شهدای دستگاه قضا، روشنی بخش راه قسط و عدالت
از روزی که آیت الله شهید دکتر بهشتی، بعنوان پایهگذار دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، شربت گوارای شهادت را سرکشید تا امروز که قوه قضائیه، در زمره کارآمدترین دستگاههای کشورمان، بار سنگین اقامه عدل در جامعه اسلامی را بدوش میکشد، شهدا همواره روشنگر راه عدالت و قسط بودهاند.
کاروان شهدای قوه قضائیه، از نخستین روزهای شکلگیری این نهاد اعتقادی به راه افتاد و هنوز هم هر ازگاهی کسی در عمل به پیمان خویش به آن میپیوندد.
"شهید حسن احمدی مقدس" قاضی نمونه کشور
شهید حسن احمدی مقدس ، در سال 1344 در مشهد به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات دبیرستان در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. او قاضی شعبه سوم دادگاه انقلاب تهران بود.
وی قضاوت پرونده متهمان شرکت کننده در کنفرانس برلین را بر عهده داشت. همچنین او مسئول رسیدگی به پرونده اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و... بود. قاضی مقدس سالها رئیس معاونت ویژه دادگاه انقلاب تهران بود و در طی این سالها رسیدگی به پروندههای مختلف امنیتی و موضوعات مربوط به منافقین و ضد انقلاب به وی واگذار شده بود که به دست همين منافقين کوردل در سال 1384 به شهادت رسيد.
"شهید محمد کچوئی" اولین رئیس زندان اوین
شهید کچوئی در سال 1329 در حاجی آباد قم متولد شد. وی از اعضای حزب موتلفه اسلامی و اولین رئیس زندان اوین پس از انقلاب اسلامی بود. او توسط شهید محمد بخارایی جذب حزب موتلفه اسلامی شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط ماموران ساواک دستگیر و در زندان مورد شکنجههای شدید قرار گرفت.
محمد کچوئی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، از اعضای کمیته استقبال از امام خمینی بود. وی وظیفه بسیج افراد در این مراسم را بر عهده داشت. پس از انقلاب اسلامی او در دادگاه مقامات رژیم سابق و ماموران ساواک نقش فعال داشت و از کسانی که اور ا شکنجه کرده بودند، شکایت کرد. وی بعد از انقلاب به عنوان اولین رئیس زندان اوین مشغول به کار شد.
بعد از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی، در زندان اوین بسیاری از زندانیان عضو مجاهدین خلق دوباره در محوطه حیاط این زندان محاکمه شدند و حکم اعدام برایشان صادر شد. کاظم افجهای از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران که در زندان حضور داشت، در هشتم تیر ماه 1360، محمد کچوئی را با اسلحه کمری ترور کرد.
شهید موسی نوریِ قلعه نو، دادستان عدالتخواه زابل
" شهید نوری" در سال 1355 در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه، در دانشگاه به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و پس از فراغت از تحصیل با سازمان بازرسی کل کشور همکاری کرد و سپس به عنوان کارمند دادگستری در شهرستان ایرانشهر مشغول کار بود.
وی بعد از گذراندن دوره قضاوت، در این شغل حساس به خدمتگزاری به هموطنانش پرداخت.
وی به دلیل تلاشها و خدمات بی شائبهاش در منطقه هیرمند، در سال 1391 به سمت دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زابل ارتقاء یافت.
این خدمتگزار صدیق انقلاب سرانجام در روز چهارشنبه 15 آبان ماه 1392 در ساعت 7 صبح از سوی افرادی با انگیزههای فردی با شلیک چند به شهادت رسید. سه نفر از عاملین این ترور در 6 اردیبهشت ماه در ملاءعام با حضور مردم اعدام شدند. پرونده ترور دادستان زابل هنوز مختومه نیست و افراد دیگری تحت تعقیب و بازداشت هستند و به تناسب جرمی که انجام دادهاند، مجازات خواهند شد.
شهید سلیم قنبری رئیس دادگستری شجاع شهرستان روانسر
صبحگاه روز 21/11/93 سلیم قنبری، رئیس فقید دادگستری شهرستان روانسر با شرارت یکی از اشرار منطقه به ضرب گلوله به شهادت رسید.
قنبری از قافله قضات سلیم و قاطعی بود که با قاطعیت، شجاعت، اخلاص و تعهدش خاری در چشم متجاسرین به حریم امنیت عمومی و اشراری بود که وجود او را مانع شرارتهای خود می دانستند به همین دلیل یکی از این اراذل و اوباش هنگام خروج از منزل وی را با فرزند 10 ساله اش به گلوله میبندد و این قاضی وارسته به فیض عظمای شهادت نائل میشود که فرزند ایشان نیز مجروح و به بیمارستان منتقل شده است.
با حضور مأمورین انتظامی در محل، ضارب که دارای سوابق قبلی شرارت نیز هست قصد گریختن از صحنه جرم را داشته به سمت مأمورین هم شلیک کرد که پس از درگیری مسلحانه مجروح و دستگیر شده است و پرونده وی در دادگستری کرمانشاه در حال رسیدگی است.
قرار هماهنگ شده از بهشت
شهدا شاهد همیشه تاریخ هستند و ما برای پاسداری از خون ایشان، جز تلاش در مسیر حق و عدالت، فرجام دیگری نداریم. آنان گاه در عالم قدس گرهگشای دنیای ما میشوند.
به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی ، غلامعلی صدقی مشاور قضایی دادستان کل کشور خاطرهای را بازگو کرده که در آن یکی از شهدای گمنام گره از کار نیازمندی گشوده است. « حدود ده سال پیش در روزمیلاد حضرت علی اکبر(ع) که روز جوان نامیده میشود، بعد از تعطیلی اداره، در کنار مزار شهدای گمنام در اتوبان شهید یاسینی (افسریه) نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم که دیدم مرد و زنی همراه با 2 طفل با حالتی مضطرب وارد مزار شدند. اندکی بعد به سمت من آمدند و پرسیدند که رئیس اینجا کیست؟ من گفتم اینجا رئیس ندارد اما آنها اصرار کردند که با رئیس اینجا کار داریم.
من پرسیدم کارتان چیست؟ مرد گفت: برای حاجتی به اینجا آمدیم و ادامه داد که چند روزی است به مشکلات زیادی برخورد کرده و صاحب خانه اثاثیه اش را بیرون ریخته است و گفت که با موتور کار می کند؛ اما به دلیل تصادفی که کرده 8 میلیون تومان بدهکار شده و از آنجایی که بیمه هم نیست، حکم جلب برایش صادر شده است .
وی رو به من کرد و گفت: شب گذشته وقتی از این مسیر عبور میکردم ناگهان چشمم به چراغهای مقبره شهداء افتاد و در دلم گفتم آیا ممکن است این شهداء مشکل مرا حل کنند. در همان شب در عالم خواب، یکی از این شهداء به خوابم آمد و گفت که نامش سید ابراهیم است و فردا ساعت 4 نزد او بروم؛ من هم با فرزندانم آمدم.
من احساس کردم مشکل دیه این فرد قابل حل است؛ بنابراین شماره خودم را به او دادم و گفتم اگر خواستی به دفتر من بیا و تمام مدارک قضایی و قانونی را هم بیاور.
آن مرد تصور کرد که باید جای دیگری برود و باور نمیکرد که راه حلی برای مشکلش وجود داشته باشد. وی گفت وقتی فکر کردم مشکل من حل نمیشود، مایوس شدم. شب بعد دوباره سید ابراهیم را در عالم خواب دیدم و این شهید به من گفت که چرا شما را رها کردم.
فردای آن روزطی تماس تلفنی آدرس دفتر را به آن فرد دادم و او با فرزندانش آمد. من در همان روز وی را به صندوق خسارت بدنی ماده 10 بیمه اجباری که برای پرداخت اینگونه بدهکاران (تصادفات رانندگی) در نظر گرفته شده، معرفی کردم و صندوق وجه بدهکاری وی را پرداخت کرد ومشکل وی حل شد. شهدای گمنام همچنان بر حمایت خود نسبت به مردم بعد از شهادت ادامه میدهند.»
نظرات بینندگان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *