ماجرای فردی که در حادثه منا، گزارش مرگ اش را داده بودند
آقای اعتصامی میگفت: وقتی دیدم كه شماها دارید فوت میكنید، صحنه را تحمل نكردم و نتوانستم شما را در آن حال ببینم، به پشت خیمه رفته، پایین آمدم و به چادر بعثه رفتم و به همه اعلان كردم كه دكتر شجاعی فرد فوت كرده است.
به گزارش گروه جامعه ،به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، با توجه به بزرگی و اهمیت حادثه منا و روایات گوناگون در
مورد آن، شنیدن جزئیات و حواشی ماجرا از زبان كسی كه از نزدیك شاهد حادثه
بوده و تا پای مرگ پیش رفته است، جالب و شنیدنی است. روایت این حادثه غم
انگیز را از استاد دكتر محمدحسن شجاعیفرد در ادامه خبر میخوانید.
"آقای اعتصامی میگفت: وقتی دیدم كه شماها دارید فوت میكنید، صحنه را تحمل نكردم و نتوانستم شما را در آن حال ببینم، به پشت خیمه رفته، پایین آمدم و به چادر بعثه رفتم و به همه اعلان كردم كه دكتر شجاعی فرد فوت كرده، اما آقای ركن آبادی هنوز زنده است. وی چون آقائیپور را نمیشناخت، نامی از او نبرده بود.
همه دوستان ناراحت شده بودند، حتی عدهای نذر كرده بودند و حاج آقای قاضی عسكر هم پیگیری كرده بودند. اسامی تعدادی را هم به تهران منتقل كردند. اما من چون ساعت 11 با موبایل به آقای آخوند زاده زنگ زده بودم، مردنم برای آنها قطعی نشده بود.
ده دقیقه به ساعت 11 صدای عربی به گوشم خورد كه میگفت: هل الایرانی یعرف العربی؛ آیا از ایرانیها كسی هست كه بتواند عربی حرف بزند؟"
"آقای اعتصامی میگفت: وقتی دیدم كه شماها دارید فوت میكنید، صحنه را تحمل نكردم و نتوانستم شما را در آن حال ببینم، به پشت خیمه رفته، پایین آمدم و به چادر بعثه رفتم و به همه اعلان كردم كه دكتر شجاعی فرد فوت كرده، اما آقای ركن آبادی هنوز زنده است. وی چون آقائیپور را نمیشناخت، نامی از او نبرده بود.
همه دوستان ناراحت شده بودند، حتی عدهای نذر كرده بودند و حاج آقای قاضی عسكر هم پیگیری كرده بودند. اسامی تعدادی را هم به تهران منتقل كردند. اما من چون ساعت 11 با موبایل به آقای آخوند زاده زنگ زده بودم، مردنم برای آنها قطعی نشده بود.
ده دقیقه به ساعت 11 صدای عربی به گوشم خورد كه میگفت: هل الایرانی یعرف العربی؛ آیا از ایرانیها كسی هست كه بتواند عربی حرف بزند؟"
برای خواندن متن کامل خبر اینجا کلیک کنید.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *