در شهر مزار شریف را نیز به شهادت رساندند.
بعد از آن رویداد تا شکست طالبان از شهر مزارشریف، هیچ خبر منصفانه که تصویرگر حقیقت باشد، از آن شهر به جهان مخابره نشد.
امروز روز خبرنگار است. میخواهم مطلبی به احترام یاد شهیدان عرصه رسانه بنویسم و به روح بلند آنهایی که همواره کوشیدند با دقت فراوان، حقیقت و صداقت را منعکس کنند، درود بفرستم.
حرفه روزنامهنگاری بیش از تمام حرفههای فرهنگی ـ هنری با واقعیتها و صداقتها سروکار دارد. واقعیتهایی که روزنامهنگار باید آن را با جان و دل حس کرده و به نشر آن بکوشد. در حال حاضر افغانستان دچار امنیت ناپایداری است که تنها روزنامهنگاران و رسانهها میتوانند با تحلیل و تفسیر امید آفرین به مسئولان دولت کمک کنند.
پس از به قدرت رسیدن «محمد داوودخان» انتظار میرفت که فضای موجود فرهنگی مطلوبتر گردد و روزنامه نگاران با استقلال حرفهایشان به یک امنیت شغلی نیز برسند، اما بر خلاف چنین تصورات خوشبینانه، فضای دشواری بر مطبوعات و روزنامهنگاران حاکم شد.
نظارت سختگیرانه جمهوری نوپا، روزنامهنگاری را به آسیب پذیرترین حرفه فرهنگی تبدیل کرد. روند آسیب پذیری و به خطر افتادن استقلال حرفهای روزنامه نگاری از همان سالها آغاز شد و در دوران حکومت کمونیستی ادامه یافت و در حکومت طالبان به اوج خود رسید.
نیروهای تروریستی طالبان همان قدر که زندگی مردم افغانستان را تهدید میکند، عامل مهمی هم به خطر انداختن امنیت جانی و شغلی روزنامهنگاران به شمار میآید.
فراموش نکنیم که ساختار رسانهای ما بیشتر به یک ساختار مرکز نظامی شبیه است، مناسباتش هم مناسبات نظامی را تداعی میکند.
در چنین وضعیتی بزرگترین مانع راه آزادی، بیان تفکر حاکم در خود رسانههای ماست. شاهد بودیم که در زمان حکومت طالبان مطبوعات و دیگر رسانههای جمعی در افغانستان، به کلی از بین رفته و متلاشی شدند، افغانستان نیز در جامعه جهانی به کشور بدون تصویر شهرت یافت.
با سقوط طالبان، افغانستان کانون رسانههای جمعی قرار گرفت
پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت اسلامی افغانستان و تصویب قانون اساسی با حمایت از مطبوعات آزاد، آزادی بیان و با حضور همه جانبه جامعه جهانی، سبب شد که بار دیگر افغانستان در کانون توجه رسانههای جمعی جهان قرار گیرد.
از سوی دیگر فرصتی را برای روزنامهنگاران از یاد رفته و بیکار شده افغانستان فراهم ساخت. روزنامه نگاران که در دوره سیاه حکومت طالبان در محاق فراموشی قرار داشتند، دوباره از زیر آوارهای به جا مانده از جنگ سر بلند کرده تا فریادهای فرو خورده چند سالهشان را در فضای مطبوعات آزاد رها سازند.
این چنین شد که بازار تولیدات فرهنگی به ویژه نشریههای گوناگون، از روزنامه گرفته تا هفته نامه، دوهفته نامه، ماهنامه، فصلنامه و حتی گاهنامه بسیار رونق یافت.
شماری از روزنامه نگاران، با ذوق زدگی از این چند سال با عنوان فرصت طلایی در تاریخ روزنامهنگاری افغانستان یاد میکنند. در چنین وضعیت، روزنامه نگاران افغانستانی در فضای باز مطبوعاتی و آزادی بیان و قلم، که از طرف دولت و جامعه جهانی فراهم شده بود، خود را یافتند. بعضی از آنها بی آنکه تعریف درستی از مطبوعات و آزادی بیان داشته باشند با آشفته نویسیهایشان در نشریات خصوصی و شخصی که اغلب سیاست زدگی ناشیانه را به نمایش میگذاشتند، خواسته یا ناخواسته به هرج و مرج و آشفتگی بیشتر دامن زدند.
چنین مطبوعاتی زود به بن بست رسیدند، با وجودی که این نشریهها رایگان پخش میشد، استقبال نشد. متاسفانه عدم توجه مردم ، سبب شد قلم به دستان نشریات از این دست گرفتار نوعی خشم و پرخاش حزبی وقومی شوند.
این خشم ناشیانه چالش جدیدی را در مقابل جامعه روزنامه نگاری تازه احیا شده افغانستان قرار داد. در حالی این چالش به وجود آمد که آنها میدانستند ملت افغانستان در راه حفظ باورهای اعتقادی و ملیاشان زجر زیادی کشیده اند.
حال این سوال پیش میآید که روزنامه نگاران افغانستان با چه مشکلی رو برو بودند که نتوانستند از آزادی مطبوعات استفاده مطلوب ببرند.
به باور نگارنده سه عامل مهم دخیل بود.
1- مشکل اصلی روزنامه نگاران افغانستان که استقلال و امنیت شغلی آنها را تهدید کرده و میکند، مشکل درآمد و امرار معاش حرفهای است. در آمدی که از طرف مسئولان فرهنگی و رسانههای ملی به آن توجه نشده بود.
همین امر سبب شده که بسیاری از روزنامه نگاران مطرح و با دانش افغانستان، در رسانههای خارجی و نشریههای شخصی که توسط خارجیها و قدرتهای صاحب نفوذ راهاندازی شدهاند، به فعالیتشان ادامه دهند.
آنها مجبورند به واسطه حقوق مناسبی که میگیرند، از منافع سیاسی، اقتصادی و ... آنها حمایت کنند، بنویسند و گزارش تهیه کنند. اما به محض این که منافع آنها در خطر بیافتد و یا روزنامه نگار باب میل آنها رفتار نکند، بی هیچ ملاحظهای در شمار روزنامه نگاران بیکار قرار میگیرد.
2. تیراژ بسیار کم و پخش ضعیف نشریات در افغانستان عامل موثری است برای نداشتن امنیت شغلی روزنامه نگاران افغانستان، این نشریات به دلیل اینکه درآمدی از فروش خوب ندارند، راه را برای وابستگی به جریانهای ناسالم قدرتمندان محلی فراهم میسازد.
3. از سوی دیگر برخی از افراد زیاده خواه و خود محور، به نام روزنامه نگار، از فضای آزادی بیان و قلم با نوعی جدیدی از ادبیات پرخاشگری وترقی خواهی وارد عرصه روزنامه نگاری شدهاند. آنها با استفاده منفی از آزادی بیان و دمکراسی، آنقدر بر ادبیات غیرحرفهایشان پا فشاری کردند که رسالت صادقانه دیگر روزنامه نگاران را تحت تاثیر قرار دادهاند.
جامعه افغانستان هنوز بر باورهای دینی و سنتهای بومیاشان احترام میگذارند، هنوز مقاومتهای جدی در برابر روحیات دموکراسی خواهی و مدرنمآبی وجود دارد. در چنین فضا میبینیم وقتی یکی از رسانهها برنامهای مغایر با فرهنگ ملی و اسلامی افغانستان منتشر میکند، با واکنش اعتراضی مردم روبه رو میشود.
روزنامهنگاری متعهد به ارزشهای ملی و دینی نمایندگان مردم است. نمایندگان عزت و سرافرازی کشور خود هستند. با اینکه در این سالها شمار زیادی از اصحاب رسانه در امر اطلاع رسانی درست به مردم از وضعیت نادرست فضای خبری کشور مظلومانه به شهادت رسیدهاند. درود بر روان پاک شهدای اصحاب رسانه که برای بیان واقعیتهای خبری افغانستان ، منصفانه قلم زدند و به شهادت رسیدند.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *