صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

وقتی زیر سر مردان بلند می شود

۱۱ تير ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۰:۰۲
کد خبر: ۱۹۲۴۲۹
خودشان فکر می کنند با گرفتن همسر دوم از عذاب ازدواج اول رها شده و به آرامش می رسند اما این موضوع تنها یک توهم است و مرد خودخواه از چاله به درون چاه می افتد.
به گزارش گروه جامعه ،تقریبا هیچ زنی به آسانی با ازدواج دوم شوهرش کنار نمی‌آید و اگر این ازدواج مخفیانه باشد و دست مرد رو شود، جدایی واکنشی است که زنان در چنین مواقعی از خود نشان می‌دهند، اما تعداد کمی از زنان نیز با وجود اطلاع از ازدواج دوم همسرشان، واکنشی منفعلانه داشته و به خاطر ترس و وحشتی که از آینده مبهم خود دارند، به زندگی با او ادامه می‌دهند.


فارغ از اینها، جامعه هم دید خوبی نسبت به ازدواج دوم مردان ندارد و هرچند قانون و شرع مجوز ازدواج مجدد را برای آقایان صادر کرده، اما هنوز پذیرش آن برای افراد جامعه بخصوص زنان سخت است. نسرین و سمیرا وقتی از ازدواج مجدد همسران‌شان باخبر شدند با مراجعه به اتاق مشاوره دادگاه خانواده برای تصمیم‌گیری درخواست کمک کردند.
 
خودم اجازه ازدواج دادم
 
نسرین در شرایط بسیار سختی است و بر سر دوراهی جدایی و ادامه زندگی با مردی قرار گرفته که می‌خواهد عروس جوانی را به خانه‌اش بیاورد و حالا این شده کابوس تمام‌نشدنی زندگی‌اش. «به خوابم نمی‌دیدم روزی برای طلاق به دادگاه خانواده بیایم، اما حالا آمده‌ام چون همسرم قصد ازدواج مجدد دارد و می‌خواهد برایش ایثار کنم و اجازه دهم ازدواج کند. هرچند او به اجازه من نیازی ندارد و دیر یا زود این کار را انجام خواهد داد و حتی دختر مورد علاقه‌اش را هم انتخاب کرده است. شش سال است که ازدواج کرده‌ام و حاصل این ازدواج یک دختر چهار ساله است. من شش سال از شوهرم بزرگ‌تر و کارمند یکی از ادارات دولتی هستم. همسرم هم عضو هیات علمی یکی از دانشگاه‌هاست. من و همسرم زمانی ‌که باهم آشنا شدیم، هر دو دانشجو بودیم و بعد از چهار سال دوستی وقتی می‌خواستیم از هم جدا شویم، خودم به او پیشنهاد ازدواج دادم. او هم چند شرط سفت و سخت گذاشت که اولین آن ازدواج مجدد با فرد مورد علاقه‌اش بود و من هم با این‌که برایم بسیار سخت بود، اما قبول کردم.
 
در حالی با او ازدواج کردم که فقط یک دانشجو بود، اما من دغدغه خانواده‌ام را هم داشتم و خرج و مخارج زندگی را هم می‌دادم. بعد از این‌که با هم ازدواج کردیم، روزی نبود که نگوید اگر به دختری علاقه‌مند شود طبق شرطی که از قبل با من گذاشته است، با او ازدواج خواهد کرد. سه سال بعد از شروع زندگی‌مان، کابوس زندگی‌ام به واقعیت تبدیل و عاشق یکی از دانشجویانش شد و پایش را در یک کفش کرده و می‌گوید طبق قولت باید رضایت دهی تا ازدواج کنم. می‌گوید هشت سال پیش لطف کرده و با تو ازدواج کردم و حالا از من می‌خواهد ازخودگذشتگی نشان دهم. شما بگویید من چه کنم؟ او اصلا متوجه حضور من و دخترمان در زندگی‌اش نیست و به تنها چیزی که فکر می‌کند، ازدواج با آن دختر است.»
 
نمی‌توانم با هوو کنار بیایم
 
سمیرای 24 ساله هم در شرایط نسرین قرار دارد و با وجود یک بچه می‌خواهد از شوهرش جدا شود. او یک‌بار ازدواج کرده و همسرش فوت شده است. قصه زندگی‌اش را این‌طور شروع می‌کند: «شوهرم مرد بسیار خوبی بود و دوستش داشتم، اما خوشبختی‌مان زیاد دوام نیاورد و در یک تصادف او را از دست دادم. بعد از او دوست نداشتم دوباره ازدواج کنم، اما خانواده خودم و شوهر مرحومم اصرار کردند ازدواج کنم. پدرم و پدر شوهرم فوت شده بودند و خانواده‌ها وضعیت مالی مناسبی نداشتند و رفتارشان طوری بود که حس می‌کردم با حضورم خرج اضافه‌ای روی دست آنها گذاشته‌ام. همسر دومم قبل از من یک‌بار ازدواج و متارکه کرده بود. روز خواستگاری همه اینها را به من گفت و من هم شرایط را قبول کردم. بعد از ازدواج از همان اول با من سرد بود و هرچه به او محبت می‌کردم، انگار سنگ بود و نمی‌فهمید.


یک سال همین ‌طور گذشت و مدتی بود که یک شب در میان به خانه می‌آمد و رفتارش عوض شده بود. خوش برخورد و مهربان شده بود. به طرز عجیبی با دخترم مهربانی می‌کرد. برایم هدیه می‌خرید و اصلا درک نمی‌کردم چرا این کارها را انجام می‌دهد. یک روز که حالش خوب بود از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده که این‌قدر مهربان شده است؟ اول نگفت و بعد از کلی اصرار گفت تصمیم گرفته ازدواج کند.

 با شنیدن این حرف احساس کردم گوش‌هایم کر شده‌ و چیزی نمی‌شنوم. خیلی راحت گفت می‌توانم هزینه هر دوی‌تان را تامین کنم و مشکلی ندارم، اما من مشکل دارم و نمی‌توانم وجود هوو را در زندگی‌ام تحمل کنم. بین دوراهی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم به زندگی با او ادامه دهم یا این‌که جدا شوم؟ نمی‌دانم چطور زندگی خودم و دخترم را تامین کنم.

چرایی ازدواج دوم مردان

دکتر پرویز رزاقی روانشناس در مورد چرایی ازدواج دوم مردان می گوید:این رفتار در مردان چند علت دارد. اول اینکه وابسته به فرهنگ بوده و از دیرباز نیز وجود داشته است. علت دوم، تنوع‌طلبی مردان است که در ساختار روانی آقایان وجود دارد. مردانی که زیباترین همسر را داشته باشند، در تصور ذهنی خود باز هم یک شخص متفاوت از آن چیزی که دارند را می‌خواهند؛ چیزی که در زنان وجود ندارد. عامل بعدی در مسائل احساسی و عاطفی است که مردان حس می‌کنند آنها اصل هستند. به طور مثال در تعامل مرد با زن، این‌گونه مطرح می‌شود که او به خواستگاری‌ام آمد ولی مرد می‌گوید به خواستگاری‌اش رفتم.

این یک نوع برتری و توانمندی است که در مردان حس می‌شود. وجود این قضیه در خانواده عامل دیگری برای تکرار این مساله است و زمانی بیشتر خود را نشان می‌دهد که مرد مشکلی با همسرش دارد و نتواند آن را حل کند. جامعه هم در این امر بی‌تاثیر نیست و ازدواج مجدد مرد را عار نمی‌داند. اگرچه در شرایط دهگانه عقدنامه، زمانی‌که مرد ازدواج می‌کند، زن حق طلاق پیدا می‌کند، اما در عمل این موضوع شکل عملی به خود نگرفته است.

عامل دیگر تمکن مالی مرد است که چون تمکن مالی بیشتری دارد و احساس می‌کند می‌تواند زن یا خانواده دیگری را مورد حمایت خودش قرار دهد، باعث می‌شود به سمت ازدواج دوم کشیده شود. دخالت‌های خانواده همسر در زندگی مشترک و وابستگی همسر به والدین خود نیز عامل دیگری است که می‌تواند مرد را از ادامه زندگی مشترک خوب و ایده‌آل بازدارد و به سمت ازدواج مجدد بکشاند. گاهی وقت‌ها این ازدواج‌های مجدد، عطف ماسبق می‌کنند. مثل ازدواج‌های سنتی که در آن از عاطفه و احساس خبری نیست و زن نیازهای عاطفی مرد را تامین نکرده و مرد آن انتظاری که از زندگی داشته را به دست نیاورده است و در این شرایط و برای تامین نیازهایش ازدواج می‌کند.

علت بعدی را می‌توان در ازدواج‌های مدرنیته از طریق آشنایی یا دوستی دانست. یعنی آیتم‌هایی که در دوران دوستی وجود داشته، در زندگی مشترک کمتر دیده شده یا رنگ می‌بازد و همین عاملی می‌شود برای تشویق مرد به ازدواج دوباره. علت بعدی را می‌توان در اخلاق تند و دعواهای شدید خانوادگی جستجو کرد. مخصوصا در جایی که مرد خلق آرامی دارد و از تنش و دعوا بیزار است که این موضوع باعث می‌شود مرد از فضای خانه خارج و به سمت ازدواج مجدد برود و در کنار این می‌توان به روابط فرازناشویی اشاره کرد که تامین نشدن آن از سوی زن مرد را تشویق می‌کند تجدید فراش کند. اختلالات روان‌شناختی، افسردگی، وسواس‌های مداوم، پرخاشگری‌ها، شلختگی، بی‌نظمی، حضور نیافتن در خانواده، عدم سرپرستی فرزندان و... می‌تواند مرد را از تعهد به زندگی دور کرده و به شکل خواسته یا ناخواسته به سمت زن دیگری سوق دهد. آنچه بین موارد مطرح شده بیشترین تاثیر را دارد، مخفیکاری توسط زن در خانواده، به حساب نیاوردن دنیای مردانه به طوری که در تصمیم‌گیری‌های شغلی، کاری، فردی و اجتماعی، مرد را به حساب نیاورده و به نوعی مرد را در زندگی دخالت نمی‌دهد که در چنین حالتی احساس حقارت به مرد دست داده و دست به پرخاشگری‌های مداوم زده یا به سمت ازدواج مجدد می‌رود. پیشنهاد ما به خانم‌ها این است که نیازهای اساسی و احساسی همسرشان را شناسایی کرده و آنها را تامین کنند و در عین حال با ایجاد یک فضای روانی و مطلوب و مشورت کردن و نه اجازه گرفتن، می‌تواند مرد را در کانون محبت قرار دهد.

آیا مردان از ازدواج دوم خود راضی‌اند؟

این روانشناس در پاسخ به این سوال  گفت: اتفاقا تنش در زندگی دوم بیشتر مشاهده می‌شود. زیرا از نظر روانی یک زندگی اولیه در ساختار روانی مرد نقش بسته است، بجز مواردی که ازدواج خوبی داشته‌اند. در گفت‌وگوهایی که در اتاق مشاوره با مردان صورت می‌گیرد، عنوان می‌کنند که از ازدواج دوم خود راضی نیستند و اگر همسرشان بداخلاقی نمی‌کرد و نیازهای روحی و روانی را تامین و برای حفظ زندگی تلاش می‌کرد، الان شرایط طور دیگری بود. این نشان می‌دهد در ازدواج دوم خود رضایتمندی کمتری را به دست آورده‌اند.

لیلا حسین‌زاده



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *