ايستاده در زمان؛ از طالقان ايران تا يوتای آمريکا
تجددستیزی، عقلگریزی، سادهانگاری، نصگرایی، خشونتطلبی، بازگشت به گذشته، آرمان شهرگرایی و... اینها واژگانی است که این روزها برای تفسیر «بنیادگرایی» توسط تحلیلگران مطرح میشود. موضوعی که این روزها بخش جدی از مباحث علوم سیاسی را به خود اختصاص داده است.
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از پنجره، اما بنیادگرایی چیست؟ خاستگاه آن کجاست؟ از کجا آمده است؟ نسبتش با سلفیگری چیست؟ و از همه مهمتر اینکه آیا بنیادگرایی و سلفیگری محدود به یک دین و آیین خاص هستند؟ اینها سوالاتی است که تلاش میکنیم در یادداشت پیشرو به آن بپردازیم.
بنیادگرایی و سلفیگری
واژه «فــانــدامنـتــــالیـســــت» (fundamentalist) به معنی بنیادگرا در ابتدا توسط غربیان ابداع شد و سپس در میان مسلمانان شیوع یافت. جالب این است که در گذشته به پروتستانها «فاندامنتالیست» یا «بنیادگرا» میگفتند، چراکه در برابر کاتولیکها که مرجعیت دینی و کتاب مقدس را از طریق تفسیر انحصاری کتاب مقدس بهوسیله روحانیون پذیرفته بودند، تنها بر مرجعیت کتاب مقدس تاکید داشتند و به نوعی نصگرایی معتقد بودند. پروتستانها میخواستند از خلال تاریخ و زمان، نقبی به اصول نخستین مسیحی و شیوه زندگی مسیح و حواریونش (یا همان سلف صالح) بزنند و شعار بازگشت به مبانی خالص مسیحی را تحقق بخشند. بعدها «پیوریتنیسم»، همان انگاره مذهبی که امروز اصلیترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریکایی است، ادامه همین مسیر در مسیحیت پروتستان قلمداد شد.
جریان سلفیگرا در اسلام نیز همچون جنبشهای اعتراضی مسیحی ناشی از یک حرکت انشعابی از بدنه اصلی دین مادر و ایجاد فرقهای نو توسط «ابن تیمیه حرانی» در قرن هفتم هجری بود. ابن تیمیه معتقد بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشتهای عقلی خود را حاکم کنند. وی بر این باور بود که «باید بسنده کنیم به آنچه از ظاهر قرآن میفهمیم و درباره متشابهات قرآن بایستی سکوت کرد.».
ابن تیمیه بسیاری از مواردی را که مسلمانان نشانه احترام به بزرگانشان میدیدند، مصداق شرک معرفی کرد و با ارائه ایدههای متفاوت درباره اسلام و کفر بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد. او برای تبلیغ سخنانش بارها مناظره کرد، سالها زندان رفت و کتابها و شاگردان بسیار متعصبی بر جاگذاشت که سالها روش او را در حوزههای علمیه شام، مصر و حجاز ادامه دادند.
ابن تیمیه را بنیانگذار سلفیگری معرفی میکنند، اما همانگونه که عنوان شد «جستوجوی آینده در گذشته» ایدهای است که برخلاف تصور مرسوم تنها به یک گرایش افراطی میان اهل سنت محدود نمیشود. در جهان امروز دیندارانی که خواستار بازگشت به دوران طلایی گذشتهشان باشند هم میان مسلمانان بسیارند و هم یهودیان و هم مسیحیان. آنها گروه تشکیل میدهند، همراهی با عقل امروزی و دنیای جدید را بیدینی مینامند و سعی میکنند دینداران را به دین راستین (بهتعبیر خودشان) بازگردانند. پیوریتنهای مسیحی، یهودیان ارتدوکس و حتی جنبشهای اجتماعی و فکری دوره رنسانس همگی موفقیت را در احیای عصر قدیم و بازگشت به دوران طلایی گذشته معنی میکردند. افراطیترین تفسیر از این ایده تجددستیزانه در جوامع امروزی به شکل ایجاد جماعتهای مذهبی خاص و دوری از زندگی مدرن تبلور یافته است. در ادامه نمونههایی از گرایشهای سلفیگونه در ادیان و مذاهب مختلف ارائه میشود.
اهل توقف طالقان
در منطقه «پردسر»، واقع در شرق شهر طالقان، مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ، واقع در غرب استان تهران، روستایی در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته که میان اهالی طالقان به «ترکآباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و استفاده نکردن از برق، ترک زبان بودن، تاکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی 200 سال پیش، علل این نامگذاریهای محلی است. آنها از هر گونه مظاهر فناوری و تمدن جدید دوری میکنند. اهالی این روستا از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان دادهاند. آنان جمعی از شیعیان اثنی عشری هستند که بر تقلید از یک فقیه سنتی پافشاری میکنند و شاید به همین دلیل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی بر آنان باشد.
میرزا صادق مجتهد تبریزی از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تاکید میکرد و تا پایان عمر بر استفاده نکردن از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا میداد. اهل توقف در طالقان نیز تحت تاثیر همین آموزهها تلاش دارند تا از شیوهای سنتی برای گذران امور زندگی بهره ببرند. بر همین اساس درباره ایشان گفتهاند: خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفعآفات به عمل آمده باشد، بهشدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت کم میخورند. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دستباف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران بهشمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی شده، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و... استفاده نمیکنند. کودکان آن روستا برای علمآموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتبخانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، باسواد میشوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانهها بهکار نرفته و درها همه چوبی هستند. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمیدهند و از گفتوگو با آنان بهشدت پرهیز میکنند.
آمیشها، تجددگریزان مسیحی
هزاران کیلومتر دورتر از طالقان در آمریکا و کانادا فرقهای به نام آمیشها زندگی میکنند که آنها نیز سر ناسازگاری با فناوری دارند. ایشان از برق و اتومبیل استفاده نمیکنند، به ارتش نمیپیوندند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولتی را نمیپذیرند. لباسهایشان را خودشان میدوزند. خانه هایشان به سبک قرن هجدهم میلادی است همچنین لباسها و زندگیشان. بیشترشان در ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند و بهگونهای ملموس خودشان را از جامعه آمریکایی جدا کردهاند.
در فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید وسیلهای برای جلب توجه باشند. چاپ هیچ طرحی روی لباس مجاز نیست. زنان لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلا آبی) بر تن میکنند. اغلب در خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه به وضعیتشان سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند. مردها معمولا شلوار تیره رنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متاهل ریش خود را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل بهدلیل ارتباط با نظامیگری (بهطور سنتی) و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است. بچههای آمیشها حداکثر تا کلاس هشتم درس میخوانند. تقریبا هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. آمیشها زمینهای زیادی نمیخرند چون قادر نیستند با نیروی انسانی (بخوانید زور بازو) و بدون استفاده از ماشینآلات سطح زیادی را به زیر کشت ببرند.
اصول اعتقادی آمیشها بر دو محور کلیدی استوار است: مردود دانستن صفاتی چون غرور، خودبینی و تکبر و تاکید فراوان بر خصایل مثبت انسانی مانند تواضع و فروتنی، خونسردی، تسلط بر نفس و متانت که دیگران از آن با عنوان «انقیاد و فرمانبرداری» یاد میکنند. آمیشها اغلب تمایل دارند که خود را تسلیم «اراده خداوند» کنند. آنها این عقیده را از طریق آداب و رسوم گروهی ابراز میدارند و با فردگرایی که محور اصلی فرهنگ آمریکایی است، مخالفت میورزند. در واقع، مخالفت آمیشها با فردگرایی دلیل اصلی آنها برای استفاده نکردن از فناوریهای مدرن جامعه است، زیرا معتقدند که فناوری روز ممکن است وابستگی یک آمیش را به خانواده و جامعه کاهش دهد و به مرور زمان آنها را از جامعه آمیش دور کند. این فرقه مسیحی حدود سه قرن پیش بنیان نهاده شده و جمعیت آنها در سال 2000 میلادی تقریبا 200 هزار نفر ذکر شده است.
ایالت خودمختار یهودیان
برای یافتن جماعتی دیگر از سلفیها البته اینبار در دین یهود لازم نیست خیلی از اقامتگاه آمیشها دور شویم. کریاس جوئل یک روستای یهودینشین است که اجرای تفکیک جنسیتی در کلیه اماکن عمومی آن و نیز رعایت شئونات اخلاقی و رفتاری الزامی است. این روستا در 80 کیلومتری شمال شهر نیویورک واقع است و قانون اساسی آمریکا در آنجا اجرا نمیشود. هنگام ورود به این روستا، روی تابلوی خیرمقدم آن به بازدیدکنندگان اینچنین نوشته شده است:
«به کریاس جوئل خوش آمدید. براساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا هنگام بازدید از اجتماع ما بهگونهای عفیف لباس بپوشید و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر میشود: پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینهها، پوشیدن لباسهای آستیندار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی.
از احترام شما به ارزشهای ما سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید!»
در این روستا زنان در سنین جوانی ازدواج میکنند و برای تربیت فرزندان خود در روستا باقی میمانند. ساکنان این روستا بهدلیل قوانین مذهبی خود دست به کنترل جمعیت نمیزنند. به همین دلیل زاد و ولد در این روستا زیاد است و وجود کودکان زیاد، میانگین سنی افراد روستا را به 12 سال کاهش داده است. بهطور متوسط تعداد اعضای یک خانواده در این روستا شش نفر است. از اینرو، مادران این خانوادهها بهخاطر داشتن کودکان خردسال بهندرت خارج از منزل کار میکنند. اکثر ساکنان این روستا به زبان عبری صحبت میکنند و انگلیسی تکلم نمیکنند. مردان این روستا بهجای فراگیری درسهای دانشگاهی به مطالعه و یادگیری تورات و تلمود میپردازند.
در واقع فقط 39 درصد ساکنان آن دیپلم و حدود پنج درصد آنها نیز مدرک دانشگاهی دارند. صدها نفر از مردان این روستا در موسسات مذهبی بهطور تمام وقت به آموزش مشغول هستند. اکثر آپارتمانها و خانههای این روستا سرسبز و دارای باغ است. جمعیت این روستا 21 هزار نفر است که بیشتر ساکنان آن را یهودیان تشکیل میدهند. این روستا دارای یک مرکز نگهداری از نوزادان است که با هزینهای بالغ بر 10 میلیون دلار توسط دولت آمریکا ساخته شده است. در گزارشی که توسط نیویورک تایمز تهیه شده بود، این روستا به عنوان فقیرترین مکان زندگی در آمریکا شناخته شده است که بهدلیل فقر خانوادههای این روستا، خاخام این روستا دستور داده است که حلقههای الماس بهعنوان هدیه ازدواج پذیرفته نشود تا از این طریق به خانوادهها و زوجهای جوان فشار مالی وارد نشود، یا اینکه در مراسم ازدواج برای برگزاری جشن و شادی فقط از یک نفر نوازنده استفاده شود.
حرکت در جهت عکس تاریخ
سلفیگری به معنی تجددگریزی، نصگرایی، مقابله با نوآوری و اجتهاد، باور به دوران طلایی گذشته و زندگی در نوستالژی دیروز محدود به دین اسلام، ابن تیمیه یا تفکرات بنیادگرایانه گروههایی مانند القاعده و طالبان نیست. سلفیها چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی، چه بودا و چه هندو در جهت عکس حرکت تاریخ قدم برمیدارند و آینده را در گذشته جستوجو میکنند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
بنیادگرایی و سلفیگری
واژه «فــانــدامنـتــــالیـســــت» (fundamentalist) به معنی بنیادگرا در ابتدا توسط غربیان ابداع شد و سپس در میان مسلمانان شیوع یافت. جالب این است که در گذشته به پروتستانها «فاندامنتالیست» یا «بنیادگرا» میگفتند، چراکه در برابر کاتولیکها که مرجعیت دینی و کتاب مقدس را از طریق تفسیر انحصاری کتاب مقدس بهوسیله روحانیون پذیرفته بودند، تنها بر مرجعیت کتاب مقدس تاکید داشتند و به نوعی نصگرایی معتقد بودند. پروتستانها میخواستند از خلال تاریخ و زمان، نقبی به اصول نخستین مسیحی و شیوه زندگی مسیح و حواریونش (یا همان سلف صالح) بزنند و شعار بازگشت به مبانی خالص مسیحی را تحقق بخشند. بعدها «پیوریتنیسم»، همان انگاره مذهبی که امروز اصلیترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریکایی است، ادامه همین مسیر در مسیحیت پروتستان قلمداد شد.
جریان سلفیگرا در اسلام نیز همچون جنبشهای اعتراضی مسیحی ناشی از یک حرکت انشعابی از بدنه اصلی دین مادر و ایجاد فرقهای نو توسط «ابن تیمیه حرانی» در قرن هفتم هجری بود. ابن تیمیه معتقد بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشتهای عقلی خود را حاکم کنند. وی بر این باور بود که «باید بسنده کنیم به آنچه از ظاهر قرآن میفهمیم و درباره متشابهات قرآن بایستی سکوت کرد.».
ابن تیمیه بسیاری از مواردی را که مسلمانان نشانه احترام به بزرگانشان میدیدند، مصداق شرک معرفی کرد و با ارائه ایدههای متفاوت درباره اسلام و کفر بسیاری از مسلمانان را تکفیر کرد. او برای تبلیغ سخنانش بارها مناظره کرد، سالها زندان رفت و کتابها و شاگردان بسیار متعصبی بر جاگذاشت که سالها روش او را در حوزههای علمیه شام، مصر و حجاز ادامه دادند.
ابن تیمیه را بنیانگذار سلفیگری معرفی میکنند، اما همانگونه که عنوان شد «جستوجوی آینده در گذشته» ایدهای است که برخلاف تصور مرسوم تنها به یک گرایش افراطی میان اهل سنت محدود نمیشود. در جهان امروز دیندارانی که خواستار بازگشت به دوران طلایی گذشتهشان باشند هم میان مسلمانان بسیارند و هم یهودیان و هم مسیحیان. آنها گروه تشکیل میدهند، همراهی با عقل امروزی و دنیای جدید را بیدینی مینامند و سعی میکنند دینداران را به دین راستین (بهتعبیر خودشان) بازگردانند. پیوریتنهای مسیحی، یهودیان ارتدوکس و حتی جنبشهای اجتماعی و فکری دوره رنسانس همگی موفقیت را در احیای عصر قدیم و بازگشت به دوران طلایی گذشته معنی میکردند. افراطیترین تفسیر از این ایده تجددستیزانه در جوامع امروزی به شکل ایجاد جماعتهای مذهبی خاص و دوری از زندگی مدرن تبلور یافته است. در ادامه نمونههایی از گرایشهای سلفیگونه در ادیان و مذاهب مختلف ارائه میشود.
اهل توقف طالقان
در منطقه «پردسر»، واقع در شرق شهر طالقان، مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ، واقع در غرب استان تهران، روستایی در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته که میان اهالی طالقان به «ترکآباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و استفاده نکردن از برق، ترک زبان بودن، تاکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی 200 سال پیش، علل این نامگذاریهای محلی است. آنها از هر گونه مظاهر فناوری و تمدن جدید دوری میکنند. اهالی این روستا از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان دادهاند. آنان جمعی از شیعیان اثنی عشری هستند که بر تقلید از یک فقیه سنتی پافشاری میکنند و شاید به همین دلیل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی بر آنان باشد.
میرزا صادق مجتهد تبریزی از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تاکید میکرد و تا پایان عمر بر استفاده نکردن از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا میداد. اهل توقف در طالقان نیز تحت تاثیر همین آموزهها تلاش دارند تا از شیوهای سنتی برای گذران امور زندگی بهره ببرند. بر همین اساس درباره ایشان گفتهاند: خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفعآفات به عمل آمده باشد، بهشدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت کم میخورند. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دستباف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران بهشمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی شده، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و... استفاده نمیکنند. کودکان آن روستا برای علمآموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتبخانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، باسواد میشوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانهها بهکار نرفته و درها همه چوبی هستند. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمیدهند و از گفتوگو با آنان بهشدت پرهیز میکنند.
آمیشها، تجددگریزان مسیحی
هزاران کیلومتر دورتر از طالقان در آمریکا و کانادا فرقهای به نام آمیشها زندگی میکنند که آنها نیز سر ناسازگاری با فناوری دارند. ایشان از برق و اتومبیل استفاده نمیکنند، به ارتش نمیپیوندند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولتی را نمیپذیرند. لباسهایشان را خودشان میدوزند. خانه هایشان به سبک قرن هجدهم میلادی است همچنین لباسها و زندگیشان. بیشترشان در ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند و بهگونهای ملموس خودشان را از جامعه آمریکایی جدا کردهاند.
در فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید وسیلهای برای جلب توجه باشند. چاپ هیچ طرحی روی لباس مجاز نیست. زنان لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلا آبی) بر تن میکنند. اغلب در خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه به وضعیتشان سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند. مردها معمولا شلوار تیره رنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متاهل ریش خود را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل بهدلیل ارتباط با نظامیگری (بهطور سنتی) و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است. بچههای آمیشها حداکثر تا کلاس هشتم درس میخوانند. تقریبا هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. آمیشها زمینهای زیادی نمیخرند چون قادر نیستند با نیروی انسانی (بخوانید زور بازو) و بدون استفاده از ماشینآلات سطح زیادی را به زیر کشت ببرند.
اصول اعتقادی آمیشها بر دو محور کلیدی استوار است: مردود دانستن صفاتی چون غرور، خودبینی و تکبر و تاکید فراوان بر خصایل مثبت انسانی مانند تواضع و فروتنی، خونسردی، تسلط بر نفس و متانت که دیگران از آن با عنوان «انقیاد و فرمانبرداری» یاد میکنند. آمیشها اغلب تمایل دارند که خود را تسلیم «اراده خداوند» کنند. آنها این عقیده را از طریق آداب و رسوم گروهی ابراز میدارند و با فردگرایی که محور اصلی فرهنگ آمریکایی است، مخالفت میورزند. در واقع، مخالفت آمیشها با فردگرایی دلیل اصلی آنها برای استفاده نکردن از فناوریهای مدرن جامعه است، زیرا معتقدند که فناوری روز ممکن است وابستگی یک آمیش را به خانواده و جامعه کاهش دهد و به مرور زمان آنها را از جامعه آمیش دور کند. این فرقه مسیحی حدود سه قرن پیش بنیان نهاده شده و جمعیت آنها در سال 2000 میلادی تقریبا 200 هزار نفر ذکر شده است.
ایالت خودمختار یهودیان
برای یافتن جماعتی دیگر از سلفیها البته اینبار در دین یهود لازم نیست خیلی از اقامتگاه آمیشها دور شویم. کریاس جوئل یک روستای یهودینشین است که اجرای تفکیک جنسیتی در کلیه اماکن عمومی آن و نیز رعایت شئونات اخلاقی و رفتاری الزامی است. این روستا در 80 کیلومتری شمال شهر نیویورک واقع است و قانون اساسی آمریکا در آنجا اجرا نمیشود. هنگام ورود به این روستا، روی تابلوی خیرمقدم آن به بازدیدکنندگان اینچنین نوشته شده است:
«به کریاس جوئل خوش آمدید. براساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا هنگام بازدید از اجتماع ما بهگونهای عفیف لباس بپوشید و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر میشود: پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینهها، پوشیدن لباسهای آستیندار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی.
از احترام شما به ارزشهای ما سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید!»
در این روستا زنان در سنین جوانی ازدواج میکنند و برای تربیت فرزندان خود در روستا باقی میمانند. ساکنان این روستا بهدلیل قوانین مذهبی خود دست به کنترل جمعیت نمیزنند. به همین دلیل زاد و ولد در این روستا زیاد است و وجود کودکان زیاد، میانگین سنی افراد روستا را به 12 سال کاهش داده است. بهطور متوسط تعداد اعضای یک خانواده در این روستا شش نفر است. از اینرو، مادران این خانوادهها بهخاطر داشتن کودکان خردسال بهندرت خارج از منزل کار میکنند. اکثر ساکنان این روستا به زبان عبری صحبت میکنند و انگلیسی تکلم نمیکنند. مردان این روستا بهجای فراگیری درسهای دانشگاهی به مطالعه و یادگیری تورات و تلمود میپردازند.
در واقع فقط 39 درصد ساکنان آن دیپلم و حدود پنج درصد آنها نیز مدرک دانشگاهی دارند. صدها نفر از مردان این روستا در موسسات مذهبی بهطور تمام وقت به آموزش مشغول هستند. اکثر آپارتمانها و خانههای این روستا سرسبز و دارای باغ است. جمعیت این روستا 21 هزار نفر است که بیشتر ساکنان آن را یهودیان تشکیل میدهند. این روستا دارای یک مرکز نگهداری از نوزادان است که با هزینهای بالغ بر 10 میلیون دلار توسط دولت آمریکا ساخته شده است. در گزارشی که توسط نیویورک تایمز تهیه شده بود، این روستا به عنوان فقیرترین مکان زندگی در آمریکا شناخته شده است که بهدلیل فقر خانوادههای این روستا، خاخام این روستا دستور داده است که حلقههای الماس بهعنوان هدیه ازدواج پذیرفته نشود تا از این طریق به خانوادهها و زوجهای جوان فشار مالی وارد نشود، یا اینکه در مراسم ازدواج برای برگزاری جشن و شادی فقط از یک نفر نوازنده استفاده شود.
حرکت در جهت عکس تاریخ
سلفیگری به معنی تجددگریزی، نصگرایی، مقابله با نوآوری و اجتهاد، باور به دوران طلایی گذشته و زندگی در نوستالژی دیروز محدود به دین اسلام، ابن تیمیه یا تفکرات بنیادگرایانه گروههایی مانند القاعده و طالبان نیست. سلفیها چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی، چه بودا و چه هندو در جهت عکس حرکت تاریخ قدم برمیدارند و آینده را در گذشته جستوجو میکنند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *