صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

ماجرای آن ۲ شبی که امام(ره) نخوابید

۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶:۰۱
کد خبر: ۱۸۲۴۳۴
دکتر احمدرضا زرگر، مدت ۲۱ ماه در تیم پزشکی حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان پرستار سعادت خدمتگزاری داشته است و روایت نگفته‌ای از آن دو شبی که امام(ره) به خواب نرفتند را بیان می‌کند.
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از تسنیم، دکتر احمدرضا زرگر، مدت ۲۱ ماه در تیم پزشکی حضرت امام
خمینی(ره) به‌عنوان پرستار سعادت خدمتگزاری داشته است و روایت نگفته‌ای از آن دو شبی که امام(ره) به خواب نرفتند را بیان می‌کند.



سال 62 به جبهه رفتم و دست بر قضا به دلیل اینکه دیپلم داشتم به بهداری رزمی ارجاع داده شدم و آن زمان احساس می‌کردم وقتی ترکش و تیر به بدن رزمندگان برخورد می‌کند، چه کسی از آن‌ها مراقبت می‌کند و تصور اینکه یک خانم بخواهد از یک رزمنده مرد مراقبت کند، برایم دور از ذهن بود. به همین دلیل یکی از رشته‌هایی که برای کنکور انتخاب کردم، پرستاری بود. پس از این انتخاب در دانشگاه تهران قبول شدم و 23 بهمن سال 62 کلاس‌ها آغاز شد و من با اخذ مرخصی دوباره به جبهه رفتم و در آن زمان در عملیات خیبر مجروح شدم. پس از آن برای مداوا برگشتم. مدتی تحت درمان بودم و با یک سال تاخیر دوباره سر کلاس حاضر شدم و سرانجام ششم شهریور سال 66 فارغ‌التحصیل شدم.

یکی از همکلاسی‌هایم از برادران سپاهی به‌نام شریفی صابر بود که به سیستم دارویی آشنایی داشت و از قدیم در بهداری رزمی جنگ بود. او گفت که نیاز به نیرو در این تیم درمان حضرت امام داریم و به نظر می‌رسد شما در این زمینه شایستگی داشته باشید.  وقتی با شور و اشتیاق من مواجه شد مراحل گزینش طی و سپس همکاری با این تیم را آغاز کردم.

امام (ره) بیمارستان خصوصی نداشت

هفتم شهریور سال 66 یعنی یک روز پس از فارغ‌التحصیلی‌ام به عضویت تیم پرستاری حضرت امام خمینی (ره) درآمدم. ابتدا نمی‌دانستم که دقیقا وظایف این تیم چیست؛ چراکه تصوری از اینکه حضرت امام (ره) بیمار باشند نداشتم و سپس متوجه شدم که ایشان اوایل سال 65 دچار سکته قلبی شده و پزشکان به معالجه ایشان آمده‌اند. بعد امام خمینی (ره) در بیمارستان جماران بستری می‌شوند و چون باید تحت مراقبت قلبی قرار می‌گرفتند از طریق دستگاهی وضعیت قلبیشان از راه دور کنترل می‌شد؛ لذا لازم بود تیم پرستاری برای ایشان تشکیل شود و مراقبت 24ساعته از ایشان صورت پذیرد. تعدادی از دوستان خوب با تحصیلات در مقاطع مختلف این مسئولیت را قبول کردند و آقای شریفی صابر و بنده نیز جزو اعضای این تیم قرار گرفتیم. محلی که برای مراقبت از امام (ره) می‌رفتیم یک درمانگاه تخصصی خوب بود. ابتدا برایم این سوال مطرح شد که آن تشکیلات برای چه هست و چه استفاده‌ای از آن می‌شود. همه ابراز می‌کردند که حضرت امام (ره) با ساخت این بیمارستان مخالف بوده است و هر زمانی که صدای ساخت و ساز می‌شنیدند، می‌گفتند سپاه در حال ساخت درمانگاه است. البته درست بود و سپاه این بیمارستان را می‌ساخت و مشخص بود در کنار مراقبت فیزیکی از امام (ره) که در بیت جماران انجام می‌گرفت، مجموعه‌ای درمانی در حال شکل گرفتن بود که سر بزنگاه بتواند به حضرت امام (ره) خدمات درمانی لازم را ارائه دهد.

در بین پزشکان حضرت امام (ره)، پزشکی به نام پورمقدس در حوزه تخصصی قلب فعالیت داشت. وی بیماران نیازمند یا مستضعف را از اصفهان به یکی از ساختمان‌های سپاه که مربوط به حوزه پزشکی‌اش بود، می‌آورد و ما با آمبولانس به سراغ این بیماران می‌رفتیم که نیازمند اقداماتی همچون آنژیوگرافی‌ قلبی بودند.

این بیماران نیازمند بودند و دکتر پورمقدس شرایطی را فراهم می‌کرد تا آن‌ها به تهران بیایند و سپس آن‌ها را به بیمارستانی می‌آوردیم که برای مداوای امام (ره) ساخته شده بود. پرونده بیمار را تکمیل می‌کردیم و پس از اقدامات لازم به شهرشان بازمی‌گرداندیم.


در حال حاضر که تاریخ ورق می‌خورد ما با افتخار می‌گوییم که امام (ره) بیمارستان خصوصی نداشت و درمانگاهی که ساخته شده بود در اختیار مردم مستضعف بود. در مواقعی نیز که لازم بود امام (ره) در این درمانگاه تحت مراقبت قرار بگیرد، پذیرش متوقف می‌شد و در اختیار امام (ره) قرار می‌گرفت. با وجود این، مستضعفان از خدمات رایگان این درمانگاه بهره‌مند می‌شدند. به نظرم حدود 370 پرونده پزشکی از زمان تأسیس بیمارستان تا رحلت امام (ره) در این بیمارستان تشکیل شد.

در ارتباط با تیم‌های پرستاری نیز ما حدود 11 نفر بودیم و ساعت کاری ما معمولا به صورتی بود که چهار نفر در 24 ساعت در کشیک و دو نفر دو نفر پشت مانیتور بودیم. مانیتور در واقع از راه دور امواج قلبی امام (ره) را دریافت می‌کرد که سه سیم از آن خارج و سپس از طریق جیب امام به سینه ایشان متصل می‌شد و در تمام 24 ساعت امواج قلبی ایشان راکنترل می‌کرد.

 

ریتم قلبی باید به‌صورت سینوسی، منظم و نرمال عمل می‌کرد و در صورت بی‌نظمی نشان از شرایط نامساعد قلبی داشت. نوارهای قلبی امام (ره) اکنون ثبت شده و موجود است. همچنین در طول هفته دستگاه به امام (ره) وصل بود و در روزهای خاصی همچون سه‌شنبه و جمعه تعویض می‌شد و یک ساعت در هفته بین ساعت 8 تا 9 صبح چسب‌های دستگاه‌ها از بدن امام (ره) برداشته می‌شد تا ایشان بتوانند استحمام کنند.

یکی از مسائلی که مردم در ارتباط با حضرت امام (ره) شنیده‌اند، نظم ایشان است و ما این موضوع را به چشم، حین مراقبت از ایشان، مشاهده کردیم. سه دقیقه مانده به هشت صبح روز جمعه دستگاه مانیتور قطع  و سه دقیقه مانده به ساعت 9 وصل می‌شد. همیشه به همین روال بود و امام (ره) نیز به‌صورت منظم یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شدند و داروهایشان را به موقع و سر وقت مصرف می‌کردند. برای اینکه متوجه شویم هنگامی که امام دچار بی‌نظمی قلبی شده، دقیقا کجا هستند تا نجاتشان دهیم.

پیشنهاد دادند در جیب زیر پیراهنی که همسرشان برایشان دوخته بودند دستگاه دیگری را بگذاریم مثل ردیاب جی پی اس که محل حضور امام (ره) را نشان دهد. این پیشنهاد بررسی شد و دوستان به این نتیجه رسیدند که چنین دستگاهی برای امام (ره) امنیت‌آفرین نیست و ممکن بود به دلیل دیجیتال بودن دستگاه امواج آن جاهای دیگر نیز دریافت شود و برای امام (ره) خطر داشته باشد. در آن زمان فردی خوش‌فکر که اگر اشتباه نکنم آقای توسلی نام داشت، یک پیشنهاد ابتکاری داد و یک تخته نئوپان را برداشت و پنج لامپ روی آن وصل کرد و در اتاق ما مراقبین ویژه قرار داد و رشته سیم‌های آن را به پنج کلید در پشت در اتاق امام (ره) وصل کردند. لذا امام (ره) هر وقت می‌آمدند منزل خودشان کلید و لامپ دفتر را خاموش می‌کردند.

خود امام (ره) برای 17 تا 18 ماه این کار را انجام دادند و شاید کمتر از انگشتان دست در این مدت اشتباه یا فراموش کردند. امام (ره) نیز با آن سن و سال و هزاران مشغله دیگر، مسائل را رعایت می‌کردند.

 

تغییر ریتم قلبی امام (ره) هنگام نماز

موقع نماز ریتم قلبی امام (ره) تغییر می‌کرد و به صورت جانکشنال درمی‌آمد. این ریتم مربوط به جایی در قلب بوده که یک گره دهلیزی ـ بطنی است و امواج را صادر می‌کند، هر موقع گره سینوسی دهلیزی کار خودش را به خوبی انجام ندهد یک گره پایین‌تر به عنوان جانشین انجام می‌دهد و جریان الکتریکی برق را ایجاد می‌کند. شکل امواج قلبی ناشی از جانکشنال متفاوت است، زمانی که الله‌اکبر نماز ظهر را می‌گفتند این ریتم جانکشنال می‌شد تا وقتی که از حالت نماز خارج می‌شدند و هیچ موقع نفهمیدیم علت این مسئله در امام (ره) چیست و ضربان قلب ایشان از 60 و 65 مورد به زیر 50 کاهش می‌یافت و این موضوع علیرغم اینکه ما را نگران می‌کرد متوجه شدیم که پدیده خوش‌خیمی است.

برخی از دوستان فکر می‌کردند که تغییر دز داروهای امام (ره) در آن هنگام سبب بروز چنین مسئله‌ای است و برخی آن را به حالت روحی امام (ره) ربط می‌داند. من خودم جزو طرفدار نظریه دوم بودم و بر این مسئله باور داشتم که تغییر شرایط روحی امام (ره) سبب این موضوع است چون امام (ره) در هنگام نماز دارویی مصرف نمی‌کرد.

زندگی منظم و پر از محتوایی داشتند و ساعت10 شب به خواب می‌رفتند و مجدد ساعت 12 دارو مصرف می‌کنند و سپس استراحت می‌کردند.

 

از عزل منتظری تا نوشتن وصیت‌نامه

امام (ره) زمانی که شب‌ها نمی‎خوابیدند ما منتظر یک حادثه بودیم و معمولا در شب‌هایی که رزمنده‌ها قصد داشتند حمله‌‌ای را آغاز کنند، امام (ره) خواب نداشت و صبح که همه بیدار می‌شدند متوجه می‌شدیم شب گذشته عملیات رزمنده‌ها بوده و امام (ره) تا صبح عبادت کرده‌اند. دو شب را به یاد دارم که امام (ره) شب تا صبح نخوابیدند و یکی از آن شب‌ها، شبی بود که امام (ره) وصیت‌نامه خود را نوشتند. به گمانم سال 66 بود. امام در آن سال هیئت رئیسه خبرگان را خواستند و وصیت‌نامه خود را به آقای مشکینی و ایشان به آستان قدس به رسم امانت تحویل دادند. شب دوم اگر اشتباه نکنم پنج یا شش فروردین بود و زمانی بود که آقای منتظری را عزل کردند و جالب اینجاست که بعدازظهر آن روز ریتم جانکشنال قلب امام (ره) که از هنگام نماز ظهر آغاز شده بود پس از نماز قطع نشد و حتی تا پنج و شش بعدازظهر ادامه یافت.

ما آقای دکتر طباطبایی ـ برادر خانم حضرت حاج احمد آقا که جزو کادر پزشکی بودند ـ را در جریان ادامه این بی‌نظمی قلبی قرار دادایم. ایشان از امام (ره) سوال کردند آقاجان شما مشکلی دارید؟ امام (ره) فرمودند بله، من قدری ناراحت هستم. ما مراقب امام (ره) بودیم تا این ریتم به حالت طبیعی بازگردد. آن شب امام (ره) تا صبح نخوابید و صبح بود که متوجه شدیم آن نامه ‌معروف که در آن فرموده بودند «والله من از اول با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم والله... من با قائم مقامی آقای منتظری مخالف بودم و...» را خطاب به آقای منتظری نوشته‌اند.

 

تاریخ زندگی امام (ره) تحریف شد

این تاریخ ماست و در سینه برخی از افراد این کشور این تاریخ وجود دارد. شما بدانید که در کتاب دکتر عارفی در چاپ اول به‌نام طبیب دل‌ها یک ضمیمه و پیوستی وجود دارد از گزارش ما پرستاران و آنجا به صراحت به این اشاره کرده که امام، عصر یکی از روزها از چه مسئله‌ای احساس ناراحتی کرده‌اند. در چاپ دوم این پیوست برداشته شد. من اصلا با خوش‌بینی به این قضیه نگاه نمی‌کنم و کاملا بدبین هستم و فکر می‌کنم که اصلا تحریف تاریخ زندگی امام (ره) از این مؤسسه شروع شد. چرا ناراحتی امام (ره) باید حذف شود؟

 

ماجرای هدیه یکی از وزرا به حضرت امام (ره)

خیلی کم می‌شد امام (ره) و حاج احمد آقا را با هم ببینیم؛ امام (ره) یک دیداری داشتند و ما یک راهروی کوچک مهیا کردیم با تجهیزات دارویی که اگر امام (ره) قبل و بعد از سخنرانی دچار مشکل شدند بتوانیم کاری بکنیم. در این راهرو اگر نوبت شیفت ما بود حاج احمد آقا را می‌دیدیم؛ مثلا روزی را به یاد دارم که هیئت دولت خدمت امام (ره) آمده بودند. در آن زمان امام خامنه‌ای رئیس‌جمهور بودند.

حاج احمد آقا یک ادکلن که یکی از وزرا آورده بود برای امام (ره) به ایشان نشان دادند و به امام (ره) گفتند که این را برای شما آورده‌اند که ایشان ادکلن را از دست راست به دست چپ دادند و فرمودند این را بدهید به یکی از اطبا. من هیچ موقع یادم نمی‌آید حاج احمد آقا به امام (ره) پدر یا بابا گفته باشند بلکه همیشه ایشان را امام (ره) خطاب می‌کردند.

حاشیه‌های جالب دیدار نماینده شوروی و نامه امام (ره) به گورباچف

از دیگر خاطرات جالب از حضرت امام خمینی (ره)، نامه ایشان به گورباچف است. آن نامه را که یک نامه تاریخی بود، آقایان محمدجواد لاریجانی، آیت‌الله جوادی آملی و سرکار خانم دباغ قرار شد از طرف امام (ره) ببرند. آن‌ها نامه را بردند و برگشتند ولی خیلی طول کشید تا جواب نامه را تحویل دهند؛ حدود 6 تا 9 ماه. روزی که وزیر امور خارجه شوروی قرار شد جواب نامه را بیاورند من کشیک و پای مانیتور بودم و برای یک لحظه ضربان قلب امام به 100 رسید. این مسئله تاکنون رخ نداده بود.

شنیدم که مرحوم حاج احمد آقا به امام (ره) گفتند شما اجازه می‌دهید ما در جماران به استقبال وزیر امور خارجه شوروی برویم؟ ایشان گفتند بفرمایید ولی داخل اتاق می‌شوند و می‌بینند که امام (ره) نیستند. در همین دفتر معروف که مردم به دیدار امام (ره) می‌رفتند، قرار بود که آن دیدار صورت بگیرد. ولی هرچه می‌گردند می‌بینند خبری از امام (ره) نیست. حالا ضمن نگرانی از مهمانان دعوت می‌کنند که بنشینند و پس از آن امام (ره) از درب اتاق وارد می‌شوند. همه به احترام امام (ره) از جا برمی‌خیزند و امام می‌نشینند، پای خود را روی کاناپه کوچک چند ضلعی می‌گذارند و یک شمد روی آن می‌کشند.

صحبت‌ها شروع شد و امام (ره) خطاب به نماینده شوروی گفتند دلم می‌خواست چشم آقای گورباچف را به دنیای دیگری باز کنم ولی این اتفاق نیفتاد. حاج احمد آقا گفت ما نگران شما شدیم کجا رفته بودید؟! امام (ره) فرمودند برای یک لحظه فکر کردم من نماینده اسلام هستم و کسی که اینجا از شوروی آمده نماینده کفر است. گفتم اگر بنشینم و ایشان بیاید ما به احترام آن باید بلند شویم، اما این‌طوری نماینده کفر برای نماینده اسلام بپا خواست.

اخیرا هم آقا گفته‌اند هرجا هستید به‌عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان نماینده اسلام رفتار کنید. با این حال امروزه برخی جایگاه خود را نمی‌شناسند و نمی‌دانند با دوست و دشمن خود چگونه رفتار کنند. این موضوعی بود که امام با رفتار خود نشان داد.

ادعیـه ماه رمضــان را زیــاد بخوانید

در یکی از روزها دل را به دریا زدم و زمانی که مراقبت از ایشان تمام شد گفتم که آقاجان امروز روز اول ماه مبارک رمضان است و شما یک نصیحتی بفرمایید! ایشان لبخندی به من زد و فرمودند ماه رمضان همش نصیحت است. من کوتاه نیامدم و گفتم نصیحت رفتارها را بفرمایید. ایشان فرمودند ادعیه ماه رمضان را زیاد بخوانید. زمان گذشت و دلم برای صحبت با امام (ره) تنگ شد. خدمت ایشان رسیدم و گفتم آقا آن دنیا دست من را هم بگیرید و ایشان فرمودند ان‌شاء‌الله رسول خدا دست ما را خواهند گرفت. امام همیشه انتخاب زیبایی در جواب سوالات داشتند.

شرایط زندگی امام (ره) شبیه مردم بود

در مورد شرایط روحی امام (ره) نیز باید گفت: ممکن بود زمانی که ایشان در بیمارستان بستری هستند و دوربین‌ها فیلمبرداری می‌کردند یا مسئولان به دیدن ایشان می‌آمدند، مقداری ناراحت شوند. زمستان 67 برف سنگینی باریده بود، امام (ره) زنگ زدند و من نزد ایشان رفتم. متوجه شدم اتاق بسیار سرد است، و دیدم پنجره اتاق باز است، و امام (ره) منتظرند که پرستار به آنجا برود. من بدون اجازه امام (ره) در را بستم. ایشان فرمودند اگه ممکنه در باز باشه. کارم که تمام شد از امام (ره) خداحافظی کردم و سراغ شوفاژها رفتم. متوجه شدم اصلا شوفاژها خاموش است. آن زمان کشور اسیر کم‌نفتی بود و مردم در سرما به سر می‌بردند و رهبر فقید انقلاب محیط را بازسازی کرده بود تا متوجه شود مردم در چه شرایط سختی‌قرار دارند.

همچنین وقتی رفتند حسینه جماران را سفیدکاری کنند، امام (ره) مخالفت کردند. مردم شاهدند که گچ و خاک سال‌ها بر دیوار محل باقی مانده بود و ساخت و ساز حرم امام(ره) با زندگی ایشان تطابقی نداشت و حضرت آقا خامنه‌ای پارسال شبیه گلیم حسینیه را زیر صندلی خود پهن کردند و حدسم این است که آقا نیز چنین زرق و برقی را در حرم برنتافتند.

 

نظر امام(ره) در ارتباط با سریال‌های ساختارشکن

نقلی از محمدعلی انصاری شنیدم وقتی موشکباران و آتش جنگ زیاد شده بود به امام (ره) پیشنهاد کرده بودند به پناهگاه بروند. ایشان مخالفت می‌کردند و ما نیز لوازم مانیتور قلبی را به زیر پله طبقه اول آورده بودیم. که این منزل استیجاری بود و آ‌‌ن‌قدر به درب منزل امام (ره) نزدیک شده بودیم که مکالمات را می شنیدیم و صدای پخش سریال «سال‌های دور از خانه» را از اتاق امام (ره) می‌آمد. و شاید جالب باشد بدانید سریال «پاییز صحرا» که جزو اولین سریال‌های ساختارشکن بود و در سیما پخش شد، انتقاد مذهبی‌ها را در پی داشت. لذا قضیه به امام (ره) کشید و از ایشان پرسیدند آیا این سریال ادامه یابد یا خیر؟ ایشان فرمودند در ساخت این سریال حدود شرعی رعایت نشده و آن موقع آقای محمد رفسنجانی که رئیس صداوسیما بودند رفتند به خدمت امام (ره) و پرسیدند کجا حدود رعایت نشده؟ فرمودند در اسامی انتهای سریال که نام تهیه‌کنندگان و دست‌اندرکاران است، نام گریمور مرد آمده ولی گریمور زن ندارید و از طرفی هنرپیشه زن دارید. این زن را چه کسی گریم کرده است؟ امام (ره) در این موضوع دقت داشت.

از جماران تکان نمی‌خورم

از دیگر خاطرات در ارتباط با امام (ره) این است که زمانی که جنگ اوج گرفته بود آقای رفعتی، یکی از پرستاران امام (ره)، نقل می‌کند که آقای انصاری نزد امام آمدند و بدون اذن ایشان یکی از پزشکان را نزدشان بردند و امام متعجب شدند و آقای انصاری گفتند موشکباران شدت گرفته و موشک بعدی جماران است و ما از شما می‌خواهیم اینجا را ترک کنید. امام (ره) فرمودند من از جماران تکان نمی‌خورم و آقای انصاری ناراحت شده و گفتند اگر از جماران بیرون نیایید من خود و همسرم را با بنزین آتش می‌زنم. که امام (ره) ایشان را دعوت به آرامش کرد. تلفن زد و حاج احمد آقا گفتند که امام فرموده من از جماران تکان نمی‌خورم و می‌گویند بگذارید موشک بیاید و من همچون مردم دیگر شهید شوم. امام (ره) بیمارستان خصوصی برای خود را نمی‌پذیرفت و خود را جدا از مردم نمی‌دانست. مثل مردم جماران زندگی می‌کرد. همچنین حتی برای یک بار و یک لحظه، امام (ره) از تونل بتنی که نزدیک جماران برای محافظت از جان ایشان ساخته بودند، عبور نکرد.

داستان درخت خرمالو و شکستگی گردن خادم امام (ره)

یکی از خاطرات دیگر مربوط به حاج عیسی، خادم امام (ره) است که روزی رفت از درخت خرمالو بچیند و گردنش شکست. بردنش بیمارستان بقیه‌الله(عج) و آنجا طاقت نیاورد و از دوری امام (ره) گریه می‌کرد، لذا او را به بیمارستان خود امام (ره) آوردند. در این فاصله امام چهار خرمالوی گندیده برای حاج رضا می‌فرستد و حاج رضا فلسفه این خرمالوها را متوجه نمی‌شود و از خانمش می‌خواهد که به امام بگوید فلسفه این مسئله چیست؟ و امام (ره) می‌گویند باقی ماندن چهار خرمالو بالای درخت، سرنوشتش می‌شود شکستن گردن تو و آیا ارزش داشت که گردنت بشکند؟ توجه به خادم و توجه به هزینه و فایده مد نظر امام قرار داشت.

 

توجه به ولایت مطلقه فقیه و نامه به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

در مورد ولایت فقیه این اواخر سوالات و شبهاتی پیش آمد. آقای آذری قمی مرتب این مسئله را مطرح کردند و باید علمای اهل فضل جواب می‌دادند. حضرت آقا در یکی از نماز جمعه‌ها راجع به ولایت فقیه مطالبی را گفتند که من آن روز کشیک بودم و خود به خود در جریان این مسئله قرار گرفتم. شیفت اول و دوم را باید بیدار می‌ماندم که سعید رفعتی، یکی از پرستاران که با ایشان بودم، مرا بیدار کرد و گفت: «بلند شوید! امام (ره) زنگ زدند و من رفتم و ایشان فرمودند به آقای انصاری بگویید نامه مرا در رادیو نخوانند». کسی پیدا نشد و ساعت هفت صبح رادیو اعلام کرد به نامه حضرت امام که صادر کرده‌اند توجه فرمایید. امام (ره) نامه نوشتند خطاب به حضرت آقا که در این نامه مسائلی را مطرح کردند.

حضرت آقا نیز نامه‌ای ارسال کردند و امام (ره) در پاسخ آن در نامه‌ای تاریخی به حضرت آقا گفتند شما جزء نادر افرادی هستید که مثل خورشید می‌درخشید و برادر من هستید. آن موقع در مورد شطرنج نیز استفتا بود که آقا نظرشان را فرمودند. یا از امام (ره) سوال کردند که آقا در اتوبان تهران ـ قم عکس 72 شهید هفتم تیر را زده‌اند که این موضوع سبب حواس‌پرتی رانندگان و بروز تصادفات می‌شود. ما چه کنیم؟ امام (ره) فرمودند بردارید. در زمان امام به نظرم با حربه استفتا، شروع به ارزش‌زدایی می‌کردند. الان در اتوبان‌ها تبلیغات بسیار بزرگ حواس مردم را پرت نمی‌کنند فقط تصاویر شهدا سبب حواس‌پرتی است؟!

یا مثلا از امام (ره) سوال کردند پس از جنگ کشاورزی مهم است یا صنعت؟ و ایشان فرمودند کشاورزی. یا پرسیدند پس از جنگ اولویت با فرهنگ است یا اقتصاد؟ ایشان فرمودند فرهنگ. یا پرسیدند اتوبان شهید محلاتی مسجد سنگی است و امام جماعت اجازه برداشتن مسجد را نمی‌دهد، چه کنیم؟ امام فرمودند اگر تردد مسلمین و مسلمات را دچار مشکل کرده است مسجد را بردارید و فوری مسجد برداشته شد.

 

شب رحلت امام (ره) و شرایط جماران، دلایل تاخیر در انتشار خبر رحلت امام (ره)

امام 13 خرداد ساعت 10:20 شب فوت کردند و اینکه تاریخ فوت ایشان صبح اول وقت روز 14 خرداد اعلام شد، به‌عبارتی تدبیر تاریخی بود نه تحریف تاریخی. علی‌رغم علاقه شدید مردم به حضرت امام به صلاح نبود خبر آخر شب پخش ‌شود.

من حتی صبح 13 خرداد پرستار همراه تیم امام (ره) بودم و 12 خرداد من و آقای رفعتی پرستار مستقیم بودیم. برای چندین بار امام (ره) تقاضای آب کرد و چندین بار خواستند بالش زیر سرشان را جابه‌جا کنم درحالی‌که جمعه قبلش حالشان تقریبا مساعد بود، حتی آیت‌الله رفسنجانی نزد ایشان آمدند تا اجازه بگیرند برای نماز جمعه، ایشان در نماز جمعه نیز این مسئله را مطرح کردند که به دیدن امام (ره) رفتند و ایشان فرموده‌اند سلام مرا به مردم برسانید و به آن‌ها بگویید که از خداوند بخواهند که مرا برای حضور بپذیرد. و شنبه شب حال امام (ره) بدتر شد و 13 خرداد فوت شدند و زمانی که از امام (ره) قطع امید کرده بودند، حاج احمد آقا دستور توقف احیا را دادند زمانی که وارد حیاط جماران شدم آقای هاشمی جمعی را دور خودشان فراخوانده بودند و شنیدم که ایشان فرمودند باید بگذاریم امشب با آرامش سپری شود. اگر خبر رحلت امام (ره) پخش شود، ما مملکت را نخواهیم داشت. خیلی از شخصیت‌ها در حیاط بودند و حضرت آقا به درخت چناری در حیاط تکیه داده و زانوی غم بغل کرده بودند که آقای قرائتی به ایشان دلداری می‌دادند. خودم را به سی‌سی‌یو رساندم و پیکر ایشان را بوسیدم و سوره واقعه را قرائت کردم و با امام (ره) خداحافظی کردم.

/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *