روایتی شنیده نشده از نحوه شهادت بازنشسته سپاه در "سوریه"
همسر شهید مدافع حرم فلاح پیشه گفت: اسفند 94 عکسی فتوشاپی می فرستند که سر همسرم را بریده اند، 16 فروردین به ما اطلاع قطعی دادند که همسرم به شهادت رسیده اندو هنوز پیکر او نیامده است.
رحمانی افزود: عصربود که سردار بهشتی با دو تا از بردارهایم به خانه مان آمدند.همینکه آمدند چون در فیلم ها این صحنه را دیده بودم گفتم دیگه تمام شد حتما برای دادن خبر شهادت آمده اند.دختر کوچکم خیلی گریه و بی تابی می کرد. پرسیدیم چطور شده و آنها گفتند خبر نداریم فقط می دانیم دوستانشان چند نفری در محاصره قرار می گیرند، بیسیم می زنند که یه مسلمون نیست به داد ما برسه ؟این را که می شنوند بیسیم را رها می کنند و می روند،آقا رضا با موتور می رود و همان ابتدا تیر به سرش اصابت می کند و درجا شهید می شود. حاجی هم از راه دیگری می رود. آن چند نفر نجات پیدا می کنند و بعد رگبار تیر راه می افتد و چند نفری شهید می شوند و همسرم تیر به پایش اصابت می کند. اما من پیش خودم گفتم حاجی آدمی نیست که با اصابت کردن یه تیر هیچ اثری از او نباشد، او شبانه سینه خیز به عقب برمی گردد، حتما جایی گیر است.
وی ادامه داد: یک ماه گذشت و از او خبری نشد و بعد کم کم چیزهایی شنیدیم که حقیقت داشت اما به ما می گفتند شایعه است.همان زمان که تیر به پای همسرم اصابت می کند وقتی می آیند و می گردند می بینند حاجی زنده است او را به اسارت می برند، بعد از اسارت و اینکه با دوربین می بینند که حاجی را می برند همرزمانش هیچ اطلاعی از او نداشتند تا اینکه اسفند 94 عکسی فتوشاپی می فرستند که سر همسرم را بریده اند، 16 فروردین به ما اطلاع قطعی دادند که همسرم به شهادت رسیده اندو هنوز پیکر او نیامده است.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "در مقابل کسانی که می گویند مدافعان حرم برای پول به سوریه و عراق می روند چه برای گفتن دارید ؟" به روابط عمومی سازمان اردویی راهیان نور(کوله بار)، اظهار کرد: به پسرم هم از این حرف ها زیاد می زنند، همسرم دوست نداشت برای مراسم های ختم مشکی بپوشیم و همیشه می گفت غم در دل آدم وجود دارد و با لباس مشکی غم نشان داده نمی شود.بنابراین وقتی شهید شد چون چنین عقیده ای داشت من هم گفتم مشکی نپوشید و به پسرم وقتی مدرسه می رفت خیلی حرفها می زدند مثلا می گفتند لباس مشکی نداشتی بپوشی یا اینکه چقدر پول گرفتید؟چقدر بهتان پول دادند؟ به خود من در اتوبوس و اینها از این حرفها می زدند و من هم می گفتم باشه ما این پول را گرفته ایم شما هم بروید بگیرید. اگر واقعا منفعتی در کار است شما هم بروید. آیا واقعا شما هم می توانید سرتان را بدهید و پول بگیرید؟ اگر دنیا دنیا هم پول بدهند واقعا ارزش اینکه یک لحظه همسرم کنارم باشد را ندارد. واقعا آدم نمی داند چه جوابی به این افراد بدهد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *