درگیری مجیدی و شمقدری بر سر "آفتاب و عشق"
مستند سینمایی “آفتاب و عشق” به کارگردانی جواد شمقدری اولین فیلم مستند درباره ارتحال امام است که سالهای ۱۳۶۹ ، ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ همزمان با نیمه خرداد، در سینماها اکران شد و پس از آن هرساله به همین مناسب از شبکه های مختلف سیما پخش گردید.
به گزارش گروه فرهنگی ، به تازگی گفتگویی برگرفته از کتاب "در قلمرو دیدار” که کتابی درباره زندگی و آثار مجید مجیدی است منتشر شده که در این گفتگو مجیدی به گلایه از حجت الاسلام زم پرداخته که اجازه نداد وی کار ساخت این فیلم را به انتها برساند و فیلم را برای تکمیل به جواد شمقدری دید.
انتشار این گفتگو با واکنش جواد شمقدری مواجه شده است.
ابتدا متن گفته های مجید مجیدی درباره "آفتاب و عشق” را بخوانید:
من بلافاصله بعد از دریافت خبر فوت امام، راهی حوزه هنری شدم. بچه ها همگی ماتم گرفته بودند نشسته بودند و گریه می کردند. همانجا به نظرمان آمد که این اتفاق تاریخی باید ثبت شود . بعدهم من همراه با یک فیلمبردار، با دوربین، به طرف جماران و بعد هم به محل دفن امام رفتیم و ۵ شبانه روز به شکل ممتد مشغول فیلمبرداری بودیم و خانه نمی رفتیم. لحظات وروزهای سختی بود. دوربین را روی کانتینر کار گذاشته بودیم و وقتی پیکر امام مثل یک قدیس روی دست ها می چرخید فیلم می گرفتیم. انگار که قیامتی به پا شده بود.
من به عنوان کارگردان آن چه را که در ذهنم بود به درمنش انتقال می دادم تا بعد بتوانم در استودیو آن را باز بسازم. بعد از فیلمبرداری من برای خودم برنامه ای ریختم تا بتوانم با گرفتن نماهایی مختلف، یک فیلم متفاوت با آنچه که درتلویزیون پخش شده بود بسازم اما یک روز که به حوزه هنری آمدم، گفتند قرار است تصویرهایی که شما گرفته اید را جواد شمقدری کامل کند!
از این که راش های من را گرفته بودند و قرار شده بود که هیچ اقدامی درباره آنها نکنم با اعتراض نزد محمدرضا تخت کشیان رفتم و بعد از جویا شدن علت فهمیدم که دستور آقای زم بوده است. حدود ۴۰حلقه فیلم گرفته بودم اما کم لطفی آقایان، تمام زحماتم را بر باد داد. حتی آقای شمقدری یک اجازه کوچک از من نگرفت و در نهایت، بخشهای گرفته شده، درهم ادغام شدند و با عنوان "عشق و آفتاب”….
راستش احساس می کنم یک واقعه تاریخی که ماده خام بسیار خوبی داشت به هدر رفت و به یک فیلم معمولی ژورنالیستی تبدیل شد که نمونه هایش در آن روزها زیاد از تلویزیون پخش می شد.
واکنش جواد شمقدری به گفتههای مجیدی هم چنین است:
همين كه مجيدي افسوس مي خورد كه ای کاش اين كار مال او بود جاي شكرگذاري دارد.
هفت ماه اين كار روي زمين مانده بود. نه مجيدي و نه كس ديگر سراغش نيامد من هم بعد از آن بود كه به سراغ اين كار آمدم. در اين فيلم آنچه مهم است اسكلت و فيلمنامه و روش كار است كه اين ديگر مال خود من هست.
ضمنا هفتاد درصد پلانها باز متعلق به من هست. تنها پلان هاي لانگشات ثابت مال دوربيني است كه مجيدي كنار دست محمد درمنش فيلمبردارش ايستاده بود. غير از ما دو گروه، چهارگروه ديگر فيلمبرداري داشتند و بخشي از تصاویر هم از آرشيو است. حالا ببينيد ادعاي مجيدي چقدر رنگ حقيقت دارد.
مجيدي در فيلم مستند استعدادي ندارد و براي همين هم حوزه هنری كار را به او نسپرد. كار مستند او در خصوص امام رضا(ع) گواه اين واقعيت است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *