صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

فاش شدن ماجرای ایثار آقا معلم بعد از 15 سال/ حکایت بخشش کلیه برای نجات روح‌الله

۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۰:۳۸
کد خبر: ۱۸۵۱۳۰
دسته بندی‌: جامعه ، عمومی
15 سال می‌گذرد تا یکبار دیگر داستان فداکاری معلمی برای نجات جان دانش‌آموزش آشکار شود.معلمی که در اوج جوانی برای نجات نوجوانی،‌کلیه‌اش را به او می بخشد و امروز پس از 15 سال ماجرای فداکاری او آن هم به دنبال یک اتفاق برملا می‌شود.
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ،می‌گویند معلمی شغل نیست،‌عشق است و بدون عشق نمی‌توان در این مسیر گام گذاشت؛ مسیری که به تربیت انسان‌ها و نسل‌ها می‌انجامد و پرچمدار آن کسی نیست جز معلم.

در طول سال تحصیلی، اخبار بسیاری از فداکاری‌ معلمان این مرزوبوم مخابره می‌‌شود. معلمانی که در محروم‌ترین مناطق کشور بدون هیچ چشمداشتی بی‌توجه به مشکلات معیشتی و معضل کمبود حقوق، کلیومترها در مناطق صعب‌العبور پیاده‌روی می‌کنند تا دانش‌آموزانشان در دور افتاده‌ترین نقطه کشوراز تحصیل بازنمانند.

آخرین خبر از فداکاری معلمان مربوط می‌شود به ماجرای حمیدرضا گنگوزهی معلم سیستانی که در مسیر نجات دانش‌آموزانش جان باخت. معلمی که از ابتدای مهر 94 به صورت حق التدریس در آموزش و پرورش جذب شد اما دفتر زندگیش فروردین 95 برای نجات جان دانش‌آموزانش بسته شد، او در طول 7 ماه فعالیتش در شغل معلمی حتی یک بار طعم دریافت حقوق را نچشید.

اما در این گزارش برآن شدیم تا فداکاری معلمی از خطه دیگر کشور را حکایت کنیم، معلمی که ماجرای فداکاری او برای نجات جان یک دانش‌آموز پس از 15 سال آشکار می‌شود.

اینگونه خود را معرفی می‌کند:‌ سعید حاجی زاده اصالتاً قزوینی، 40 ساله و 26 سال است که به معلم بودنم افتخار می‌کنم.

بچه قزوینم اما از آنجایی که به قومیت‌های مختلف کشور علاقه‌مندم، حدود یک سالی می‌شود که شهرستان جم استان بوشهر را برای زندگی انتخاب کرده‌ام تا اینبار تاریخ را برای فرزندان این بخش از سرزمینم تدریس ‌کنم.

ماجرای فداکاری‌اش را  در گفت و گو با ،اینگونه شرح می‌‌دهد:  سال 80 با معجزه خداوند از تصادفی شدید جان سالم به دربردم پس از آن بود که تصمیم گرفتم به شکرانه زندگی دوباره، کار خیری انجام دهم.

آن سال‌ها در شهر قزوین معلم بودم؛ در مسیر رفت‌وبرگشت هر روزه‌ام به مدرسه،‌ انجمن حمایت از بیماران دیالیزی قرار داشت از این رو شاهد رفت‌وآمد بیماران بسیاری به این انجمن بودم.

از آنجاییکه به شکرانه زنده بودن برای انجام کار خیر قصد کرده بودم با دیدن این انجمن اهدای یکی از کلیه‌هایم به بیماران نیازمند به ذهنم خطور کرد.
 
زمانیکه نیت خیرم را با همسرم در میان گذاشتم برخلاف تصوراتم، او ازاین نیت خیر استقبال کرد و همین موضوع منجر به آن شد تا در تصمیم خود راسخ‌تر شوم و سرانجام یکی از روزهای زمستانی سال 80 درمسیر بازگشت از مدرسه به سراغ انجمن رفته و از آنها خواستم دانش‌آموز نیازمند پیوندی را به من معرفی کنند تا کلیه‌ام را به او ببخشم.

روح‌الله دانش‌آموزی بود که به دلیل ابتلا به نارسایی کلیه، سال‌ها دیالیز می‌شد و اینگونه بود که با حمایت انجمن کلیه‌ام را به این دانش آموز 15 ساله اهدا کردم.

پس از اهدای کلیه‌ به روح‌الله تا چند ماه با یکدیگر ارتباط داشتیم اما پس از آن ارتباطمان کمرنگ و به تدریج قطع شد.

سال 91 بود که زنگ خانه‌ به صدا درآمد، هنگامی که در را باز کردم با جوانی مواجه شدم که با بهت به صورتم خیره شده و گفت: « من را نمیشناسی؟» به واقع نیز نشناختمش اما جوان خود را روح الله معرفی کرد. او پس از سال‌ها از طریق پرس‌وجو محل سکونت جدیدم را پیدا کرده بود.

روح‌الله که حالا جوانی 30 ساله است در شغل آزاد مشغول بوده و در تلاش برای رفتن به خارج از کشور است.

او درباره دشواری‌های زندگی با یک کلیه به خبرنگار اینگونه می گوید:‌ در طول 15 سالی که کلیه‌ام را اهدا کرده‌ام به لطف خدا با مشکل جدی مواجه نشده‌ام اما سالانه یک بار باید برای بررسی و چکاب به تهران بیایم، هر غذایی را نیز نمی‌توانم بخورم یعنی رژیم غذایی خاصی دارم.

درد خاصی همیشه همراهم هست و نمی‌توانم بر پهلویی که کلیه ندارد، بخوابم اما با وجود این درد همیشگی، هیچ گاه از نیت خیرم احساس پشیمانی نکردم چرا که این کار خیر را الهامی از سوی خداوند برای نجات جان یک نوجوان می‌‌‌دانم.

معتقد است، معلمی شغل نیست بلکه عشق است و همین موضوع منجر می‌شود که یک معلم با وجود تمام مشکلات مادی و گاه دو شغله بودن برای نجات جان دانش‌آموزان از جان خود نیز بگذرد آن هم در زمانه‌‌ای که ایثار و گذشت در حال رنگ باختن است.




نظرات بینندگان
معلم
|
|
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
درود بر همه معلمان ایران درود به این عشق درود براین همت والای بی انتها
ناشناس
|
|
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
درود بر شرف این معلم فداکار جا دارد نام او در کتب درسی به همراه سایر معلمین فداکار ماندگار شود
علی
|
|
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
اجرت رو خدا میده ... همه رفتنی هستیم شکی نیست و مهم اینه که شما با خوب کسی معامله کردی و دل بزرگی داری . همچنین افرین به همسر بزرگوارت که یار و یاورت بوده . یا حق .
milad
|
|
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
افرین به غیرتت تنم به لرزه اومد وقتی خبر رو خوندم ان شاءالله هر جا هستی همیشه سلامت باشی من به داشتن هم وطن هایی مثل شما افتخار میکنم
وحید
|
|
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
درود بر شرفت
رضا
|
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
با سلام /به اقای حاجی زاده به خاطر این کار انسانی وایثارگرانه واقعا تبریک میگوییم افرین بر این عزت وعظمت ومردانگی احسنت احسنت احسنت. به نظرم شما الگوی معلم بخشنده از جان ودل هستی
هموطن
|
|
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
این معلم عزیز وشریف بطور یقین میتوانم بگویم یکی از سربازان واقعی اقا امام زمان عج است ودرود ورحمت خدا بر همسر فداکارش که در این راه خیر یار ویاورش بوده جزاکم الله خیرا
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *