صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چرا «زاها حدید» اسطوره معماری جهان سومی‌ها شده است؟ + تصاویر

۱۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۰:۰۱
کد خبر: ۱۵۵۱۶۰
با وجود روحیه‌ گستاخانه و بی‌پروای معماری زاها حدید، امروزه او محبوب معماران جوان دنیاست و حتی دانشجویان معماری ایران نیز بیش از آنکه معماران وطنی و آثار معماری شهر خود را بدرستی بشناسند، زاها حدید را می‌شناسند.
به گزارش گروه فضای مجازی ، زاها حدید درگذشت. این خبری بود که به سرعت راه خود را در میان انبوه خبرها یافت و به موج عظیم رسانه‌ای برای ادای احترام و رثای این بانوی معمار بدل شد. تا آنجا که همه قشرهای مردم نیز این خبر را در گروه‌های غیر تخصصی و شبکه‌های اجتماعی دست‌به دست بازنشر می‌کردند. مگر زاها حدید که بود؟ چرا باید جامعه غیرحرفه‌ای ایران نیز او را بشناسد و در سوگ او جامه عزا بر تن کند؟ نسبت فرهنگی ما با زاها حدید چیست و در مسیر معماری ما چه جایگاهی دارد؟ و چرا زاها حدید محبوب جهان سومی‌هاست؟



زاها حدید کیست؟

زاها حدید (1950-2016) بانویی معمار و تبعه انگلیس و به گفته خود او، مسلمان بود که با طراحی حدود 940 پروژه در 44 کشور جهان (از جمله ایران)، در زمره مشهورترین معماران جهان بود که البته بخش عمده آنها اجرا نشدند. طرح‌های آزادانه و حیرت‌انگیزش از او پدیده‌ای ساخت که منبع الهام بسیاری از معماران جوان در دنیا و به‌ویژه ایران شد. وی در سال 1328 هجری در بغداد از مادری شیرازی به دنیا آمد و به همین سبب مسلط به زبان فارسی بود و همچنین پدری عراقی داشت که به او تباری عربی داد. او در دانشگاه آمریکایی بیروت به تحصیل ریاضی پرداخت و سیاق هندسی معماری او بر ریاضیات پیچیده‌ای بنا می‌شد که آن را در این دانشگاه به خوبی فراگرفته بود. معماری را در مدرسه AA لندن فراگرفت و در فرآیند زاها حدید شدن، ابتدا به شرکت OMA رم کولهاس رفت و سپس در همکاری با دفتر پاتریک شوماخر به آمیزه‌ای هیجان‌انگیز از فرم‌های پویا و بدیع در تلازم معماری، لنداسکیپ و زمین شناسی، دست یافت.



وی در سال 1357 دفتر خود را در لندن با نام «معماران زاها حدید» تاسیس نمود. 16 سال بعد (1373)، ایستگاه آتش‌نشانی در پردیس ویترا در آلمان را طراحی کرد که برخلاف عمده کارهای او، اجرا شد و البته بعدها به دلیل ضعف‌های عملکردی تبدیل به گالری شد. به هرحال این بنا را باید آغاز زاها حدید دانست. زاها حدید با برنده‌شدن مهم‌ترین و معتبرترین جوایز معماری همچون پریتزکر پرایز 2004، جایزه استرلینگ و مدال طلایی ریبا یکی از پرافتخارترین زنان معمار بود و در لیست قدرتمندترین‌ها، خلاق‌ترین‌ها و حتی یکی از صد متفکر برتر هفته‌نامه تایم قرار گرفته است و در آخر، به خانه آخرتی که 65 سال آن را معماری کرده بود، شتافت.

نورمن فاستر در واکنش به خبر درگذشت حدید، او را اینچنین معرفی می‌کند: «به گمان من مهمترین پیروزی زاها فرا رفتن از خیالات گرافیکی زیبای حاکم بر روحیه‌ی مجسمه‌سازانه‌ی آثارش و ساختن آن‌ها بود، واقعیاتی که برخی از منتقدینش را آشفته می‌کرد.» این مضمون به نکته دقیقی اشاره دارد. معماری مجسمه‌گونه!

آشنایی‌زدایی راز جذابیت معماری تندیس‌گراست. بهره‌جستن از جوهره‌ی مجسمه‌سازی در معماری، پدیده‌ای نا‌آشنا و غریب را به چشم ناظر می‌کشاند و از جذابیت فیگوراتیو مجسمه‌سازی در معماری هزینه می‌کند. چرا که فرم‌های آشنا، چشم را به ورطه عادت کشانده‌اند و آشنایی‌زدایی از کاربر بنا و یا ناظر، لزوما «برخلاف‌آمد عادت» اوست و زدودن عادت ملازم است با جذابیت! فرم‌های بدیع، خلاقانه، متهورانه و شگفت‌انگیز در لحظات اولیه بسیار جذاب و چشم‌نوازند، اما این جذابیت همانند شیرینی آدامس‌های بادکنکی به زودی در ذایقه انسان فروکش خواهد کرد و هیجانی است که آتش آن فرو خواهد نشست. فرم در معماری حکایتی دیگر دارد، چرا که معماری ماندگارترین هنر است و بناهای چندهزارساله گواه این سخن‌اند و همین امر معماری را از برخوردهای هیجانی و لحظه‌ای و مدگرایی در فرم مبرا می‌کند و فرمی که تابع مد باشد، مانا نخواهد بود!

با وجود روحیه‌ گستاخانه و بی‌پروای معماری زاها حدید، امروزه او محبوب معماران جوان دنیاست و حتی دانشجویان معماری ایران نیز بیش از آنکه معماران وطنی و آثار معماری شهر خود را بدرستی بشناسند، زاها حدید را می‌شناسند و به مدد شبکه‌های اجتماعی، شتابزده آخرین طراحی‌های معماری و مد و کیف و کفش زاها حدید را باز نشر می‌کنند. عمده دانشجویان نسل جدید معماری ساکن تهران شاید حتی ندانند که میدان مشق کجاست؟ یا نام حتی چند بنا از فهرست 700 اثر ارزشمند معماری درون بافت تاریخی تهران را نمی‌دانند. اما حجم‌های درهم‌تنیده و تندیس‌وار زاها حدید منبع الهام طراحی آنها بوده! به راستی چرا او محبوب جهان سومی‌هاست؟ و چرا معماران جوان و دانشجویان جامعه ایرانی به آن علاقه دارند؟

بی‌تردید آن‌کس که غرب را با شیفتگی و از روی ولع و خودکم‌بینی و خودباختگی می‌نگرد، همواره غرب برای او منبع الهام است و هر اتفاقی که در معماری غرب بیافتد را به عنوان پدیده‌ای مطلق می‌بیند که از عالم بالا به‌سوی او نازل شده و در تمسک به ظواهر غرب عقده‌های اجتماعی خود را گشوده و دردهای درونی خود را تسکین می‌بخشد. حال آنکه هنر غربی نیز در پی تسکین درد فقدان حضور خدا در جامعه است. جوامع محروم در نگاهی غیرواقعی، تفاخر و غرور معماری غرب را بدل از نسخه‌ای شفابخش برای درمان معماری خود می‌یابند و درمان پیچیدگی‌های سبک زندگی جدید تحمیل‌شده به خود را در زدودن هنر و معماری و شهرسازی اصیل خود و جایگزینی ارمغان‌های غرب می‌بینند. طبقه فرادست جامعه نیز گرایش به معماری غرب را به مثابه پوزی روشنفکری اتخاذ می‌کند.



نباید از نظر دور داشت که بیشترین محصلان معماری ایران را زنان تشکیل می‌دهند و در نگاه آنان که به طور افراطی همه‌چیز را از بعد جنسیتی تحلیل می‌کنند، زاها حدید الگوی موفق یک زن معمار است که با طراحی‌های خلاقانه و همچنین جوایز متعدد خود، انتقام ناکامی‌های زنان در دنیای زن‌ستیز را گرفته است. لذا او محبوب زنان جامعه حرفه‌ای معماری ایران نیز هست!

آنان‌که به سنت‌ها و ریشه‌ها مقید نیستند و ارز‌ش‌های فرهنگ غربی را برای زیست خود برگزیده‌اند، به حکم متفاوت بودن و خاص بودن و برگزیده بودن، ارزش‌های معماری خود را می‌زدایند و با سطحی‌نگری تمام، هنرمندی را در متفاوت بودن می‌یابند، بی‌آنکه به لایه‌های عمیق هنر معماری نزدیک شوند و راهی به درون بجویند. لذا از آنجا که زاها حدید متفاوت است، مطلوب و محبوب است!

برای قشر جدید بدنه کارشناسی جامعه نیز، معماری پدیده‌ای فانتزی و رمانتیک است که می‌توان با آن برخورد مد‌گونه کرد و به مثابه یک مد، به سوی معماری فلدینگ و دیکانستراکشن و ... شتافت و طراحی‌های تخیلی و موهوم آن را بر بستر نامتجانس فرهنگی خود نشاند. معماری از منظر آنان حتی پدیده‌ای گرافیکی و تصویری و سه‌بعدی است که همه‌چیز در آن ختم به رنگ و لعاب و نماسازی می‌شود و تمام!

تندیس‌گرایان در معماری، آن را جولانگاهی برای نمایش و به رخ کشیدن فرم‌های بدیع خود یافته‌اند. غافل از آنکه معماری ابتدا به ساکن، وظیفه تامین فضایی برای تسکین و آرامش، در کنار تامین حوایج انسان را به دوش می‌کشد. ضمن آنکه يک فرم دايناميک، پرهیجان، سیال و جذاب در معماري فرم گرا و چالش‌های حجمي، در نهايت دچار برونگرايي است و دعوت به خودش مي کند و در معماری زاها حدید، دعوت به یک خودِ تهی از معنا!

زاها حدید چگونه معماری می‌کرد؟

معماری زاها حدید در درجه نخست، شالوده‌شکن و ساختارزداست، چرا که به فلسفه دیکانستراکشن (ساختارزدایی) ارجاع دارد. او برآمده از دوران گذار از مدرنیسم به وضعیت پست مدرن است و لذا ا در معماری خود، رویکردی آوانگارد دارد که با نفی فراروایت‌های معماری گفتمان جدیدی را در معماری رقم زد. شناخت فلسفه ديکانستراکشن، که سبک معماري ديکانستراکشن را پرورانده، ماهیت معماری او را هویدا می‌سازد. ديکانستراکشن زاييده ذهن ژاک دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. شايد هيچگاه معماري را به اندازه اين سبک ، به يک گرايش فلسفي نزديک نبينيم. فلسفه‌ای که ايهام، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب و عدم سودمندي را در پی دارد و شاید یکی از همین تناقض‌ها و دوگانگی‌های معماری زاها حدید، برنتافتن زمینه‌گرایی پست‌مدرن باشد! چراکه اندیشه پست‌مدرنیسم، اساسا زمینه‌گراست و این تناقض وجود دارد که چرا زاها حدید که در تمام اقلیم‌ها و قاره‌ها طراحی کرده، همه بناهای او شبیه یکدیگرند و تابع تفاوت‌های اقلیم و بوم و فرهنگ مناطقی که در آن به معماری پرداخته، از شرق تا غرب عالم نیستند و بنایی که در کامبوج می سازد، همانگونه طراحی می شود که در قلب نیویورک!



فاز دوم برج میلاد، طراح: زاها حدید

دیکانستراکش، یک ویژگی دیگری به معماری زاها حدید می‌بخشد. زدودن معنا برای آزادی صورت از قید آن!

اساسا معماری واجد سه ساحت است. ساحت اول سرپناه است که ما را از گزند بلایای طبیعی محفوظ می‌دارد. ساحت دوم، ساختمان‌سازی است که همه نیازها و کاربری‌های لازم ساختمان را به خوبی تامین می‌کند و ساحت سوم، انتقال معناست. معماری همچون سایر هنرها در حکمت هنر اسلامی زیر سایه معنا تعریف می‌شود و هنرمند آن است که در سلوک و عروج خود به عالم بالا به شهود معنا دست یابد و در محاکات آن، صورتی تنزیل یافته از آن حقیقت متعال را به زبانی زمینی زیر سایه اسم حضرت مصور، تصویر کند. لذا معماری تنها به ساحتی تعلق می‌گیرد که صورتی از یک معنا باشد! زدودن معنا از معماری ملازم نفی معماری است. بگذریم از آنکه بدلیل خاصیت مجسمه‌گونه و تندیس‌گرایی معماری زاها حدید، گاهی حتی عملکردها و کارکردهای بنا را تامین نمی‌کند و آن بنا صرفا به مجسمه‌ای جذاب بدل می‌شود که به دلیل فرم بدیع آن از جذابیت برخوردار است.

معماری زاها حدید، تعریف هنر از افلاطون و ارسطو که هنر را در محاکات و ممسیس می‌دانند و سپس بندتو کروچه و تولستوی که آن را در انتقال احساس می‌دانند، تا کلایو بل که هنر را خلق فرم معنادار می‌داند، را در می نوردد و به تعریف هنر از منظر مونرو بردزلی آن‌هم به صورت بسیار محدود و مقید نزدیک می‌شود، که هنر ایجاد جذابیت از طریق انتقال یک تجربه زیباشناسانه است. بگذریم که این تعریف، به دلیل آنکه بازه‌ای بسیار گسترده را شامل می شود و می‌توان زیبایی را به صورت متکثر به همه چیز و همه کس نسبت داد، محل جدال نظریه‌پردازان است. به هر تقدیر می توان هنر زاها حدید را «ایجاد جذابیت از طریق انتقال یک تجربه زیباشناسانه» دانست. اما مگر معماری کاربردی ترین هنر نیست که می بایست در عین معنادار بودن و تبدیل معنا به محسوسات، به نیازهای بسیاری پاسخگو باشد؟ و مگر هر چیز غریبی را می‌توان به خلاقیت هنری نسبت داد و هر خلاف‌آمدعادتی را هنر دانست؟

معمای زاها حدید از طریق تاخوردن و خزیدن لایه‌ها بر روی هم فرم‌ می‌گیرد که گاهی بی‌پروا و آزاد برمی‌خیزد و نرم و سیال فرومی‌نشیند. این لایه‌ها به معماری فولدینگ (folding) مشهور است که به خاستگاه فلسفی خود ارجاع دارد. فولدينگ که حاصل ذهنيات ژيل دلوز، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است، ابهام انگيزي، عدم وجود ارجحيت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تاکيد بر حرکت افقي را به دوش مي کشد و همه اینها مبنایی برای ریزوم‌وارگی در فرم شد. مولفه‌هایی که به وضوح ویژگی‌های معماری زاها حدید را شکل می‌دهند.



هتل فرشته پاسارگاد در منطقه الهیه در شمال شهر تهران، طراح: زاها حدید

برخی از منتقدان، عدم وجود ارجحيت در معماری زاها حدید را به تلاش او برای برابری جنسیتی در معماری و مظلوم‌نمایی زنانه او در جهت جلب طرفداران بیشتر خود نسبت می‌دهند. تا جایی که استیفن بلی در نقدی طعنه‌آمیز معتقد است او خود را به نماد مظلومیت و تبعیض جنسیتی علیه زنان بدل کرده است. چیزی که به جهانی شدن او کمک می کند!

بیلبورد طراحی‌شده برای خیابان‌های لندن توسط زاها حدید


طرح برنده زاها حدید برای شهر نمایشگاهی قاهره

پس از بستر فلسفی، خاستگاه اقتصادی معماری زاها حدید را نیز باید کاوید. آغاز زاها حدید مقارن با بازتولید اقتصاد لیبرالی در غرب دهه 70 است. دوره‌ی رونق پس از رکود در اقتصاد نئولیبرالی که با مولفه‌هایی همچون، مقررات زدایی، خصوصی‌سازی و عقب‌نشینی دولت از تامین اجتماعی، سرمایه‌داری جدید، فروپاشی قدرت‌های اقتصاد دولتی و جهانی سازی و هضم اقتصادهای دیگر در اقتصاد هژمونیک نئولیبرالی شناخته می‌شود. به تبع بال و پر گرفتن نئولیبرالیسم و اقتصاد کاپیتالیستی، معماری نیز جولانگاه برژواها در نظام سرمایه‌داری شد.

روحیه معماری مسرفانه، فخرفروش و متظاهرانه زاها حدید نشان از تعلق معماری او به طبقه‌‌ای اجتماعی دارد که نسبت به سرمایه و هزینه‌های ساخت بی‌تفاوت است و به طرزی آمرانه، باید تکنولوژی ساخت، به خدمت طرح‌های متهورانه و نظرات مستبدانه او درآید. آنچنان‌که در اواخر عمر، او را با لحنی کنایه‌آمیز، معمار حیاط‌ خلوت دیکتاتورها نامیدند. چراکه تنها با سرمایه دیکتاتورها ساخت طرح‌های او ممکن می‌شد. اتلاف فضا به نفع شکل‌گیری بداعت‌های فرمال با هزینه هنگفت را تنها با اقتصاد سرمایه‌داری می‌توان ترجمه کرد. این اتکای به سرمایه عظیم و بی‌تفاوتی نسبت به هزینه بالا، لاجرم به عدم توجه به الگوهای فرهنگی، اقلیم، بوم و محیط اجتماعی نیز انجامید و معماری او را به طرزی خودخواهانه، با قالبی واحد در سراسر جغرافیا مستولی نمود.

فرمِ رها و سیال معماری او که گویی تاویلی زاهاحدیدی از آزادی‌های اجتماعی است، تبعاً ریشه در فرهنگ اباحه‌گری و رهایی از هرگونه تقید و تعهد در لیبرالیسم دارد که انسان را یله و رها در پهنه‌ای از مباحات لامنتها می‌خواهد. در نگاه انسان‌شناسانه او، انسانیت مفهومی سیال و آزاد است که در یک تکامل تاریخی داروینیستی یا آزاد بلوغ کرده است و به تبع این مفهوم، فضای زندگی او نیز تنازعی قدرت طلبانه برای بقا و انطباق با شرایط دنیای جدید را می‌طلبد. لذا تاریخ و سنت و گذشته و زمینه را محکوم به فنا می‌داند. اما از کجا می‌توان مطمین بود که این سیر تکامل، بر مسیر رشد و بر معیارهای کمال حقیقی انسان استوار است؟ این نوگرایی که معماری زاها حدید ما را به آن دعوت می‌کند نگاهی از سر کرامت و مفاهیم رفیع به انسان ندارد!



کارخانه نساجی قدیمی بلگراد بازسازی شده توسط زاها حدید؛

این ساختمان‌های نمادین به مناسبت استمرار امضاء جنبش مدرنیته در شهر بلگراد (پایتخت صربستان) در اواسط قرن بیستم ساخته شده بود.

معماری زاها حدید مسئولیت اجتماعی ندارد و بیش از همه وامدار حاکمیت سرمایه است. لذا معماری تندیس‌وار، فرم‌گرا و ناکارآمدی است که بدور از نیازهای واقعی جامعه شکل می‌گیرد و خود را موظف به پاسخگویی به مسایل روز معماری در تناسب با زندگی شهری و در مقیاس شهر نمی‌بیند. تا جایی که نگاه نئولیبرالیستی او به تقابل با توسعه حقوق عمومی در شهر برمی‌خیزد و به طرزی عوام‌فریبانه و ظاهرفریب به تحقیر فرودستان و لایه‌های حذف‌شده‌ جامعه از منظر طبقه‌ی فرادست می‌پردازد.

سخن آخر

در پایان باید گفت معماری نئولیبرالیستی، تندیس‌وار، ظاهرگرا، فرمالیستی، ناکارآمد و عوام‌فریبانه زاها حدید دردی از معماری امروز ما را مداوا نخواهد کرد و جامه‌ عزایی که نوباوگان معماری در سوگ او به تن کرده‌اند نشان از عمق التقاط، خودباختگی، دیگر شیفتگی و سطحی‌نگری در معماری ما دارد و نشانه‌ای است که اگر چه فروکش خواهد کرد اما تا ریشه‌‌هایش باقی است، بیماری التقاط نیز معماری اصیل و ارزشمند ما را به محاق خواهد برد. نشانه‌ای از استیلای غرب بر معماری معاصر ما!

/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *