اولیا دم بخشیدند،دادستان قصاص خواست
مرد میانسالی که دوستش را به قتل رسانده بود فکر نمی کرد بعد از بخشیده شدن توسط اولیا دم با درخواست قصاص از سوی دادستان به قصاص محکوم شود.
عابران با شنیدن صدای داد و فریاد متوجه دو مرد شدند که در مقابل بانک با هم درگیر شده بودند. از حرفهای آنها معلوم بود که یک زن علت درگیری دو مرد میانسال است. یکی از آنها چاقویش را از جیب بیرون آورد و با آن ضرباتی بر پیکر دوستش زد و از محل گریخت.
دقایقی بعد ماموران پلیس همراه امدادگران اورژانس خود را به محل حادثه رساندند. مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد. اما در ادامه بهدلیل شدت جراحات جان باخت. کارآگاهان با بررسی محل دریافتند که درگیری مقابل دوربینهای بانک انجام شده و با بررسی فیلم آن و کمک خانواده مقتول توانستند هویت قاتل را شناسایی کنند.
قاتل خالد پنجاه ساله و دوست قدیمی مقتول بود. باور قتل از سوی او سخت بود اما وقتی مرد میانسال مقابل بازپرس جنایی ایستاد به قتل اعتراف کرد.
با تکمیل تحقیقات پرونده این جنایت برای محاکمه به شعبه ۸۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم در حضور پنج قاضی جنایی پای میز محاکمه قرار گرفت.
در ابتدای جلسه محاکمه که به ریاست قاضی مصطفی باقری برگزار شد، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: متهم به نام خالد، سه سال قبل، دوستش به نام هاشم را با ضربه چاقو بهقتل رساند. این دعوا بر سر همسر سابق خالد که آن زمان همسر صیغهای مقتول بود، رخ داد. هرچند متهم ابتدا متواری شده بود، اما بعد از مدتی بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد. با توجه به سن کم فرزندان مقتول دادستان از طرف آنها درخواست قصاص دارد.
در ادامه یکی از دختران مقتول که به سن قانونی رسیده بود، برای طرح درخواست خود در جایگاه قرار گرفت و گفت: قصاص قاتل باعث زنده شدن پدرم نمیشود و این کار هیچ تاثیری بر تنهایی من نخواهد داشت. به همین خاطر رضایت خود را اعلام میکنم. من و مادرم نمیدانستیم که پدرم همسر صیغهای دارد. البته خالد را میشناختیم. او از دوستان قدیمی پدرم بود.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به خالد از او خواست به دفاع از خود بپردازد که متهم با رد اتهام قتل عمدی ادعا کرد؛ بیسوادم. چون در روستا زندگی میکردم فقط تا کلاس اول ابتدایی درس خواندم و بعد شروع به کار کردم. نجار بودم. نجاری را از پدرم یاد گرفته بودم. حدود بیست ساله بودم که به تهران آمدم و ازدواج کردم.
برای ساخت در و پنجره به خانه یکی از بستگانم رفته بودم که همسر سابقم را دیدم و به او علاقهمند شدم. ۲۵سال با همسرم زندگی کردم که حاصل آن دو فرزند است. من و همسرم هیچ اختلافی با هم نداشتیم، اما او تحت تاثیر حرفهای هاشم قرار گرفت و با من سر ناسازگاری داشت. به همین خاطر بعد از سالها زندگی از من جدا شد. هفت سال بود که هاشم را میشناختم. اولینبار برای نصب ماهواره به خانهمان آمد و این شروع آشناییمان بود. ما دوستان صمیمی بودیم. او به خانهمان رفت و آمد داشت و بعدها فهمیدم به همسرم علاقهمند شده است. او با حرفهایش باعث شد همسرم از من طلاق بگیرد و زندگیام خراب شود.
متهم به قتل ادامه داد: فقط شش ماه از جدایی من و همسرم گذشته بود که متوجه شدم هاشم همسر سابقم را به عقد موقتش درآورده و به خانهای که بهعنوان مهریه به همسرم داده بودم رفت و آمد دارد. از این موضوع ناراحت بودم تا اینکه اتفاقی هاشم را در خیابان دیدم. به او گفتم اگر با همسرم ازدواج کرده بهتر است خانهای بگیرد و به خانه من رفت و آمد نکند که با هم درگیر شدیم. یک ضربه به دستش زدم و ضربه دیگر را به پهلوی او کوبیدم و فرار کردم، اما هرگز فکر نمیکردم ضربه کشنده باشد. بعد از قتل به عراق فرار کردم و چاقو را هم همانجا به یک نفر فروختم اما دو ماه بعد که هاشم در بیمارستان جان سپرد در عراق دستگیر شدم.
همسر سابق متهم سپس به عنوان مطلع در جایگاه قرار گرفت و با رد حرفهای خالد گفت: همسر سابقم دروغ میگوید. او هیچ وقت خرجی نمیداد و برای چند ماه ناپدید میشد. رفتارهای او باعث جدایی ما شد و مقتول هیچ نقشی در این ماجرا نداشت. بعد از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه وارد شور شده و با اکثریت رای و با توجه به درخواست دادستان حکم به قصاص خالد دادند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *