حکایت مادرانه ای که به نوشتن 3765 نامه ختم شد +عکس
در خیابان ستارخان، کوچه ای مزین به نام شهید "علیزاده " وجود دارد که ده سال رنگ مادر شهید "علی علی زاده تبریزی" را به خود ندیده است، این مادر مهربان و نماد ایثار در دی ماه سال 94 به دعوت ثامن الحجج حضرت امام رضا (ع) برای اولین بار بعد از گذشت ده سال از شهادت پسر بزرگش از منزل بیرون آمد.
شهید"علی علیزاده تبریزی" یکی از سربازهای متدین و متعهد ارتش بود، تدوینگری بود که دوران مقدس سربازی را در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش سپری می کرد، در پرواز سی-130 دچار سانحه شد و به شهادت نائل آمد، به همین مناسبت همزمان با روز ارتش برای شنیدن در و دل و مرور خاطرات مادر بزرگوار این شهید راهی منزل وی شدیم.
زنگ درب خانهشان را می زنیم از قبل اطلاع داشتند که ما به منزلشان می رویم با رویی گشاده از ما پذیرایی می کنند، پدر و مادری مهربان و دلسوز، کاملا مشخص است هنوز هم با فرزندشان زندگی می کنند و هرگز از دست دادنش را باور نکرده اند.
کمی که می نشینیم مادر مهربان "علی" با سینی چای از ما پذیرایی می کند و مشخص است منتظر یک تلنگر است تا باز گو کند این ده سال را چگونه بدون علی اما همیشه با یاد و خاطرات او روزهایش را به شب می رساند و راس ساعت "24" هر شب برای پسرش نامه می نویسد بجز روزهای 15 آذر که روز شهادت علیاش است و به گفته خودش در آن روز حرفی برای گفتن ندارد.
این مادر دلشکسته به مدت ده سال پس از شهادت فرزندش از منزل بیرون نیامد و تنها جایی که در این مدت مادر عاشق را دیده است مزار فرزند شهیدش بود.
سازمان بسیج رسانه، دی ماه سال گذشته خانواده شهدای رسانه ای را به مشهد مقدس میهمان می کند و این مادر مهربان پس از ده سال برای اولین بار از منزل خارج و عازم مشهد مقدس می شود و به گفته خودش با دنیای بدون علی آشتی می کند.
مادر پس از چند لحظه با چندین دفتر که تمام صفحات آن پر شده بود از درد دل های مادرانه برای پسری که ده سال است مادر را چشم انتظار یک لحظه ی دیدار گذاشته است به سمت ما آمد و با خواندن چند سطر از نوشته هایش که تا امروز هیچ کس آن را نخوانده است هوای چشمان ما را بارانی کرد، حتی پدر "علی" قطره های اشک امانش را بریدند و مادر شهید تنها چیزی که توانست بگوید این بود" دنیا من همین درد دل های شبانه است که تا به امروز سه هزار و هفتصد و شصت و پنج عدد نامه شد و فقط به عشق پسرم آنها را نوشته ام تا بتوانم دنیای بدون او را تحمل کنم.
با بیان کردن این صحبت های سوزناک مادر علی، سکوت جمع ما را برای ثانیه ای احاطه کرد اما با لبخندهای گرم اما غم انگیز مادر، دوباره به جمع برگشتیم" من با علی زندگی می کنم او را دعوا می کنم برایش هدیه می خرم و حتی برایش همسر هم انتخاب کرده ام ".
مادر شهید همچنان گرم صحبت بودند و ما درگیر خاطراتی که چقدر عاشقانه در فراق فرزند مرور می شود و چه بسیار مادرانی مانند مادر علی در این مرز و بوم هستند و نفس می کشند بدون اینکه سراغی از آنها گرفته شود. امیدوارم بتوانیم دینی که بر گردن تک تک ماست ادا کنیم تا شرمنده شهدا نشویم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع:فارس