صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

"بابا رجب" آسمانی شد+ عکس

۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۱:۴۹
کد خبر: ۲۰۵۶۹۶
تعداد نظرات: ۱ دیدگاه
رجب محمدزاده جانباز ۷۰ درصد مشهدی که از ۱۷ تیرماه به دلیل عفونت شدید ریه در بیمارستان بستری شده بود، دقایقی پیش به جمع یاران شهیدش پیوست.
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از تسنیم، شنیدن خبر برایم ناراحت کننده بود، خبری با این عنوان که "بابا رجب در بیمارستان بستری شد" با شنیدن خبر نخستین تماس با محمدرضا محمدزاده پسر "بابا رجب" برقرار شد و او نیز این خبر را تایید کرد و گفت: پدرم به دلیل عفونت ریه در بیمارستان امام حسین (ع) بستری شده است.

خود را به بیمارستان امام حسین(ع) رساندم "بابا رجب" در یکی از اتاق‌های بیمارستان روی تخت دراز کشیده است و نمی‌تواند حرف بزند حتی مثل گذشته شکسته شکسته ...

به اندازه‌ای ریه‌اش عفونت کرده که مدام تب می‌کند و خانواده هر لحظه شاهد وضعیت وخیم پدر می‌شوند و به قول محمدرضا؛ پدرم هر چند قطع عوض نشده اما از کودکی تا به امروز، روزی چند بار جلوی چشمانمان شهید می‌شود.

شاید سه سال پیش که برای اولین بار چهره "بابا رجب" را در قاب عکسی در فضای مجازی دیدم تصورش را هم نمی‌کردم "بابا رجب" با چهره‌ای که بر اثر شدت خمپاره از بین رفته ‌و در فضای کوچه و خیابان همه از او فرار می‌کنند و او را به عنوان یک جانباز نمی‌شناسد چنین قلب مهربان و رئوفی داشته باشد.

نانوای بسیجی که سال 1366 در منطقه حور عراق بر اثر اصابت خمپاره صورت خود را از دست داد و امروز با 70 درصد جانبازی در هیاهوی شهر به فراموشی سپرده شده تنها برای اینکه سیرت دارد اما صورت ندارد.

جوانمردی که سال 64 به‌عنوان بسیجی، چهار مرحله به جبهه اعزام شد و آخرین باری که خاک جبهه را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به ‌نام ماهوت عراق بود و این بسیج شدن و اعزام به جبهه تجربه ‌ای بود برای جوانی که یک عمر سختی کشیدن و فاصله گرفتن از جامعه و زندگی عادی را به جان خرید و من در بیمارستان مرور می‌کنم مصاحبه‌هایی را که با بابا رجب داشتم. ‌


روز اولی که به خانه‌اش رفتم  به استقبالم آمد با اینکه نمی‌توانست درست صحبت کند اما بریده بریده خوش آمدگویی گفت و از اینکه به یادش بودم و مثل خیلی از مردم از او و چهره اش نمی‌‌ترسم تشکر کرد.

بابا رجب به من گفت در هنگام حادثه، چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، من هم در حال شکستن یخ بودم و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر خورد،یکی از دوستانش یک دست و یک پایش قطع شده بود و دیگر همسنگری‌هایش همه شهید شده بودند، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد حاج رجبی که خمپاره به صورتش اصابت کرده زنده بماند.

فقط از پشت سر تشخیص داده می‌شدم، ترکشی که به صورتم خورده بود تمام صورتم را از بین برده بود، 20 روز در بیمارستان تبریز و 18 ماه در بیمارستان فاطمة الزهرای تهران بستری شدم.


به یاد دارم روزی که "بابا رجب" آستین لباسش را بالا زد و گفت: 24 بار عمل روی صورتم انجام شده و هر بار یک تکه پوست از دست و پایم جدا ‌کردند و به صورتم پیوند زدند، از پوست سرم محاسنم را درست کردند اما استخوان دماغم دیگر جوش نخورد و صورتم با وجود اینکه 24 بار عمل شده اما هنوز هم به حالت عادی برنگشته، غذا خوردن برایم مشکل است، بویایی ام را از دست داده ام و چشمانم نیز بسیار کم سو شده است.

به یاد می‌آورم که حاج رجب دوست داشت بعد از 28 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی بخورد به‌ویژه سالاد شیرازی، اما سال‌هاست که با سرنگ غذا می‌خورد و این روزها که در بیمارستان به سرمی‌برد تنها با سرم تغذیه می‌کند.

به یاد می‌آورم روزی را که به همراه بابا رجب به زیارت امام رضا(ع) رفتیم و مردم بسیاری او را می‌شناختند اما نه به عنوان یک جانباز بلکه به عنوان مردی که صورتش را بر اثر تصادف از دست داده یا بر اثر سوختگی و جذام و من آن روز افتخار می‌کردم به اینکه با بزرگ مردی همانند بابا رجب همراه شده‌ام مردی فروتن و متواضع که از صورتش گذشت اما سیرتش را هیچوقت از دست نداد.


در بیمارستان امام حسین(ع) خانواده "بابا رجب" با خوش‌رویی از حضورمان استقبال می‌کنند کنار تخت "بابا رجب" می‌روم خیلی ضعیف و شکسته شده است خیلی بدتر از آن روزهایی که به دیدنش می‌رفتم .، باورش برایم سخت نبود چرا که پیش از این پیگیر حال و روزش بودم و بارها پسرش گفته بود که عفونت دهان و گوش پدرم را خیلی آزار می‌دهد و این شرایط به دلیل بالا بودن سنشان شرایط بسیار سختی را برایش رقم زده است.

بابا رجب تنها آرزویش دیدار با مقام معظم رهبری بود و سال گذشته آرزویش برآورده شد نام رهبر را که می‌آورم با خوشحالی اما شکسته شکسته می‌گوید: رهبر را دیدم فقط اشک ریختم، فکر نمی‌کردم به آرزویم برسم، حاج رجب با دستش پیشانی‌اش را نشان می‌دهد و از کلماتی که به سختی از دهانش بیرون می‌آید متوجه می‌شوم مقام معظم رهبری بر پیشانی‌اش بوسه زده‌اند.

پسر "حاج رجب‌" می‌گوید: از روزی که پدرم در بیمارستان بستری است باور اینکه پدرم جانباز 70 درصد است برای خیلی از پرستاران و مردم سخت است. خیلی‌ها از چهره پدرم می‌ترسند و همیشه می‌گفتند نگذارید بیرون بیاید درصورتی که پدرم زیبایی‌اش را به خاطر دفاع و آزادی مردم ایران داده است من نمی‌توانم آزادی پدرم را از او بگیرم.

محمدرضا محمدزاده می‌افزاید: پدرم از 17 تیرماه به دلیل عفونت شدید ریه در بیمارستان بستری شده است، این عفونت‌ها از گوش و دهان به ریه منتقل شده است و به دلیل عفونت شدید ریه به زور سرم در شرایط هوشیاری مانده‌ است.

تمام این خاطرات را در حالی به یاد می‌آورم که حاج رجب روی تخت بیمارستان دراز کشیده و به علت عفونت شدیدی که دارد نمی‌تواند حتی بریده بریده سخن بگوید.

حاج رجب محمدزاده معروف به "بابارجب" که در  بیمارستان رضوی مشهد بستری بود متاسفانه دقایقی پیش به جمع یاران شهیدش پیوست.

فرزند وی در گفت‌وگو با تسنیم ضمن تایید خبر شهادت حاج رجب محمدزاده گفت: پدرم تحت مراقبت‌های ویژه بود و البته اوضاع جسمانی مساعدی نیز نداشت و متاسفانه دقایقی پیش شهید شد.

/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



نظرات بینندگان
رضاحسینی
|
|
۰۷:۴۶ - ۱۴۰۳/۰۵/۱۶
خدا رحمتش کنه
سحر
|
|
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
بابا رجب آسمانی بودی ...پرکشید ....پرکشیدنت مبارک به فرزند یا فرزندان ایشون تسلیت می گم رفتن پدر خیلی سخته حتی اگه بیمارباشه و ناتوان پدر من هم جانباز بود و شیمیایی ولی هیچ وقت هیچ کس نفهمید مثل پدر بزرگوار شما چون اونا برا خدا رفتند نه برای خلقش بازم تسلیت میگم منو در غم نبود پدرتون سهیم بدونید
سجاد
|
|
۰۴:۴۰ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
سلام به نظر من بابا رجب نمونه واقعی زیبایی است و هر کس که اینو نبینه چشم دل ندارد خوشا به سعادت خانواده ایشان که همچین بزرگ مردی کنارشون بوده و نفس میکشیده امیدوارم دست مارو هم در اون دنیا بگیر در آخر عرض تسلیت برای خانوادشون
مهیا
|
|
۰۳:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
شرمنده ایم بزرگ مرد ایرانی، روحت با انبیا محشور باد.
حبیب عاشق وطن
|
|
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۵
بابا رجب به همه ما ثابت کرد که همیشه در طول تاریخ، ایران و ایرانی بواسطه ایثار بابا رجبها سربلند بوده و هست. بهت افتخار میکنیم بابا رجب، خاک پایت را میبوسیم.
قادری
|
|
۰۸:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۵
روز قیامت چطور جواب شما را بدهیم، نمی دانم ... روسیاهیم کاش قدر آزادی ای که به ما بخشیدی را بدانیم کاش غیرتمان برگردد کاش سیلی باشیم در گوش استکباری که تو برای نابودی اش زیباییت را دادی بابا رجب حلالمان کن که سی سال نمی دانستیم هستی که سی سال تنهایت گذاشتیم برایمان دعا کن ...
تکتازان
|
|
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۷
می دانی بابا رجب، یاد تو مرا بدجور غمگین می کند. باورم نمی شود فردا دیگر تو را نخواهم دید. اما سالها از تو خواهم شنید.
محمد محی الدینی
|
|
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۷
بابا رجب برای ما عزت و زیبایی بود او حق بزرگی بر این نظام داشت. ای کاش زمانی که ایشان قید حیات بودند او را زیارت می کردم. ای جانباز عزیز شهاددت مبارک.
سعید قمری از تبریز
|
|
۰۰:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۶
باعرض تسلیت شهادت مظلومانه بابارجب، خدایا به خانوادشون صبر اعطا بفرما. بابا رجب بابای هممون است. من اولین بارم بود این مطب و خوندم و امروز از خبر شنیدم بابا رجب چند سال به خاطر ما در دفاع مقدس جنگ کرده. بابارجب هم مثل ما آفریده خدای یگانه است. او تو جبهه صورتش را از دست داده. به باید شهید مظلومان بابا رجب فاتحه و صلوات اعطا کنیم...
محمدصادق قنبری
|
|
۲۲:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۵
به نظر من مرد بزرگی بود و خیلی زود او را از دست دادیم. من خودم پدربزرگم شهید شدند، من خیلی برای ایشان ناراحت هستم شهدا و جانبازها را باید حفظ کنیم. یا علی یا حق، دوستون دارم بابا رجب، برایمان دعا کنید. نامه ای از یک دوست
ناشناس
|
|
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۵
ما ادمهاى زمینى لياقت بودن در کنار ابر مردان اسمانى رو نداریم. مرحبا به غیرت بابا رجب رنج کشیده. کاش میشد کمى از این بزرگوارن اخلاص و فداکارى رو یاد بگیریم. واى بر ما از غفلت هایى که مى کنیم. میرسه روزى که بابا رجب با صورتى زیبا کنار حضرت سيدالشهدا عليه السلام دیده میشه و اون روز غبطه به حال بابا رجب اسمانى میخوریم. روحش شاد. اللهم عجل لولیک الفرج
علی
|
|
۰۳:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۵
عاشقتم بابا رجب و فقط همینو میتونم بگم که شرمندتم
حضرت اقا عاشقتم
|
|
۱۷:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
واقعا حیف بود این مرد نماد ایستادگی در برابر دشمن بود. هرکس او را به نام جانباز میشناخت دوسش داشت.
محمد
|
|
۱۷:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
روح ایشان شاد باد
Mah
|
|
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
اسمونى شدنت عسل صبر زيبا
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *