صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

ترجیح اوباما در انتخابات ایران/فائزه در آمریکا مأموریت مهدی در انگلیس را پی می‌گرفت؟!/گفتند در لیست‌های دیگر بروید شما را به افتضاح می‌کشيم!

۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۶:۰۷
کد خبر: ۱۳۹۲۲۵
دسته بندی‌: سیاست ، گزارش و تحلیل
3 روز به برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری زمان باقی مانده است.
-گروه سیاسی: 4 روز به برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری زمان باقی مانده است.

در ادامه اخبارهای انتخاباتی امروز روزنامه های صبح ایران را می توانید بخوانید:


*روزنامه کیهان

از بده‌ بستان با شهرام جزایری تا ائتلاف با طالبان در مجلس ششم

نایب رئیس مجلس ششم گفت: اصلاح‌طلبان می‌خواهند مجلسی را تشکیل بدهند که حامی قانون‌شکنی، فساد، جنگ و تحریم نباشد.

محمدرضا خاتمی، با اشاره به فضای انتخاباتی کشور گفت: متاسفانه انتخابات در شرایطی نابرابر در حال برگزاری است. دست اصلاح‌طلبان برای ورود این میدان آن چنان پر نیست ولی به خاطر علاقه به جمهوری اسلامی ایران و پایبندی به اصول دموکراسی علیرغم همه مشکلات و محدودیت‌ها وارد میدان انتخابات شده‌اند.

وی با بیان اینکه اصلاح‌طلبان می‌خواهند مجلسی را تشکیل بدهند که حامی قانون‌شکنی، فساد، جنگ و تحریم نباشد، تصریح کرد: این مجلس باید در عین انجام وظایف خود و نظارت بر دولت و سایر نهادهای حاکمیتی همراه خوبی برای دولت یازدهم برای از بین برداشتن محدودیت‌ها و مشکلات باشد تا حاصل آن گشایش در معیشت مردم فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و همچنین گشایش‌های بیشتر در سیاست‌های خارجی باشد.

این اظهارات در حالی است که اولا مجلس ششم آلوده به بزرگ‌ترین مفاسد اقتصادی - از ریاست بهزاد نبوی بر یک شرکت نفتی با رانت 8 میلیارد دلاری تا رشوه‌های کلان و هنگفت شهرام جزایری به شماری از نمایندگان این مجلس بود.

ثانیا بزرگان همین مجلس و حامیان آنها در رسانه‌های اصلاح‌طلب با صراحت‌ می‌گفتند شعارهای ما در انتخابات، توسعه سیاسی بوده و بنابراین نباید مردم، انتظارات اقتصادی از مجلس داشته باشند.

ثالثا برخی از نمایندگان همین مجلس صراحتا خواستار حضور در کنار طالبان و جنگ با آمریکا بودند؛ که مشابه آن قبلا در حمله آمریکا به عراق و خالد بن ولید توصیف شدن صدام از سوی جریان موسوم به چپ پیش آمده بود. مجلس ششم همچنین با تسلیم‌طلبی باعث گستاخی و طلبکاری و فشار آمریکا و غرب علیه ایران شد و سرانجام  برخی اعضای آن در آمریکا و اروپا پناهندگی گرفتند.

اهمیت خیانت‌های مجلس ششم و برخی دست‌اندرکاران آن نظیر رضا خاتمی به حدی بود که اروپایی‌ها با اشاره به رد صلاحیت‌ همین‌ ها در انتخابات مجلس هفتم مدعی شدند این انتخابات را به رسمیت نمی‌شناسند.

«بله به سرمایه‌داری و نه به دموکراسی» /ترجیح اوباما در انتخابات ایران

یک روزنامه آمریکایی نوشت، ترکیب هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی هسته اصلی حزبی را تشکیل می‌دهند که اوباما امیدوار به پیروزی آن در انتخابات آتی ایران است.

نیویورک‌پست می‌نویسد: دولت اوباما در اتخاذ سیاست نرم خود در برابر ایران این توجیه را دارد که نشان دادن حسن‌نیت در برابر ایران می‌تواند به میانه‌روهای ایران فرصت حضور پررنگ‌تر در بدنه قدرت را فراهم ساخته و امید تغییر رفتار دولت ایران را همچنان برای واشنگتن‌ زنده نگه دارد. روز جمعه و همزمان با برگزاری انتخابات مجلس و خبرگان رهبری نتیجه این تئوری مشخص خواهد شد. سوال اینجاست که میانه‌روهایی که اوباما به آنها امیدوار است چه کسانی هستند؟ شعار حزب منتسب به رفسنجانی «بله به سرمایه‌داری، نه به دموکراسی» است.

این روزنامه می‌افزاید: ترکیب هاشمی‌رفسنجانی و حسن روحانی هسته اصلی حزبی را تشکیل می‌دهند که اوباما امیدوار به پیروزی آن در انتخابات آتی ایران است. این دو نفر سابقه پوشیدن لباس میانه‌روها را دارند. در سال 1985-86 آنها حتی دولت ریگان را متقاعد ساختند که می‌توانند به بسته‌ شدن فصل انقلاب در ایران کمک کرده و ایران را به سمت شرایط عادی هدایت کنند. هر سه نفر در مذاکرات محرمانه‌ای که به رسوایی‌های ایران گیت منتهی شد نقش داشتند.

این حزب همواره تحت تاثیر مدل چینی ایجاد شده توسط دنگ ژیائوپنگ و افراد بعد از وی در دهه 1980 و 90 قرار داشته‌اند. مدل چینی بر این اصل استوار است که هر چند ورود دموکراسی غربی برای مللی که در سیستمی پدرسالارانه زندگی می‌کنند، دردناک و به صورت بالقوه خطرناک است اما اتخاذ سرمایه‌داری هم نسبتا آسان و هم به شدت سودآور است.

فائزه در آمریکا مأموریت مهدی در انگلیس را پی می‌گرفت؟!

فائزه هاشمی در سفر به آمریکا، در خانه یکی از افراد بازداشتی اقامت داشته است.

سایت خودنویس (وابسته به نیک‌آهنگ کوثر رفیق گرمابه و گلستان مهدی هاشمی در سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت) ضمن انتشار این خبر نوشت: فائزه هاشمی، که از منظر عمومی، پیشروترین فرد خانواده رفسنجانی است، در سال‌های بعد از انقلاب بیشتر از برادران و خواهرانش، حتی مهدی، به سفر رفته است. او که معمولاً دلایل سفر خود را اعلام نمی‌کند، در سال 2012 به اسم انجام فعالیت‌های مرتبط با المپیک لندن، سر از جلسه راستی‌آزمایی برادرش درآورد.

یک منبع هفته پیش به خودنویس گفت که فائزه هاشمی در آمریکا، مهمان خانواده‌ای است که فرزندشان در ایران زندانی است و علیزاده طباطبایی، وکیل مهدی هاشمی، وکالت او را نیز برعهده گرفته است.

حضور فرزند هاشمی در ایالات متحده همزمان با انتخابات نمی‌تواند بدون دلیل باشد. مهدی هاشمی، سال‌ها پیش به سردبیر خودنویس گفته بود که همه کارها در خانواده ]هاشمی رفسنجانی[ تقسیم شده است و هر کسی وظیفه خودش را دارد.

به گزارش خودنویس، خانم هاشمی اما به باشگاه خبرنگاران جوان گفته است: «سفر من به آمریکا چنین معنایی ندارد. اکنون اگر کسی بخواهد از آن سوی مرزها دستوری بگیرد، نیازی ندارد به آن کشورها سفر کند. چرا که وسایل ارتباطی به قدری پیشرفته شده که دیگر نیازی به چنین سفرهایی وجود ندارد.» این مسئله اما وجود دارد که کلیه ارتباطات خانواده هاشمی در داخل، تحت نظر است و تجربه انجام مذاکرات و گفتگوها با افرادی خارج از کشور، همیشه از سوی فائزه هاشمی انجام گرفته است.

به گفته یک منبع خودنویس، خانم هاشمی در سال 1389 و در زمان حضور برادرش در دوبی، با مهدی به شکل ویدیویی گفت‌وگو کرد، اما این گفت‌وگوها هیچ گاه منتشر نشد. با توجه به حضور برخی شرکای قدیمی وی در آمریکای شمالی، باید دید تقسیم وظایفی که منتهی به سفر فائزه به آمریکا شده، چیست. از طرف دیگر، حمایت برخی چهره‌های اصلاح‌طلب ساکن آمریکا از فهرست هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان، ممکن است از سوی فائزه هاشمی بدون پاسخ نمانده باشد.

خودنویس می‌افزاید: فائزه هاشمی روابط بسیار خوبی با برخی از رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری در نیویورک دارد. البته نهادهایی که سوابق نقض حقوق بشر در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را زیر سؤال نبرده‌اند.

یادآور می‌شود مهدی هاشمی قبل از بازگشت به ایران، مدت طولانی در انگلیس اقامت داشت که در پوشش سرکشی به دفاتر دانشگاه آزاد در خارج صورت گرفت.

مشاور لاریجانی: حضور جلالی در لیست اصلاح‌طلبان باعث تأسف است

حسین شیخ‌الاسلام، مشاور امور بین‌الملل رئیس مجلس می‌گوید: حضور جلالی در لیست اصلاح‌طلبان باعث تأسف است.

شیخ‌الاسلام در جریان نشست خبری، در پاسخ به این سؤال که چرا هیچ کس از طیف علی لاریجانی در لیست ائتلاف اصولگرایان نیست و چرا جلالی در لیست اصلاح‌طلبان قرار دارد اظهار داشت: رقابت‌های انتخاباتی ما را دچار این سردرگمی کرده و خطوط با هم خلط شده است در حالی که ما نیاز به شفافیت داریم تا مردم به خوبی همه را بشناسند اما این خلط مرزها از شفافیت کم کرده است. ائتلاف باید بر اساس اصولی باشد و این جای تأسف است.

اپوزیسیون: انتخابات را تحریم می‌کنیم اما مردم به ما محل نمی‌گذارند

پس از سازمان تروریستی منافقین، ابوالحسن بنی‌صدر و شیرین عبادی، رضا ربع پهلوی نیز خواستار تحریم انتخابات شد.
فرزند ناکام محمدرضا پهلوی در بیانیه‌ای مدعی شد رأی ندادن خود یک رأی است و با رأی ندادن می‌توانیم به جهان نشان دهیم که رأی ما «نه» به جمهوری اسلامی است.

وی مدعی شده «پرهیز از شرکت در انتخابات می‌تواند شروع حرکتی برای نه گفتن به جمهوری اسلامی باشد».

همچنین بنی‌صدر رئیس جمهور مخلوع که پیش از این خواستار تحریم انتخابات شده بود ادعا کرده انتخابات مهندسی شده است. وی به رادیو عصر جدید گفته «مردم پای صندوق‌ها می‌روند تا بگویند ما فاقد هرگونه حقی هستیم»(!)

از سوی دیگر فرج سرکوهی از عناصر فراری در سایت اخبار روز نوشت: انتخابات مسئله ما نیست و مسئله حکومت و جناح است. وی در عین حال درباره تحریم انتخابات اذعان کرد: تحریم انتخابات هنگامی مؤثر است که اکثریت رأی‌دهندگان به آن بپیوندند اما در موقعیت کنونی، تحریم جز واکنشی منفعل نیست و بی‌مخاطب است. چرا که نیروهای فراخوان دهنده، با لایه‌های مهم جامعه پیوند بالفعل و مؤثر و واقعی ندارند و اکثریت مردم بی‌اعتنا به فراخوان تحریم، در انتخابات شرکت می‌کنند.

وی درباره فراخوان شرکت نیز می‌نویسد: این نیروها مردم را به رأی دادن به این و آن جناح حکومتی فرا می‌خوانند. چنین فراخوانی به معنای آن است که فراخوان دهنده؛ هویت مستقل سیاسی و برنامه مستقل نداشته، مخاطبان فرضی خود را به گرایش‌های حکومتی حواله داده، خود را به عنوان نیروی سیاسی نفی و به دنباله‌رو جناح‌های حکومتی تقلیل می‌دهد. فراخوان شرکت نیروهای غیرحکومتی نیز چون فراخوان تحریم بی‌مخاطب است چرا که این نیروها نیز، چون نیروهای فراخوان تحریم، با هیچ لایه‌ای از جامعه پیوند بالفعل، مؤثر و واقعی ندارند.

سرکوهی می‌افزاید: فراخوان شرکت در انتخابات کنونی به «حاشیه کمیک یک تراژدی بی‌رمق» بدل شده است. اینان مردم را فرا می‌خوانند که به پنج یا شش نفر در انتخابات خبرگان رأی ندهند و گمان می‌کند که چنین اقدامی، «پیامی قوی» است به حکومت و حکومتی که جنبش سبز بدان گستردگی را سرکوب کرد، این پیام را جدی می‌گیرد.

سرکوهی می‌نویسد: به نظر من انتخابات مسئله نیروهای دموکراسی‌خواه، آزادی‌خواهان طرفدار عدالت اجتماعی، چپ‌ها، روشنفکران مستقل و... نیست. گرایش‌هایی که به عنوان غیر خودی و غیر حکومتی از فعالیت سیاسی مستقل، از حق نامزد شدن، از آزادی بیان و... محروم‌اند، در انتخابات جا و نقشی ندارند.


*روزنامه شرق

واكنش به لیست بی بی سی در انتخابات

در رأس همه واکنش‌ها، حجت‌الاسلام سیدمحمود علوی، وزیر اطلاعات است که البته کاندیدای خبرگان پنجم است و نام او در فهرست موردحمایت هاشمی قرار دارد. او در جمع نمازگزاران در مصلای قرچک گفت: نباید در جریان برگزاری انتخابات به دیگران تهمت زد و به آنان آسیب وارد کرد چراکه در شرع مقدس اسلام تهمت‌زدن به دیگران جایز نیست و بزرگ‌ترین ویژگی پیامبر اسلام(ص)، اخلاق‌مداری است.

علوی گفت: اگر افراد در غم شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان به سر و سینه می‌زنند، نباید از راه معصیت و گناه به پست و مقام دنیوی برسند.

او تأکید کرد: نباید برای اهداف سیاسی چندروزه دنیا، ارزش‌های اخلاقی را زیر پا گذاشت، رفتن به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری این‌قدر ارزش ندارد که به هر کار ناشایست و زشت مرتکب شد.

او گفت: باید هوشیار بود، دشمن در کمین نشسته و تلاش دارد انتخابات ایران اسلامی را مخدوش و آن را وارد حاشیه کند.

او با اشاره به اینکه انتخابات یک نتیجه و یک پیام دارد، گفت: نتیجه انتخابات این است که فرد به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان راه پیدا می‌کند ولی پیام انتخابات که موردتأکید مقام معظم رهبری نیز هست،‌ به حضور پرشور مردم در انتخابات بستگی دارد.

اظهارات رادیو بی‌بی‌سی مورد نفرت و تبری آقای هاشمی است

آیت‌الله بطحایی که نامش در فهرست موردحمایت هاشمی است، هم در سایت خود نسبت به این موضوع واکنش نشان داد. او در سایت خود چنین نوشته است: «عده‌ای از دانشجویان عضو انجمن اسلامی، از بنده درخواست دیدار داشتند. یکی از سؤال‌های آنها راجع به اظهارات رادیو بی‌بی‌سی در رابطه با فهرست خبرگان مردم بود که بنده، تبری خود را نسبت به اظهارات رادیو بی‌بی‌سی اعلان کردم و قطعا آیت‌الله هاشمی و افراد مندرج در فهرست خبرگان مردم نیز همین‌گونه است و نیز به حرکت‌های شخصیت‌کشی که معظم له را هدف قرار داده است اشاره و محکوم کردم. بنده با برداشت‌های نادرست مخالف هستم و قطعا اظهارات رادیو بی‌بی‌سی مورد نفرت و تبری جناب آقای هاشمی است که متأسفانه طور دیگری تفسیر شده است. امید است این حرکات ناشایست تکرار نشود که به ضرر انقلاب و انقلابیون است».


*وطن امروز

اصلاحات رنگ به رنگ!

یک روز مدعی می‌شوند اکثریت مردم «سبز» هستند؛ بعد ادعای پیشین را بازپس می‌گیرند و می‌گویند «اکثریت مردم بنفش هستند» و حالا که روز انتخاب نزدیک است، اعتقاد دارند «اکثریت مردم خاکستری هستند!»

رنگ کردن مردم و استفاده ابزاری از آنها برای جمع‌آوری رای، سیاست دیروز و امروز افرادی است که عنوان «اصلاح‌طلب» را یدک می‌کشند. اینها معمولا بازی با رنگ‌ها را در پیش می‌گیرند تا برنامه‌های ناقص و «بی‌در و پیکر» خود را تزئین کرده و به افکار عمومی هدیه دهند! این دسته سیاسی برای رسیدن به اهداف جناحی، حتی به چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی هم رحم نمی‌کنند و به روی آنها رنگ می‌پاشند؛ یعنی آنها را با پاشیدن یک رنگ، منسوب به خود می‌دانند و با پاشیدن رنگی دیگر، منکر انتساب آنها به خود می‌شوند!

افکار عمومی ایران به یاد دارند که لقب «عالیجناب سرخ‌پوش» را چه کسانی به یک چهره سیاسی دادند اما همان‌ها در ادامه، او را «سبز» و «بنفش» کردند!

اصلاح‌طلبان بنا به ادعای خود همیشه به دنبال «خاکستری‌ها» بوده‌اند اما هیچ زمان نتوانستند رضایتی پایدار و عمیق در افراد جذب‌شده ایجاد کنند؛ تا جایی که پس از پایان کار دولت اصلاحات، نام این دسته سیاسی نیز از سبد گزینه‌های انتخاباتی مردم حذف شد.

اوج تلاش اصلاح‌طلبان برای رسیدن به آنچه به قول خودشان «جذب آرای خاکستری» نام داشت، به دوران تمام شده اصلاحات بازمی‌گردد. آن زمان از نگاه این دسته سیاسی جوانان، دختران و زنان، روستاییان و برخی دانشجویان در گروه آرای خاکستری قرار داشتند اما به‌رغم اعتماد عمومی مردم به برنامه‌های رئیس اصلاحات، او نتوانست برای اقتصاد جامعه بویژه در حوزه‌های اشتغال جوانان، صنعت، کشاورزی، مسکن جوانان و رونق تولید ملی کار خاصی انجام دهد. جوانان و زنان و روستاییان نیز در نهایت به این نتیجه رسیدند متاسفانه فقط ابزاری برای روی کار آمدن یک دولت سیاست‌محور و سیاست‌زده بودند که در عمل نشان داد هیچ برنامه، اندیشه و کارآیی برای پیشرفت اقتصادی جامعه ندارد.

تعطیلی بسیاری از کارخانه‌ها، بیکار شدن جوانان مردم، زمین خوردن تولید ملی، مایوس شدن کشاورزان از ادامه فعالیت، آغاز آلودگی هوا و کاهش صادرات هنرها و صنایع بومی و مردم‌ساز فقط بخشی از خسارت‌هایی بود که در دولت‌های هفتم و هشتم که عنوان اصلاحات را یدک می‌کشیدند به کشور و جامعه تحمیل شد تا افرادی که به گفته اصلاح‌طلبان آرای خاکستری بودند، برای سپردن کشور به دست این دسته سیاسی، دیگر دست به تکرار نزنند!

با روی کار آمدن دولت یازدهم نیز اصلاح‌طلبان مدعی شدند «رنگ بنفش» را به مردم هدیه کرده‌اند تا از این طریق، خطاهای فاحشی را که در رنگ قبلی (یعنی سبز) وجود داشت بپوشانند!

اما مروری بر چگونگی روی کار آمدن دولت یازدهم نشان می‌دهد ادعای اصلاح‌طلبان مبنی بر دخیل بودن آرای خاکستری، توهمی بیش نیست. همچنین دسته سیاسی اصلاح‌طلب قصد القای این موضوع را داشت که انصراف محمدرضا عارف موجب گسیل آرای میلیونی خاکستری به سوی حسن روحانی شده است! این در حالی است که دلایل موفقیت روحانی در کسب کمتر از 51 درصد آرای مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد که از موضوع این نوشتار خارج است. با این حال مسلم است که دسته اصلاح‌طلبان بخوبی می‌دانستند و می‌دانند نه وجهه و نام نیکی در افکار عمومی ایرانیان دارند و نه اینکه قادر به اداره کشور هستند. بنابراین آنها چاره‌ای نداشتند جز اینکه رنگ سیاسی دیگری بگیرند، رنگ عوض کنند، رنگ بگذارند و رنگ بردارند!

این روزها نیز با نزدیک شدن به دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، اصلاح‌طلبان مطابق توهمات پیشین دم از جذب آرای خاکستری می‌زنند. در همین باره محمدرضا عارف در تازه‌ترین اظهارنظر گفته است: «ما به رأی‌های خاکستری نیاز داریم و باید تلاش کنیم این رأی‌ها را به صندوق‌ها بریزیم». از سبک و نوع واژه‌چینی این سخنان مشخص است که آرای خاکستری از نظر اصلاح‌طلبان چیزی در حد یک ابزار در آستانه هر انتخابات است. گویا آنها نمی‌دانند مردم دیگر به رنگ‌های سوخته اعتمادی ندارند و به این سادگی نمی‌توان افکار عمومی را «سیاه» کرد.

آنهایی که با ساختن رنگ‌ها در اندیشه باطل برای انقلاب رنگی بودند، خودشان با پاسخ منفی و سخت مردم از صحنه سیاسی حذف شده‌اند. اصلاحات امروز چیزی بیش از یک نام و قاب «رنگ و رو رفته» در موزه سیاست‌شناسی ایران نیست و این روزها آنچه به دیوار این موزه افزوده یا هدیه می‌شود، بیش از یک رنگ جدید برای نقاشی دیوار موزه نیست؛ اصلاحات با رنگ سبز، اصلاحات با رنگ بنفش، اصلاحات کمرنگ، اصلاحات بی‌رنگ!

سخنی با آنها که در لیست‌شان اقتصاددان ندارند

فارغ از تعصبات جناحی، تکیه کردن به جمعیتی که در لیست اصلی انتخاباتی خود حتی یک اقتصاددان هم ندارد، به قول همان اقتصاد غریب مانده در میان هیاهوها، رفتاری پرریسک و غیرعقلایی است! همان اقتصادی که همه برای نجاتش صف کشیده‌ایم اما نمی‌دانیم اگر عنان آن را به دست‌مان بدهند قرار است با آن، چه کنیم. بی‌مقدمه و فقط به‌خاطر نگرانی‌های بسیاری که در این وادی سرگردانی وجود دارد بنا دارم اهم نکاتی را که پیش از این با اصولگرایان طرح کرده‌ایم و پیرامون آن تأمل بسیار شده است مرور کنم تا شاید مورد توجه ائتلافی که در فقد اقتصاددان به سر می‌برد نیز واقع شود.

اقتصاد ایران امروز برای رسیدن به یک ساختار ایستا، مقاومتی، خود‌اتکا و بالنده نیازمند چه اقداماتی است؟ و مجلس دهم چه چیز را باید بداند؟ آنچه همه اقتصاددانان بر آن اتفاق نظر دارند، ضرورت تحول در اقتصاد ایران و التزام به رویکرد پیشرفت‌گرا در ساختار اقتصاد ایران است. تقریباً همه قبول داریم که اقتصاد ایران لااقل دهه‌های متمادی بسیاری است که در ریل مناسب قرار ندارد و به‌‌رغم تلاش‌های بسیار جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب، هنوز در مسیر درست قرار نگرفته است. من در این یادداشت تصمیم دارم به صورت بسیار خلاصه و مبتنی بر ادبیات توسعه و پیشرفت، 4 موضوع اساسی را که هر یک در امتداد قبلی، از قرارگیری قطار اقتصاد ایران در ریل صحیح ممانعت می‌کنند ذکر کنم تا با اتکا به عزم جدی مجلس در اصلاح قوانین و تلاش دیگر دستگاه‌ها برای اصلاح این ساختار، امیدوار به شکوفایی اقتصاد ایران و قرارگیری آن در ساختار مقاومتی و بالنده باشیم.

توجه می‌دهم که مبنای این تحلیل مبتنی بر تقدم «توسعه‌یافتگی» بر «خلق ثروت» است. یعنی آن تفکر ذاتاً اشتباه است که فکر کنیم اگر برویم و از زیر زمین یا پشت سد تحریم‌ها دلار بیاوریم، با تکیه بر این ثروت جدید می‌توان به توسعه رسید. اگر چه تا 50 سال پیش تصور اقتصاددانان توسعه این بود که اگر بتوان ثروتی را از هر طریقی وارد امور زیربنایی اقتصاد کرد، می‌توان پس از مدتی، توسعه و شکوفایی آن اقتصاد را مشاهده کرد اما امروز اقتصاددانان بر بطلان این دیدگاه آگاهند. امروز خطای این دیدگاه منسوخ با مشاهده وضعیت کشورهایی همچون قطر و عربستان سعودی که به‌‌رغم کسب ثروت فراوان حاصل از فروش نفت، همچنان در رویای به‌دست آوردن ابتدایی‌ترین گام‌های توسعه هستند، بیش از پیش روشن است. رویکرد صحیح، نقطه مقابل این فرآیند است. یعنی این ساختار توسعه یافته است که توانایی خلق ثروت و «حفظ ثروت» را دارد. شواهد تاریخی همواره نشان داده است ورود ثروت به یک ساختار نابالغ اقتصادی به سرعت مصرف شده و پایان می‌یابد یا تولید فساد می‌کند.

گام اول این مسیر از دولت شروع می‌شود. جامعه ما دولت را متولی همه مراحل توسعه‌ اقتصادی کشور می‌داند. این موجب می‌شود دولت‌ها نیز برای کسب رأی، از این دست سخنان جذاب را بیشتر بیان کنند.

 شکل گرفتن انتظار از دولت برای حضور در تمام مراحل توسعه‌ کشور - شامل سیاست‌گذاری، اجرا و نظارت - را می‌توان میراث عهد صفویه دانست. تفکری که در زمان ناصرالدین شاه نهادینه شد و حاکمیت را به عنوان بازیگر اول و آخر تمام فرآیند توسعه کشور در اذهان تثبیت کرد.

عملکرد پهلوی دوم در ایجاد توسعه وارداتی و برق‌آسا بر پایه درآمدهای نفتی به روشنی گویای این تصور است که ملتی که دارای ثروت نفتی است، می‌تواند بنشیند و متمولانه نظاره‌گر توسعه کشورش باشد! تا جایی که علاوه بر واردات ماشین‌آلات و صنایع، در صورت تمایل می‌تواند مستشاران و نفوس صنعتگر را هم به عنوان عناصر اصلی اقتصاد به کشور وارد کند! اگرچه بنا ندارم با بیان «واقعه ایرباس» از سیر مطلب جدا شوم اما به عنوان ذکر نمونه این تفکر غلط ناچارم نوع FDI بودن قراردادهای ایرباس را مثال بزنم. قراردادهایی که طی آن قرار است با مدیریت مستقیم فرانسوی‌ها 3 فرودگاه ایران تجهیز شود و آنها خطوط هوایی ما را برای‌مان آباد کنند تا ایران هاب هوایی شود! این یعنی برای هاب هوایی شدن ایران، همان تماشای فرانسوی‌ها احتمالا کفایت می‌کند! آنچه مسلم است این است که ظاهرا ما نقش صحیح دولت در فرآیند توسعه اقتصادی کشور را نمی‌دانیم.

گام دوم، کوچک و چابک کردن ساختار و بروکراسی دولتی است. وظیفه‌ای که متاثر از درک ما از روند توسعه بر دوش دولت گذاشته شده است، ساختار و بروکراسی بسیار عظیمی را خلق کرده است. پیرو تصور غالبی که از فرآیند توسعه در میان ما وجود دارد، وظایفی که دولت به طور خودآگاه یا ناخودآگاه به عهده گرفته است دائماً بیشتر شده و برخلاف صراحت‌های قانون اساسی همچون اصل44، امروز ما شاهد بروکراسی و ساختاری بسیار عظیم و پرهزینه در نظام حاکمیت هستیم که علاوه بر اداره کشور، سیاست‌گذاری کلان و نظارت، اکنون دولت متولی اصلی تولید نیز هست.
 

این پدیده به ناچار ساختاری بسیار بزرگ و پیچیده را رقم می‌زند. مقرون به صرفه نبودن، روشن‌ترین و ساده‌ترین عارضه این ساختار است که راه نجات آن از کانال قانونگذاری مجلس می‌گذرد. گام سوم اتخاذ نهایت بخل در فروش خام منابع طبیعی کشور است. ثروت‌های طبیعی  در ایران - بدون نگرانی- به عنوان سوخت لکوموتیو اقتصاد هزینه می‌شوند. به‌‌رغم تأکیدات مقام معظم رهبری در اجتناب از خام‌فروشی ثروت‌های طبیعی کشور، درآمدهای آسان حاصل از محل فروش این اقلام، اصلی‌ترین منبع هزینه برای تامین سوخت این لکوموتیو پرهزینه اقتصاد ایران –یعنی دولت - است. از آنجا که این منابع حاصل از تولید آحاد جامعه نبوده و برخلاف مالیات‌ها، از محل تلاش مردم به‌دست نیامده‌اند، تعصب و نگرانی چندانی نسبت به هزینه‌کرد آنها وجود ندارد! این نگاه متمولانه در حقیقت ناشی از نابرده رنج بودنِ کسب این ثروت‌هاست. بنابراین با رویکرد فعلی، بازگشت منابع ارزی بلوکه شده در خارج از کشور علی‌الاصول موجب هدر رفت آن خواهد شد و هیجان ناشی از انتظار شکوفایی بر اثر بازگشت این منابع ممکن است دولت را مجبور به عکس‌العمل ضربتی برای ایجاد تحول در وضع اقتصاد و تلاش برای بهبود سریع معیشت جامعه کند. برای این‌کار -براساس آنچه در بالا شرح دادم- هیچ گزینه‌ای پیش روی دولت قرار ندارد جز اینکه بپذیرد شکوفایی ضربتی اقتصاد، چیزی جز افزایش هزینه‌های دولت و متعاقبا افزایش واردات درپی نخواهد داشت! این همان ایده‌ای است که در دوران سازندگی دست به گریبان کشور شد و به انجام هزینه‌های تشریفاتی و بی‌هدف، وجهه علمی داد.

و گام آخر اینکه سیاست‌های تبعیض‌آمیز در بهره‌مندی از خدمات پولی باید مرتفع شود.

نظام پولی با بهره‌مندی از ثروت‌های طبیعی، مجبور به بازدهی مثبت نیست، لذا هزینه سیاست‌های نادرست مغفول واقع می‌شود. برخی اقتصاددانان جریان پول در اقتصاد را به مثابه جریان خون در بدن می‌دانند. در واقع نحوه گردش پول در اقتصاد به روشنی بیانگر سلامت یا احیاناً بیماری کالبد آن اقتصاد است. زمانی که نظام پولی و مالی یک کشور در خدمت تولید باشد، می‌توان به آینده روشن آن اقتصاد امیدوار بود. در مقابل، محدود شدن نظام پولی به سوداگری پول و صرفاً سفته‌بازی نشان عدم سلامت یک اقتصاد است.

سفته بازی امروز بزرگ‌ترین معضل اقتصاد ایران است. طبق اصل 44 قانون اساسی، تلاش برای اتخاذ سیاست‌های غیرتبعیض‌آمیز در عرضه خدمات پولی، از ضرورت‌های کشور است. این درحالی است که نظام پولی ایران به علت محدود شدن در سوداگری پول و عدم خدمت‌رسانی درست به عرصه تولید کشور، همواره از محل تزریق آورده‌های حاصل از فروش نفت و مواد خام معدنی ارتزاق کرده است و برای ادامه حیات خود همواره وابسته به این منابع بوده است. این مساله موجب می‌شود عدم بازدهی مطلوب این ساختار چندان خودنمایی نداشته باشد و جاذبه مخرب موجود در فضای سوداگری پول، روز به روز بر تعداد بانک‌ها و موسسات پولی بیفزاید.

بیش از هر چیز، این موارد را برای استفاده آنها که بدون همراهی اقتصاددانان تصمیم به حل مشکل اقتصاد کشور دارند نگاشتم تا با تکیه بر مطالبه عمومی کشور روند توسعه کشور ان‌شاءالله خدشه‌دار نشود.

نزدیکان هاشمی و روحانی به کنایه «من رئیس‌جمهورش کردم» واکنش نشان دادند

کنایه انتخاباتی حجت‌الاسلام اکبر هاشمی‌رفسنجانی به حسن روحانی آن هم در آستانه انتخابات 7 اسفند باعث شد نزدیکان روحانی و هاشمی‌رفسنجانی دیدگاه‌های خود را درباره رای 50 درصدی حسن روحانی در انتخابات مطرح کنند. 

به گزارش «وطن امروز»، در مقابل اظهارنظر هاشمی‌رفسنجانی که گفته بود رای روحانی 3 درصد بود و حمایت رسمی رفسنجانی باعث پیروزی روحانی در انتخابات شده بود؛ یار قدیمی حسن روحانی، یعنی سیدرضا اکرمی زبان به انتقاد گشود و این قبیل اظهارات را آن هم در شرایطی که روحانی رئیس‌جمهور قانونی است، نسنجیده دانست.

حجت‌الاسلام سیدرضا اکرمی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری در پاسخ به سوالی درباره اظهارات اخیر هاشمی‌رفسنجانی مبنی بر اینکه وی عامل افزایش محبوبیت 3درصدی رئیس‌جمهور به 50 درصد بوده است، به تسنیم گفت:‌ آنچه در جمعه انتخابات (24 خرداد 92) به‌دست آمد ملاک است نه نظرسنجی و آمار گرفتن‌ها. همیشه آمار حالت تخمین داشته و دارد و هیچ وقت حرف نهایی را نمی‌زند. وی افزود:‌ آنچه برای ما ملاک است این است که ایشان رئیس‌جمهور قانونی است و باید به وظایف قانونی‌شان عمل کنند و تحلیل‌های گذشته هیچ سودی برای جامعه نخواهد داشت. رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری با بیان اینکه ورود به این بحث‌ها را مفید و لازم نمی‌دانم و اساسا اظهارات نسنجیده را خوب نمی‌دانم، تصریح کرد:  بالاخره گاهی انسان در طول زندگی‌اش آغاز و پایان دارد، مهم نتیجه کار است. بعد از آنکه مناظره آقای روحانی با دوستان انجام گرفت اوضاع تغییر کرد البته اگر آقای هاشمی می‌ماندند، شاید اصلا روحانی داوطلب نمی‌شد اما وقتی برای آقای هاشمی آن مساله پیش آمد مسائل بعدی دیگر نمی‌تواند معیار باشد.

داوود محمدی، کاندیدای عضو لیست اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس نیز از ادبیات هاشمی انتقاد کرد و گفت: بالاخره وقتی فردی وارد صحنه سیاست می‌شود، افراد مختلف و سیاسیون گوناگونی از این فرد حمایت می‌کنند. وی برهمین اساس خاطرنشان کرد: افراد، احزاب و گروه‌های  مختلفی در کشور از آقای روحانی حمایت کردند ولی در نهایت مردم حمایت کرده و رای دادند بنابراین اینکه پیروزی آقای روحانی را به یک فرد اختصاص بدهیم صحیح نیست. این کاندیدای اصلاح‌طلب مجلس دهم با بیان اینکه مردم پای صندوق رای تصمیم گرفتند، گفت: خوشبختانه قانون اساسی اداره امور کشور را به مردم واگذار کرده و معتقدیم حرف آخر را مردم می‌زنند؛ البته همواره در طول تاریخ از نامزدهای انتخابات، جریان‌های مختلفی حمایت می‌کنند ولی مردم با تحقیق و بینش خودشان رای می‌دهند و ما هم آقای روحانی را منتخب مردم می‌دانیم نه فرد خاصی. اما در مقابل این انتقادات به ادبیات هاشمی، نزدیکان هاشمی‌رفسنجانی معتقدند او حرف بی‌راهی نزده است.

صادق زیباکلام که در عرصه سیاست او را از مریدان هاشمی‌رفسنجانی می‌دانند؛ در همین ارتباط معتقد است هاشمی‌رفسنجانی درباره چگونگی رأی‌آوردن روحانی راست می‌گوید.

زیباکلام گفت: آنچه آقای هاشمی درباره افزایش آرای دکتر روحانی بعد از حمایت ایشان از آقای روحانی گفته‌اند کاملا درست است و بخش عمده‌ای از رای آقای روحانی به واسطه رد صلاحیت آقای هاشمی به وجود آمد و اگر آقای هاشمی به عنوان یک نامزد باقی مانده بودند و آقای روحانی هم در انتخابات به عنوان یک نامزد حضور داشتند، فکر می‌کنم خود آقای روحانی هم می‌داند که هیچ شانسی در برابر آقای هاشمی پیدا نمی‌کرد و اساسا بعد از ثبت‌نام آقای هاشمی، دکتر روحانی قصد داشت انصراف بدهد اما خود آقای هاشمی مانع آن شد و بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی، روحانی جایگزین وی شد.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: علت رای‌آوردن آقای روحانی ردصلاحیت آقای هاشمی بود و بخشی از آن به خاطر تایید آقای هاشمی و تایید رهبران اصلاح‌طلب و کناره‌گیری آقای عارف بود؛ بنابراین آنچه آقای هاشمی می‌گوید در اساس کاملا درست است.

زیباکلام تصریح کرد: اگر حمایت رهبری اصلاح‌طلبان و آقای هاشمی از آقای روحانی نباشد حتی موفقیت ایشان در برجام هم نمی‌تواند باعث شود که ایشان در سال 96 پیروز انتخابات ریاست جمهوری شود؛ به نظر بنده خود آقای روحانی هم می‌داند موفقیت ایشان در 24خرداد 92 مدیون حمایت بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان است.وی خاطرنشان کرد: کشور با مشکلات عمیق اقتصادی روبه رو است و در محافظه‌کار‌ترین تخمینی که زده می‌شود، چیزی حدود 7 میلیون بیکار داریم که به احتمال زیاد در سال 96 این رقم به حدود 10 میلیون نفر می‌رسد و این یک واقعیت هولناک است؛ رکود همچنان بر اقتصاد کشور سایه افکنده است؛ سه چهارم هزینه‌های دولت صرف هزینه‌های جاری می‌شود و اینها واقعیت‌هایی است که نمی‌شود از آنها گریخت. زیباکلام تاکید کرد: بنده معتقد هستم اگر مشکلات اقتصادی تا انتخابات96 حل نشود خطر یک احمدی‌نژاد دیگر وجود دارد و اگر آقای روحانی نتواند نوری را در اقتصاد کشور روشن کند قطعا رئیس‌جمهور نخواهد شد.


رأی انگلیسی پیش‌فرض‌ها و فرمان احمقانه

«بی‌بی‌سی»؛ رسانه دولت سلطنتی انگلیس، خیلی صریح و روشن از مردم تهران خواسته به 3 نفر از نامزدهای انتخابات خبرگان یعنی آقایان «جنتی»، «یزدی» و «مصباح» رأی ندهند یا با رأی دادن به فهرست مورد نظر جناب «هاشمی»، از انتخاب این 3 نفر و ورود آنها به مجلس خبرگان پنجم جلوگیری کنند. این خواسته صریح رسانه دولتی انگلیس به نظرم 2 پیش‌فرض اصلی می‌تواند داشته باشد.
پیش‌فرض اول این است که دولت انگلیس و رسانه آن برای خود آنچنان مقبولیت و نفوذی در مردم تهران قائلند که می‌توانند با فرمان مستقیم خود جهت آرا را تعیین کنند. خوب این پیش‌فرض زیادی احمقانه است.

مردم ایران همواره دارای حساسیت تاریخی نسبت به بیگانگان و دخالت آنها در امور خود بوده‌اند و این حساسیت درباره دولت انگلیس به دلیل تجربه تلخ استعماری آن در ایران، بویژه در تاریخ معاصر از سرکار آوردن «رضاخان» تا «محمدرضا پهلوی» تا دخالت در اجرای کودتای 28 و 32 مرداد و... مضاعف است. همواره یک نوع بدبینی و نفرت از این دولت در جامعه ما وجود داشته است و جزو خطاب‌های منفی مردم ما، انتساب افراد به انگلیسی بودن است. کسانی که روحیه حیله‌گری و فتنه‌گری و دوبه‌هم‌زنی دارند با انگلیسی خطاب شدن مورد سرزنش اجتماعی قرار می‌گیرند. انگلیس برای جامعه ما نماد روباه پیر استعمار و شعار تفرقه بینداز و حکومت کن است.

اما پیش‌فرض دوم به این مساله متکی است که این آقایان دارای چنان ظرفیت منفی اجتماعی هستند که احتمال رأی نیاوردن دارند و با این خواسته از مردم تهران در رأی ندادن به آنها می‌توان نتایج انتخابات را مصادره به مطلوب کرد و معنای مورد نظر خود را  بر انتخابات پیش رو حاکم کرد.

اما ورود مستقیم دولت انگلیس به مخالفت با آقایان جنتی، یزدی و مصباح ولو اینکه این پیش‌فرض واقعیت داشته باشد، به ضد خود تبدیل خواهد شد، چرا که اولا این 3نفر به نمادهای ضدانگلیسی تبدیل خواهند شد و مردم ایران این قدر تنفر از دخالت بیگانگان در امور داخلی خود و تنفر از دولت انگلیس دارند که به عکس خواسته آنها عمل کنند. در واقع رسانه دولتی انگلیس با این فرمان سیاسی به مردم تهران، اگر ظرفیت منفی‌ای نیز برای این 3نفر وجود داشت را، تحت‌الشعاع ظرفیت فوق‌العاده منفی دولت انگلیس به حاشیه برده است و چه بسا به ظرفیت مثبت برای آنها تبدیل کرده است.

از طرف دیگر با ترغیب مردم تهران به رأی دادن به فهرست هاشمی، این فهرست را فهرستی انگلیسی‌پسند معرفی کرده و به طور طبیعی عرصه را برای این افراد تنگ کرده است و احتمالا آنها را به واکنش وا خواهد داشت تا از ننگ انگلیسی‌پسند بودن برائت بجویند. برای آنها و برای منتسبان به آنها خیلی سخت خواهد بود در تاریخ ثبت شود که به ابزار بازی انگلیس در سیاست ایران تبدیل شده‌اند. شاید از جناب هاشمی چندان توقعی در زدودن این انگ نباشد اما سایرین در این فهرست بویژه 8 نفر مشترک در 2 فهرست مثل جناب «موحدی‌کرمانی»، «قمی» و... ولو از بابت مصلحت شخصی نیز شده است، لازم است پاسخ درخوری به این حسابی که روی آنها از سوی دولت انگلیس باز شده است، بدهند. من به جای این افراد بودم حداقل کاری که می‌کردم این بود که از این فهرست خارج می‌شدم و از آن اعلام برائت می‌کردم.
زیر ظاهر حرفه‌ای‌ این رسانه‌ها نوعی حماقت عمیق پنهان شده است و بقا و تداوم جمهوری اسلامی در 37 سال گذشته و توانایی آن در برگزاری با شکوه راهپیمایی ۲۲ بهمن با حضور میلیونی مردم در آن که دولت‌هایی مثل انگلستان حتی یک مورد از آن را نتوانسته و نخواهند توانست به نفع خود برگزار کنند، به‌رغم اینکه دائما قوای رسانه‌ای خود را به لحاظ کمی و کیفی توسعه و گسترش داده‌اند، پرده‌برداری از این حماقت پنهان شده در پشت ظاهر حرفه‌ای‌ آنهاست.

*روزنامه اعتماد

مسولیت امروز ما تلاش‌برای بازگشت عقلانیت‌است

بدانیم؛ رای‌دادن بهتر از رای‌ندادن‌است

دعوت عبدالله نوری از مردم:

 وزیر كشور اصلاحات دعوتنامه انتخاباتی صادر كرد؛ دعوتی برای رای دادن به «لیست كامل». عبدالله نوری در بیانیه‌ای كه به توضیح نواقص انتخابات پیش‌رو پرداخته گفته كه برای بهتر شدن شرایط هیچ راهی جز شركت در انتخابات برای امید به «بهبود نسبی» شرایط وجود ندارد. نوری در شرایطی این بیانیه را صادر كرده كه طی هفته‌های اخیر طیف‌ها و چهره‌های موثر جریان اصلاحات و اعتدال تمام تلاش خود را برای تشویق هواداران تغییر به رای دادن به كار گرفته‌اند. نوری اما در بیانیه‌اش سعی كرده تا با پرهیز از بزرگنمایی درباره افق‌های روشن آینده بیشتر خطر رای ندادن را به مخاطبانش گوشزد و البته در كنار آن حس «امید» را نیز در یك توصیف واقع‌بینانه ترسیم كند. از همین روست كه او در بهترین شرایط تنها از «گشایش نسبی» در مشكلات كشور سخن می‌گوید و توضیح می‌دهد كه همین گشایش نسبی نیز حاصل رای دادن مردم در هفتم اسفند خواهد بود. این البته تمام سخن نوری با مردم نیست. چرا كه او علاوه بر تشویق به رای دادن، تاكید می‌كند كه این رای باید به طور كامل به لیست جریان اصلاحات تعلق بگیرد و رای ناقص آنچنان امیدبخش نخواهد بود.

اعتلای نظام، نقش‌آفرینی مردم
عبدالله نوری بیانیه دیروز خود را با یاد كردن از انقلاب سال ٥٧ آغاز كرده و نوشته كه «ملت بزرگ ایران، ٣٧ سال پیش، در تداوم جنبش آزادیخواهانه‌ای كه با مشروطیت آغاز كرده بود، با رهبری امام خمینی، انقلابی شكوهمند و سترگ پدید آورد تا خودكامگی، استبداد و فردسالاری را برچیند و نظامی عادلانه، قانونمدار و مردم‌سالار برپا سازد و برپایه تعالیم و آموزه‌های رهایی بخش اسلام، الگویی از جمهوری را بنیان گذارد كه حقوق مردم را محترم بدارد و راه پیشرفت و آبادانی ایران را هموار كند.» او كه ركن اصیل و نوبنیاد در اندیشه سیاسی امام را «پذیرش نقش مردم در حكومت و به رسمیت شناختن حقوق و حضور آنان در تعیین سرنوشت خود و جامعه» می‌داند در ادامه بیانیه خود آورده است: «قانون اساسی نیز با شناسایی این حق به عنوان حقی كه از سوی خداوند به انسان واگذار شده و هیچ‌كس نمی‌تواند آن را سلب كند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد، رای ملت را میزان قرار داده و تاكید می‌كند كه «هیچ مقامی حق ندارد آزادی‌های مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات، از مردم سلب كند.» بر این اساس، ساختار حقوقی جمهوری اسلامی، پیوند و یگانگی دولت و ملت را با انتخابی بودن قوا و نهادهای سیاسی نظام تضمین می‌كند و انتخاباتِ اعتماد آفرین را به عنوان روشی موثر برای تحقق جمهوریت به رسمیت می‌شناسد.» وزیر كشور اصلاحات معتقد است: «پیشرفت و اعتلای نظام جمهوری اسلامی در گرو اعتماد به مردم و فراهم كردن مقدمات و شرایط لازم برای نقش‌آفرینی آنان در تعیین سرنوشت خویش است. در این راستا نهادهای گوناگون حاكمیت باید كوشش كنند با گشایش فضای سیاسی، زمینه را برای مشاركت و حضور نیروهای گوناگونی كه قانون اساسی را به عنوان چارچوب فعالیت سیاسی پذیرفته‌اند، فراهم سازند

آسیب به حق انتخاب مردم
عبدالله نوری در بخش دیگری از بیانیه خود با اشاره به این موضوع كه «در شرایطی كه حل مشكلات كشور تنها با همراهی و مشاركت همه نیروهای موثر ممكن است با حذف و نادیده گرفتن بخشی از موثرترین و پر توان‌ترین نیروها نمی‌توان به حل مشكلات نایل شد»، تصریح می‌كند: «براین اساس انتظار می‌رفت، نهادهای نظارتی كه با تفسیر نظارت استصوابی تایید و ردصلاحیت‌ها را هم از وظایف خود می‌دانند در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، بیش از آنكه در پی بهانه‌ای برای حذف باشند، به رعایت حقوق شناخته‌شده شرعی و قانونی مردم برای انتخاب كردن و انتخاب شدن بیندیشند و تشخیص صلاحیت را به مردم واگذار كنند. در عمل، اما، این انتظار برآورده نشد و با حذف بسیاری از نیروهای متخصص، توانمند، دلسوز، اصیل و شناخته‌شده در سطح كشور از دایره رقابت، حق مردم در انتخابات مجلسین خبرگان و شورای اسلامی به‌شدت آسیب دید.» او سپس این سوالات را مطرح می‌كند كه «آیا نهاد‌های نظارتی به آسیبی كه به نظام وارد می‌شود اندیشیده‌اند و از خود پرسیده‌اند كه در این مصاف چه كسی بیشتر آسیب می‌بیند؟ چگونه می‌توان ردصلاحیت عالمان برجسته و شخصیت‌های فرهیخته، متخصص و دانشگاهی را برای مردم توجیه كرد؟ چگونه می‌توان از ردصلاحیت نواده بزرگوار امام خمینی(ره) كه جمعی برجسته از مراجع و علما بر اجتهاد و شایستگی ایشان برای عضویت در خبرگان گواهی داده‌اند و تالیفات و كرسی تدریس ایشان جایگاه علمی ایشان را روشن می‌سازد، دفاع كرد؟

انتخابات، گزینه بدون جایگزین
نوری بعد از این پرسش‌ها به سراغ حرف اصلی خود می‌رود. جایی كه قرار است ضرورت حضور مردم در انتخابات را تبیین كند. او می‌گوید: «اینك اما، با وجود همه تنگ‌نظری‌ها و كاستی‌ها، كه ملت شریف ایران در معرض آزمونی دیگر است. تجربه عملی در طول سال‌های پرفرازونشیب گذشته به‌خوبی نشان داده است كه تحقق ظرفیت‌های مردم‌سالارانه نظام جمهوری اسلامی و دستیابی ملت به جایگاه راستین و شایسته خود در تعیین سرنوشت سیاسی، جز با احساس مسوولیت و مشاركت فراگیر و موثر همه اقشار مردم در انتخابات امكان پذیر نیست. هر چند انتخابات در شرایط آزاد و منصفانه بهترین تجلی خواست و اراده عمومی است، ولی در شرایط كنونی كه هیچ جایگزین كم‌هزینه‌تری وجود ندارد، نهاد انتخابات به عنوان كم‌هزینه‌ترین راه‌حل اختلافات موجود در اداره كشور، باید حفظ و تقویت شود. به ویژه برای جریانی كه در عین برخوردار بودن از قدرت اجتماعی قابل ملاحظه و عدم برخورداری از امكانات مناسب برای حضور سیاسی، با هر حركت خشونت‌آمیز و غیرمسالمت‌جویانه، مخالف است

چهار نكته وزیر كشور اصلاحات
وزیر كشور دولت اصلاحات در ادامه بیانیه خود با طرح چهار نكته سعی در ترسیم تصویری واضح و واقعی از موقعیت‌ها و شرایط سیاسی كشور دارد. او این بخش را با اشاره به «نومیدی بخشی از جامعه به ویژه طبقات زحمتكش و محروم» آغاز می‌كند و در توضیح نخستین نكته خود می‌گوید: «نخست، اینكه این مشكلات حاصل خط‌مشی‌های كدام جریان و كدام دولت بوده است؟ و آیا دولت كنونی ایجاد كننده این مشكلات است یا وارث آنها؟» نكته دوم عبدالله نوری به شكلی تبیین دلایل كاهش سطح توقعات از دولت یازدهم است. او می‌گوید: «مشكلات راه‌حل دارد، اما نه راه‌حل كوتاه‌مدت. توازن قوای سیاسی در كشور در حال حاضر برای اقدام‌های بزرگ مناسبت ندارد و نمی‌توان مردم را با وعده‌های واهی دلخوش كرد.» نوری در سومین نكته خود هم توضیح می‌دهد: «اینكه اقدام‌های انجام شده توسط دولت تدبیر و امید، به ویژه موفقیت آن در برجام، چشم‌اندازی برای گشایش «نسبی» در آینده پدید آورده است.» نهایتا چهارمین نكته وی هم تشویقی هشدار گونه برای حضور مردم در پای صندوق‌های رای است؛ «آنان كه به ناكامی برجام چشم دوخته بودند، اینك نیروی خود را بسیج كرده‌اند تا افق را تیره و آب را گل‌آلود كنند و تمامی نابسامانی‌های پیشین را به این دولت نسبت دهند

تشویق برای رای به لیست كامل
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در قسمت پایانی بیانیه خود توضیح می‌دهد كه از یك سو اصلاح‌طلبان چه تصمیمی را برای انتخابات گرفته‌اند و دلایل آنها برای اخذ این تصمیم چه بوده است و از سوی دیگر به زعم او هواداران این جریان سیاسی باید چگونه عمل كنند. نوری می‌گوید: «اصلاح‌طلبان تصمیم گرفته‌اند به پشتوانه بدنه اجتماعی قدرتمند حامی خود در سطح كشور، با گوهر صبر و تحمل ناملایمات، برای بهبود نسبی اقتصاد و وضع معیشتی مردم، بهبود فضای سیاسی امنیتی داخلی، بهبود و توسعه متوازن روابط بین‌الملل، اعتلای فضای فرهنگی كشور و فاصله گرفتن از اندیشه‌های متحجرانه و مسدود كردن نفوذ نیروهای ناكارآمد به اركان سیاسی كشور، در انتخابات شركت كنند. امید كه مردم هوشیار و با تجربه ایران بار دیگر موفقیت خود را در آزمون جدید به نمایش گذارند و با مشاركت خود در حد توان و امكان گزینش محدودی كه برای آنها ایجاد شده است، گامی هرچند كوتاه در جهت بهبود شرایط و اوضاع كشور بردارند.» او ادامه می‌دهد: «روشن است كه به این هدف هم، جز با حضور گسترده مردم در انتخابات و رای دادن به لیست كامل مورد حمایت اصلاح‌طلبان در هر دو مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در سطح كشور نمی‌توان دست یافت.» خلاصه بیانیه وزیر كشور اصلاحات اما در آخرین جمله اوست. جایی كه در سطی كوتاه خلاصه هر آنچه كه این روزها در جریان اصلاحات تبدیل به تاكتیك سیاسی برای هفتم اسفند شده است، مورد تاكید قرار می‌گیرد؛ «بدانیم كه رای دادن بهتر از رای ندادن است و رای كامل دادن هم بهتر از رای ناقص دادن است


: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.




ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *