صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

روایت ایرانی‌هایی که از ترس داعش به اروپا می‌روند! + تصاویر

۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۰:۰۱
کد خبر: ۱۶۲۱۱۶
«محمد» جوانی است که گمان می کند با بودن در صف پناهجویان جنگ زده سوری می تواند در اروپا آینده بهتری برای خودش تصور کند.
به گزارش گروه فضای مجازی ، همیشه اقامت در کشورهای اروپایی شیوه­ های آبرومندانه ­ای ندارد. شاید تا قبل از دیدن عکس بلیت تک نفره متروی تهران در مرز مجارستان کمی دور از تصور به نظر می ­رسید که در بین پناهجویان سوریه و عراق که جنگ امانشان را بریده، بشود ایرانی هم پیدا کرد؛یا حتی ایرانی هایی را دید که طی یک حرکت نمایشی حاضر شدند پشت مرز مقدونیه لب­ هایشان را به هم بدوزند. آنها مثل سوری­ ها و عراقی ها نه جنگ­ زده اند و نه وحشت داعش بی ­قرارشان کرده است. «محمد» یکی از آدم­ هایی است که به تازگی با باز شدن مرز آلمان برای پناهجویان جنگ زده به این کشور پناهنده شده است. او قصد دارد چند سال بعد باز به کشور برگردد برای همین از ما خواست تا از مشخصات و تصویر او چیزی منتشر نکنیم. این جوان ۲۷ ساله برایمان از چرایی و چگونگی مهاجرتش می­ گوید.

پناهنده شدم به امید پیشرفت و موفقیت

محمد می­ گوید بعد از فارغ التحصیلی برای اشتغال در ایران برای چند جا فرم درخواست کار پر کرده ولی به نتیجه ای نرسیده است چون در ایران یا باید پول داشت یا پارتی! برای همین این روزها با رویای داشتن آینده ای بهتر و ساختن دنیایی تازه، ترک وطن کرده و حاضر شده خودش را بین جنگ زده­ های سوری و ترسیده از داعش جا کند. او فکر می­ کند در آلمان برای یک مهاجر غیرقانونی شرایط بهتری برای پیشرفت فراهم است.

محمد حالا به قول خودش برای رسیدن به موفقیت به این کشور پناهنده شده است: «من خیلی تلاش کردم که استخدام بشوم. خدمت به کشورم را دوست داشتم تا یک جاهایی رفتم ولی دیدم از یک جایی به بعد باید آشنا داشته باشی. خیلی از دوستان دیگر من همین شرایط را دارند. اگر آنها هم پول اندکی داشتند  الان اینجا پیش من بودند ولی متاسفانه همان مقدار پول را هم ندارند که بیایند برای پیشرفت و موفقیت! این یک نمونه از دغدغه من و دوستانم بود».

تصویر منتشر شده در رسانه های جهان از ایرانی هایی که در مرز مجارستان با اعتراض به بستن مرزها لب خود را دوختند
پیتر بوکائرت از کارمندان سازمان دیدبان حقوق بشر در مرز مجارستان این تصویر را منتشر کرد

مهاجرت ۵۰ نفری با قایق­ های ۲۰ نفره

بعد از اینکه  آلمان اعلام کرد که پذیرای مردم جنگ زده خاورمیانه خواهد بود. پناهجویان از راه­ های گوناگونی اقدام به مهاجرت کردند. برای ایرانیانی که قصد پناهندگی به آلمان را داشتند دو راه وجود داشت که هر کدام سختی­ ها و هزینه­ های متفاوتی داشتند. راه اول که راحت­ تر به نظر می رسد طبق گفته محمد حدود ۱۸ میلیون تومان هزینه برمی­ دارد «از ترکیه با هواپیما می­ شود قانونی تا اتریش رفت از اتریش هم سوار قطارشد و به سمت برلین حرکت کرد». اما در کنار این راه، روش دوم برای کسانی که قصد سفر زمینی دارند خیلی دشوارتر از این­ ها به نظر می­ رسد: «بیشتر پناه­جویان با آمدن قانونی از ایران به ترکیه در ترکیه مجبور هستند که پنجاه نفری و با هر سختی ای که شده خودشان را در قایق­ هایی جا کنند که در حالت عادی فقط برای بیست نفر جا دارد  و بعد نفری۱۲۰۰دلار بدهند تا به یونان برسند و از آنجا به صربستان و مقدونیه و از مقدونیه به اسلوونی و اتریش و بعد هم آلمان» اما سفر قاچاقی با قایق دردسرهای خاص خودش را دارد طوری که باید برای رسیدن به مقصد سختی­ های زیادی را به جان خرید:«توی سفرهای قاچاقی، قایق ها را می­سپارند دست مردم بدبختی که قایقرانی بلد نیستند تا خودشان برانند. مثلا می گویند از این نقطه به این نقطه رانندگی کنید تا برسید».

گفتم فرهنگم به ایرانی ها نمی خورد

«فقط کار عرب­ها را زودتر از ما فارسی زبان­ ها راه می­ اندازند» این یکی از تفاوت­هایی است که او در مورد برخورد آلمان­ ها با مهاجران می­ گوید. طبق حرف­ های محمد، افرادی شبیه به او برای اقامت گرفتن و زندگی در آلمان حتما باید پناهنده این کشور باشند و خودشان را به موارد گوناگون متهم کنند تا پناهندگی بگیرند. در آنجا سه نوع پناهنده داریم؛ پناهنده های سیاسی، مذهبی و اجتماعی. محمد خودش را پناهنده اجتماعی می­ داند «بعد از اینکه یک اقامت سه ماهه گرفتم دوباره باید تمدیدش کنم. بعد از دو سال هم باید در یک مصاحبه دادگاهی شرکت کنم تا آنها پاسپورت اجتماعی ام را صادر کنند. توی مصاحبه هم باید دلیل داشته باشی تا اجازه اقامت بگیری من چون پناهنده اجتماعی­ ام می­ گویم که مشکل فرهنگ دارم و نمی­ توانم با فرهنگ مردمم بسازم!قاضی هم وقتی می­بیند که من دراین مدت بیکار نبودم و دانشجو بودم به من اجازه پاسپورت می­ دهد».

کسانی که پناهنده اجتماعی می­ شوند امکان برگشت به وطنشان را دارند اما پناهندگان سیاسی و مذهبی مهمانان همیشگی آن کشور خواهند بود. محمد این روزها دانشگاه می­ رود و در کمپ پناهجویان برلین اسکان دارد؛ آن هم در اتاق ­های ۱۰ نفره ای که هم ­اتاقی هایش را بچه­ های کرد و عراقی و سوری تشکیل می­ دهند. خودش می­ گوید در حال حاضر در آنجا هر ماه را با ۱۰۰یورو می­ گذراند: «من خرجم تقریبا ماهی۱۰۰ یورو هست؛ البته صبحانه، نهار و شام را کمپ جدا می­ دهد. یکی از محدودیت­ هایی که داریم این هست که پخت و پز برای ما مجردها مجاز نیست چون می ترسند روغن داغی، چیزی بریزیم روی سر و صورت خودمان!»

کاری به حرف­ های مرکل ندارم!

«در آینده به فرزندانمان خواهیم گفت مسلمانان آواره به ما پناه آوردند در حالی که مکه به آنها نزدیکتر بود.» این جمله­ ای بود که مرکل؛ صدر اعظم آلمان بعد از ورود مهاجران خاورمیانه به رسانه­ ها گفت؛ مهاجرتی که بوی فرار از داعش در خاورمیانه را می­ دهد. وقتی این را به محمد می­ گوییم و از گران تمام شدن این شیوه از مهاجرتش برای کشور حرف می­ زنیم  او خودش را این طور آرام می­ کند «خانم مرکل بی­ خود کرده! من، شخصا اگر در کشورم جنگ شود دوباره برمی­ گردم و می­ جنگم این حرف­ هایی که زده می­ شود فقط یک ذهنیت اشتباه است که ما داریم و اصلا وجود ندارد.» اما وقتی برای او از آلمان پس از جنگ جهانی دوم حرف می­ زنیم و برایش از زیر رو شدن و سرپا شدن دوباره این کشور می­ گوییم این طور برایمان استدلال می­ کند که «توی آلمان مردم پشت هم هستند ولی تو ایران نه!»

اینجا فقط به درد کار می­ خورد و بس!

رسیدن به موفقیت و پول برخلاف تصور آن قدر هم که ما فکر می­ کنیم آسان نیست این را می­ شود از حرف­ های محمد فهمید. او می­ گوید هر کس که قصد آمدن به اینجا را دارد فقط باید کار کند و درس بخواند او دلش می­ خواهد بعد از تمام شدن درس و کار باز به ایران برگردد. «اینجا فقط به درد کار می­خورد و بس! اینجا باید زبان یاد گرفت، دو سه تا از دوستان من دارند برمی­ گردند چون خیلی­ هایشان فکر می­ کردند الان توی آلمان برایشان پول ریخته و این­ ها فقط باید بیایند اینجا جمع کنند.» درآخر وقتی از محمد از دو راهی بین ماندن و رفتن حرف می­ زنیم به این جمله می­ رسیم «می­ مانم اگر دلتنگی بگذارد، آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!»

/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *