صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

زیر آن چتر نور

۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱:۳۹
کد خبر: ۱۶۴۷۰۲
دسته بندی‌: سیاست ، گزارش و تحلیل
حسین‌شریعتمداری به مناسبت سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری خاطراتی از این معلم شهید را منتشر کرد.
به گزارش گروه سیاسی ، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: نگارنده بر سر آن بود که در سالروز شهادت استاد مطهری با بضاعت هر چند اندک و ناچیز خویش، وجیزه‌ای به یاد آن شهید بزرگوار داشته باشد و برخی از تحریف‌ها را که این روزها از سوی یک جریان آلوده نسبت به بینش و منش استاد صورت می‌پذیرد، پاسخ گوید. اما، از آنجا که آثار مکتوب حضرت استاد به آسانی در دسترس همگان است و مراجعه به آن می‌تواند «باطل‌السحر» همه تحریف‌ها باشد، انجام این مهم به فرصت دیگری موکول شده و نوشته پیش‌روی به نقل چند خاطره از میان خاطراتی که نگارنده از استاد شهید به خاطر دارد، اختصاص یافته است.

1- چند روزی از شهادت آیت‌الله سعیدی گذشته بود و این خبر هنوز منتشر نشده بود. آن روز باتفاق چند تن از دوستان، آیت‌الله امامی‌کاشانی را با یک سواری کرایه برای سخنرانی در جلسه هفتگی خود به دماوند می‌بردیم. در میان راه پرسید؛ آیا اخیرا از آیت‌الله سعیدی خبری دارید؟ پاسخ ما منفی بود و ایشان که از روابط نزدیک ما با آیت‌الله سعیدی باخبر بود، گفت؛ فعلا به مسجد و یا خانه ایشان مراجعه نکنید! پرسیدیم، آیا آزاد شده‌اند و تحت مراقبت ساواک هستند؟ آیت‌الله امامی‌کاشانی به جای پاسخ، با صدای بلند گریست و گفت؛ «سیدخدا را شهید کرده‌اند»، بغض همه ما ترکید و راننده که از افراد مومن و متدین بود، ماشین را کنار جاده متوقف کرد. بعد از دقایقی، آیت‌الله امامی‌کاشانی توضیح داد که ساواک آیت‌الله مطهری را احضار کرده و خبر شهادت آیت‌الله سعیدی را به ایشان داده است پرسیدیم آقای مطهری چه گفته‌اند؟ آیت‌الله کاشانی فرمودند؛ آقای مطهری می‌گویند، ساواک نیازی به احضار من نداشت و تصور می‌کنم مرا احضار کرده بود تا به علمای روحانی پیرو حضرت آقا (امام خمینی‌(ره))  این پیام را بدهد که از این پس روحانیون مخالف رژیم را به قتل می‌رسانیم. آقای امامی‌کاشانی در حالی که اشک از چشمان خود پاک می‌کرد گفت؛ آیت‌الله مطهری می‌فرمودند؛ آنها نمی‌توانند درک کنند که «شهادت در راه خدا آرزوی ماست» و خطاب به ساواک خوانده بود «محبوب من است آن که به نزدیک تو زشت است»!

2- آن شب، در ایام جوانی و دانشجویی به روال همه هفته‌ها در جلسه درس‌های مرحوم علامه‌محمدتقی جعفری که در منزل ایشان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - تشکیل می‌شد، شرکت کرده بودم. در پایان جلسه، یکی از حاضران که برای ما غریبه به نظر می‌رسید، نظر علامه را درباره استاد مطهری پرسید و ما به دلشوره افتادیم که مبادا در پی تفرقه‌افکنی باشد. مرحوم علامه با همان لهجه شیرین و بیان دوست‌داشتنی فرمودند؛ و اما، آقای مطهری، ایشان یکی از استوانه‌های اسلام و از افتخارات حوزه علمیه هستند ... مبادا به علت آن که سخنان و درس‌های ایشان بعدها به صورت جزوه و کتاب منتشر می‌شود از حضور در جلسات درس و سخنرانی استاد محروم شوید... جلسات درس آقای مطهری زیر چتری از نور تشکیل می‌شود. زیر این چتر نور بروید و اعتقادات دینی خود را بیمه کنید.

3- فروردین سال 1357 بود. جرقه‌های انقلاب اسلامی زده شده بود و رژیم شاه تلاش می‌کرد فضای سیاسی کشور را باز جلوه دهد. آن سال برای چند روز در ایام نوروز به بستگان درجه دوم زندانیان سیاسی نیز اجازه ملاقات داده بودند و بسیاری از دوستان با استفاده از شناسنامه برادرزاده‌ها وخواهرزاده‌ها به ملاقات می‌آمدند. آقای مرتضی الویری با شناسنامه یکی از برادرزاده‌ها به ملاقاتم آمده بود. پرسید؛ می‌دانی چند روز قبل کجا بودم؟ به مزاح گفتم: می‌دانم که چند سال است اینجا هستم! گفت؛ هفته گذشته در نجف خدمت آقا - منظور از آقا، امام خمینی(ره) بود- رسیده بودم و به ایشان عرض کردم که دوستان در ایران به حضرتعالی دسترسی ندارند و نمی‌دانند پاسخ پرسش‌های عقیدتی و انقلابی خود را چگونه از شما جویا شوند. ایشان فرمودند؛ به دوستان بگوئید؛ نظرات آقای مطهری بدون استثناء مورد تائید و قبول من است. الویری می‌گفت؛ پرسیدم بدون استثناء؟ و آقا فرمودند بله، بدون استثناء.

وقتی این خبر را به درون بند بردم و با جمع دوستان در میان گذاشتم، همه به‌وجد آمدند. تا آنجا که به خاطر دارم، آقایان محمود اشجع، ابوالقاسم سرحدی‌زاده، جواد منصوری، عزت مطهری، شهید حقانی، شهید حسن‌ حسین‌زاده، رضا و مرحوم احمد منصوری و... از جمله دوستانی بودند که این پیام حضرت امام(ره) را به آنها رساندم.

4- در نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که کمیته استقبال از حضرت امام(ره) به کمیته انقلاب و محل مراجعه برای تمامی امور کشور تبدیل شده بود، همراه با برخی از دوستان، از جمله شهید حاج صادق اسلامی، شهید کچویی، محمد محسنی‌نیا، یوسف فروتن، بهزاد نبوی، مرحوم مهندس اسماعیل‌نژاد، مرحوم حاج‌حسن میرزایی و... به فکر افتادیم که از حضرت امام(ره) بخواهیم یکی از آقایان روحانی مورد وثوق خود را به عنوان نماینده خویش در کمیته انقلاب اسلامی منصوب فرمایند. موضوع را با استاد مطهری در میان گذاشتیم. بعد از چند روز در مدرسه علوی - محل استقرار حضرت امام(ره) - برای پیگیری ماجرا نزد آیت‌الله مطهری رفتیم. ایشان فرمودند همین حالا به دیدن امام می‌‌روم و در همان حال عمامه را بر سر گذاشته و در حالی که مقابل آیینه کوچکی که روی طاقچه اتاق بود، عمامه را روی سر مرتب می‌کردند، به گونه‌ای که برای ما عجیب می‌نمود و انگار غیر از ایشان کس دیگری در اتاق نیست، چندبار پشت سرهم و با حالتی ذوق‌زده تکرار می‌کردند که «بله به دیدن امام می‌روم- بله به دیدن امام می‌روم...» من و آقای محمد محسنی‌نیا و مرحوم حاج‌حسن میرزایی با تعجب به یکدیگر نگاه می‌کردیم و از حالت استاد سردرنمی‌آوردیم. بعدها که مرحوم علامه طباطبایی در وصف استاد فرمودند؛ وقتی ایشان در درس ما حاضر می‌شد، من به رقص می‌آمدم! اگرچه هنوز هم مفهوم معنوی آن برایمان ناشناخته است ولی شکل ظاهری آن حالت را دیده بودیم...

گفتنی است چند روز بعد حضرت امام(ره) مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی را به عنوان نماینده خویش در کمیته انقلاب اسلامی معرفی فرمودند.
5- سال‌های اولیه دهه 60 بود. مرحوم احسان طبری، یکی از چند نظریه‌پرداز بلندآوازه مارکسیسم درآکادمی علوم شوروی سابق که شهرتی جهانی داشت، در پی خیانت حزب ‌توده که طبری نیز عضو مرکزیت آن بود، دستگیر شده بود. او بعد از مدتی مورد لطف و عنایت خدای مهربان قرار گرفت و به آغوش اسلام بازگشت. نگارنده همراه با دو تن دیگر از دوستان و به دستور حضرت امام(ره) که از سوی شهید محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه و برادر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه ابلاغ شده بود برای گفت‌وگو با مرحوم احسان طبری و برخی دیگر از اعضای مرکزیت حزب توده دعوت شده بودیم.

نظرات و دیدگاه‌های مطرح شده از سوی مرحوم احسان طبری درباره استاد مطهری، بسیار فراوان و تمامی آنها نیز عبرت‌انگیز و درس‌آموز است ولی در این نوشته، تنها به چند نمونه از آن میان بسنده می‌شود؛

طبری می‌گفت؛ «من و دوستانم در حزب توده و نیز در آکادمی علوم شوروی از آثار استاد مطهری استفاده فراوانی می‌کردیم» و در مقابل پرسش همراه با تعجب نگارنده توضیح می‌داد «آقای مطهری از جمله دانشمندانی بود که وقتی می‌خواست یک نظریه و عقیده مخالف اسلام را نقد و رد کند، عقیده مخالف را به گونه‌ای ناقص مطرح نمی‌کرد که نقد و نفی آن به آسانی ممکن باشد. او مارکسیسم را دقیقا همان گونه که بود مطرح می‌کرد و تمامی دلایل و شواهدی را که ما برای اثبات مارکسیسم می‌آوردیم، بدون کم و کاست ارائه می‌کرد و نکته درخور توجه آن که علاوه بر آنچه نظریه‌پردازان مارکسیسم به عنوان دلیل برای اثبات نظر خود آورده بودند، استاد به دلایل جدید و تازه دیگری هم که به ذهن ما خطور نکرده بود اشاره می‌کرد و سپس با نگاهی دقیق به نقد آن می‌پرداخت» طبری می‌گفت؛ «ما به دلایل جدیدی که استاد مطهری علاوه بر دلایل خودمان آورده بود به شدت نیاز داشتیم و البته به منبع آن اشاره‌ای نمی‌کردیم زیرا باعث مراجعه اعضاء و هواداران به منبع اصلی می‌شد و آنچه را که طی چند دهه رشته بودیم، پنبه می‌کرد».

احسان طبری می‌گفت؛ اگر استاد مطهری به اردوگاه مارکسیسم و یا اردوگاه امپریالیسم تعلق داشت، هرگز اجازه نمی‌دادیم اوقات گرانبهای این کانون تولید فکر و اندیشه برای انجام اموری نظیر فیش‌برداری و امثال آن تلف شود. در کجای دنیا برای تولید حرارت، به جای هیزم، مبل‌های گرانقیمت را می‌سوزانند»؟!

مرحوم طبری از استاد مطهری با عنوان کسی یاد می‌کرد که مانند حضرت‌امام(ره)، مارکسیسم و امپریالیسم را یکجا نقد و نفی می‌کند و می‌گفت؛ من بعید می‌دانم که کسی پاورقی استاد بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را بخواند و پس از آن برای مکاتب مادی، چه مارکسیسم و چه امپریالیسم، پشیزی ارزش قائل باشد.

طبری با قاطعیت می‌گفت که ترور استاد مطهری نمی‌تواند کار یک گروه نادان و حقیر نظیر فرقان باشد او به جد معتقد بود ترور استاد مطهری طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفا با هدف خشک کردن یکی از چشمه‌های جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است و می‌گفت کا.گ.ب نیز به اندازه آمریکایی‌ها از ترور ایشان خشنود بود.

مرحوم طبری توضیح می‌داد که مخالفت با استاد مطهری منحصر به حزب توده نبود آثار ایشان برای همه گروه‌ها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی ایران و حتی برخی از احزاب به ظاهر مذهبی نظیر حزب خلق مسلمان هم خطرناک بود و در این مخالفت میان گروه‌های مخالف نظام اسلامی یک توافق نانوشته وجود داشت.

گفتنی است یک روز از نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده پرسیدم «چرا بخش قابل توجهی از تبلیغات حزب را به مخدوش کردن چهره و شخصیت استاد اختصاص می‌دادید؟» در پاسخ گفت؛ پس انتظار داشتید که اعضاء و هواداران را به مطالعه آثار ایشان تشویق کنیم؟
تمامی گفت‌وگوی چند ماهه با مرحوم احسان طبری ضبط شده و در اختیار سپاه و وزارت اطلاعات است که انتظار می‌رود در انتشار نوارهای صوتی و یا نوشته‌های پیاده شده آن همت ورزند.

... و بالاخره 37 سال پیش در چنین روزی، استاد شهید جامه شهادت پوشید و به قول حضرت امام(ره) به ملأ اعلی پیوست.



 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *