قزوه: نامگذاری میدانی در منطقه 17 به نام مشفق کاشانی/اسماعیلی:انتشار مجلد ٤ خلوت انس در ماههای آینده
، نخستین دورۀ «همایش ملی استاد مشفق کاشانی» امروز دوشنبه 28 دیماه با حضور جمع کثیری از شاعران، اهالی ادبیات و مسئولان فرهنگی کشور در حوزه هنری برگزار شد.
علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای حوزه هنری در این مراسم گفت: تلاش کردیم بواسطه نامه نگاری با شورای شهر کوچه محل سکونت استاد(بابک شرقی) به نام استاد مسفق کاشانی نامگذاری شود اما پس از پیگیری ها اقای مختاباد از اعضای شورا مطرح کرد که در منطقه ١٧ تهران میدانی به نام این شاعر نامگذاری شده و بزودی تندیس هم نصب خواهد شد.
رضا اسماعیلی شاعر نیز به بازگویی خاطره ای از استادمشفق کاشانی تعریف کرد و خبرداد: با همکاری موسسه اطلاعات مجلد ٤ خلوت انس بزودی در ماههای آینده منتشر میشود تا شاهد انتشار این تذکره باشیم ضمن اینکه تازه ترین، جدیدترین و منتشر نشده ترین اثار این شاعر که با همکاری خانواده ایشان در اختیار ما قرار گرفته است با نظارت حسین آهی به چاپ خواهد رسید.
عباس براتی پور مرحوم مشفق کاشانی پدر و استاد
مهربان دانست و بیان کرد؛ در دورانی که بنده مسئولیت حضور شاعران را در
دیدار نیمه ماه مبارک رمضان با رهبر انقلاب داشتم(همزمان با میلاد کریم اهل
بیت) شعرا روی زمین می نشستد، برای استاد این مسئله دشوار بود، حضرت آقا
فرمودند اگر مشکلی هست برایتان صندلی قرار دهیم که استاد فرمودند نه
ناراحتی ندارم، اما از آن سال به بعد آقا فرمودند شعرا روی صندلی بنشینند
تا ناراحتی بدین واسطه ایجاد نشود.
سعید بیابانکی، بیان کرد: در آموزه هایمان بر این باوریم که انسان ها آن گونه می میرند که می زیند. استاد مشفق کاشانی هم شاعرانه زیست و با کلمات زندگی کرد و با کلمات هم از دنیا رفت و نحوه از دنیا رفتن این شاعر، از اتفاقات شگرف روزگار ماست.
این شاعر همچنین با بیان اینکه استاد مشفق، پدر مهربان شعر انقلاب و از هسته های اصلی شعر انقلاب بوده است، تاکید کرد: او چند نسل از شاعران را پرورش داد و تخلص «مشفق» کاملا زیبنده نام و زندگی و منش او بود. او طوری مهربان بود و شفقت در او موج میزد که بعید می دانم کسی از او رنجیده باشد و خاطره بدی از او در ذهن داشته باشد.
بیابانکی در ادامه با بیان خاطره ای افزود: زمانی که در شورای شعر وزارت ارشاد، تصمیم گرفته شد نسل جوان هم به اعضا افزوده شوند، ناصر فیض، فاضل نظری، اهورا ایمان و من نیز در جمع این شورا حضور پیدا کردیم. یک روز که نزد استاد رفتیم، ایشان با همان مهربانی همیشگی اش، بلند شد و گفت امروز حالم خیلی خوب است؛ چون دیشب یک شعر خوب خواندم و هیچ چیز به اندازه خواندن شعر خوب حال مرا خوب نمی کند. بعد که پرسیدیم چه شعری؟ گفتند یک شعر از خود تو در روزنامه خواندم.
وی ادامه داد: این اتفاق برای من بسیار خوشایند بود و می دانم شاعران بسیاری باشند که چنین خاطره های دلنشینی از استاد مشفق داشته باشند. او نوعی بزرگواری داشت که بی شک خاطرات بسیاری در ذهن بسیاری از افراد بر جا گذاشته اند.
علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای حوزه هنری در این مراسم گفت: تلاش کردیم بواسطه نامه نگاری با شورای شهر کوچه محل سکونت استاد(بابک شرقی) به نام استاد مسفق کاشانی نامگذاری شود اما پس از پیگیری ها اقای مختاباد از اعضای شورا مطرح کرد که در منطقه ١٧ تهران میدانی به نام این شاعر نامگذاری شده و بزودی تندیس هم نصب خواهد شد.
قزوه با اشاره به اینکه یاد استاد مشفق کاشانی همیشه برای ما تازه است، گفت: او به شهادت آثاری که آفریده و نوشته ها و تذکره های معاصر، چهره برجسته ای در ادبیات معاصر است. او فردی است که پیش از انقلاب با بسیاری از بزرگان حشر و نشر داشته، خودش را تثبیت کرده و در وصف او شعرهای زیادی از بزرگان شنیده ایم.
این شاعر با اشاره به اینکه منزل استاد مشفق پناهگاه شاعران بزرگ بوده، بیان کرد: مشفق کاشانی، فردی است که اخوان ثالث مدت ها با او زیسته است و هنگامی که قرار بوده اخوان را دستگیر کنند، نزد استاد مشفق زندگی کرده و شعری هم برای او سروده است.
قزوه تاکید کرد: استاد مشفق نقش برجسته ای در شکل گیری شخصیت شعری سهراب سپهری داشته است. در مصاحبه مفصلی که با استاد مشفق داشتم، خاطره آشنایی با سهراب و کشاندن پای او به سرزمین شعر را تعریف کرد که در یکی از روستاهای کاشان، هر دو معلم بودند و روزهایی را با هم می گذراندند. استاد مشفق در جوانی شعرهای مستحکمی میگفت و یک بار به سهراب میگوید چرا شعر نمی گویی؟ آن ها فاصله سنی زیادی با هم نداشتند اما استاد مشفق، سهراب را به فضای شعر کشاند و جرئت و جسارت شعر سرودن را به سهراب سپهری داد که حالا یکی از قلههای شعر امروز ماست.
مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری با اشاره به جایگاه والای استاد مشفق کاشانی در ادبیات ایران گفت: در کشورهای فارسی زبان، نام استاد مشفق به خوبی شناخته شده است و یادم می آید سال هایی که در تاجیکستان بودم، شاعران مشهور او را میشناختند و یکی از آن ها به من میگفت آرزو دارم به ایران بروم و استاد مشفق کاشانی را ببینم.
قزوه در ادامه بر ویژگی های اخلاقی استاد مشفق کاشانی تاکید و بیان کرد: بعید می دانم کسی خاطره رنجش از استاد مشفق داشته باشد که یا او از استاد یا استاد از او رنجیده باشد. درواقع، رنجش در فرهنگ استاد مشفق جایی نداشت، او یک مهربانی تام و تمام بود. او برای همه ما و برای شعر انقلاب نقش پدر داشت.
وی با اشاره به اینکه نام استاد مشفق در تاریخ ادبیات انقلاب خواهد ماند، افزود: استاد مشفق از همان بهمن 1357 شعرهای ماندگار سرود و برای بیشتر مناسبت های انقلابی و شخصیت ها و شهدای بزرگ و آرمانهای شعر انقلاب شعر سرود و کسی نبود که خودش را از قافله مردم جدا کند. او تا همین سال های اخر با وجود اینکه بیمار بود، هنگامی که به دیدن مقام معظم رهبری می رفتیم، با سختی هم شده خودش را میکشاند و می آمد و رهبری نیز به استاد مشفق احترام و محبت خاصی داشتند.
رضا اسماعیلی شاعر نیز به بازگویی خاطره ای از استادمشفق کاشانی تعریف کرد و خبرداد: با همکاری موسسه اطلاعات مجلد ٤ خلوت انس بزودی در ماههای آینده منتشر میشود تا شاهد انتشار این تذکره باشیم ضمن اینکه تازه ترین، جدیدترین و منتشر نشده ترین اثار این شاعر که با همکاری خانواده ایشان در اختیار ما قرار گرفته است با نظارت حسین آهی به چاپ خواهد رسید. انتشار این کتاب جزو برنامه این همایش ملی است و انتشارات سوره مهر حوزه هنری این کتاب را در آینده ای نزدیک منتشر می کند.
وی ادامه داد: در جلسات شورای شعر به استاد سر می زدم و جویای حالشان می شدم، هر از گاهی که این دیدارها به تعویق می افتاد، ایشان تماس گرفته و سراغ گرفته و ابراز دلتنگی می کردند. من هر بار شرمنده می شدم که این استاد بزرگوار تماس گرفته و اظهار لطف و مهربانی می کنند و من کمترین را دعوت می کنند که در جلسات شورای شعر ارشاد حضور داشته باشم.
اسماعیلی همچنین با اشاره به اینکه استاد مشفق کاشانی نسبت به مشکلات اطرافیانش احساس مسئولیت می کرد، افزود: یک بار که از جلسات شورا باز می گشتیم، استاد گفت شنیده ام یکی از شاعران مشکل مالی دارد، حقوق معوقه چند ماهه ام را که بگیرم، به تو می دهم که به طور ناشناس به خانواده آن شاعر بدهی که در تنگنای مالی زندگی نکنند.
وی تاکید کرد: در مراسم بزرگداشتی که برای استاد مشفق برگزار میشد، ایشان با همه سختی که از لحاظ جسمانی داشت، بعد از سخنرانی هر شخص می ایستاد و از او تشکر میکرد. وقتی به ایشان میگفتیم لازم نیست خودتان را به زحمت بیندازید، می گفت وظیفه دارم که عرض ادب کنم. استاد کاشانی اسوه سخاوت، وارستگی و بزرگ منشی و مردمداری بود و از این قبیل خاطرات درباره ایشان زیاد است.
اسماعیلی همچنین با ذکر خاطره دیگری ادامه داد: هنگامی که اتفاقات تلخی در جامعه ادبی افتاد و شکافی بین دوستان شاعر ایجاد شد، استاد مشفق می گفت از سخت ترین روزها این است که میبینم بین فرزندان ادبی من اختلاف نظر ایجاد شده است. می گفت این درد شدیدتر از دردهای جسمانی من است و بیشتر آزارم می دهد. تا اینکه آقای قزوه بزرگواری کرده و در آن روزها نامه دلجویانه ای نوشت که وقتی آن را به استاد نشان دادم، خوشحال شد و دعا کرد که هرچه زودتر وفاق و همدلی به جامعه شاعران بازگردد.
عباس براتی پور مرحوم مشفق کاشانی پدر و استاد مهربان دانست و بیان کرد؛ در دورانی که بنده مسئولیت حضور شاعران را در دیدار نیمه ماه مبارک رمضان با رهبر انقلاب داشتم(همزمان با میلاد کریم اهل بیت) شعرا روی زمین می نشستد، برای استاد این مسئله دشوار بود، حضرت آقا فرمودند اگر مشکلی هست برایتان صندلی قرار دهیم که استاد فرمودند نه ناراحتی ندارم، اما از آن سال به بعد آقا فرمودند شعرا روی صندلی بنشینند تا ناراحتی بدین واسطه ایجاد نشود.
در این برنامه تمبری که اختصاصی و با همکاری خبر گزاری فارس برای استاد مشفق کاشانی تدارک دیده شده همزمان با اولین سال کوچ شاعر رونمایی می شود.
در ادامه این مراسم، حسین آهی چند بیت از شعری که برای از دست دادن استاد خود سروده بود خواند.
ای از همای هنر یافته پادشاهی
بر بی همانندی ات داد هر کس گواهی
محمدعلی بهمنی رئیس شورای شعر وزارت ارشاد که پس از درگذشت مرحوم مشفق سکان این سمت را بر عهده گرفته اظهار داشت: من شاگردی همیشه شعر مکتب خانه استاد را همیشه دوستتر از هرجا داشتم چون علاوه بر استادی واقعا آموزگار زندگی برایم بود.
این شاعر تصریح کرد: صبح به صبح هر یک از ما که وارد اتاق شورا می شویم نگاهی عمیق به عکس مرحوم مشفق می اندازیم.
وی در ادامه این شعر را برای مشفق کاشانی خواند:
درک زمانت را زبان بودی
تفسیری از فهم زمان بودی
شرحی معاصر داشتی اما
از نادران باستان بودی
پیرانگی در صورتت پیدا
در سیرت پنهان جوان بودی
کاشان اگرچه با تو کوچک نیست
اما تو ایران جهان بودی
هم مهربانی با زمینت بود
هم مهربان آسمان بودی
هم میتوان گفتن چنین بودی
هم میتوان گفتا چنان بودی
هم دوستاننت شاعران بودند
هم دوستدار شاعران بودی
یادت نبودن این و آن گاهی
شعرت جنون عقل را دانست
شرح مگوی عاقلان بودی
در شعر من وصفت نمیگنجد
آنی که میگفتی همان بودی
در ادامه فرزند مشفق کاشانی با بیان اینکه توقع خواندن شعر از من نداشته باشید چرا که تحصیلاتم در حوره فیزیک است، گفت: یک بار خدمت پدرم رباعی سروده و خواندم،نظر ایشان را جویا شدم:نگاهی به من کرد و گفت: پدرت شاعر شد کافی است تو فیزیک بخوان.
وی با بیان اینکه بنا به ادعای مادر و سندیت حرف او و سالها زندگی در کنار پدرم گواهی میدهم که او هرگز حسرت زندگی دیگران را نخورد.
کی منش تصریح کرد: حدود 13 ساله بودم که به جهت درد پای مادر و به تجویز پزشک قرار شد به آبگرم محلات برویم.بار سفر بستیم و راهی شدیم، قرار بود یک هفته ای بمانیم اما پس از سه روز نه تنها پای مادرم خوب نشد بلکه بدتر هم شد، پدر گفتند: اسباب را جمع کنید بر میگردیم اما فی البداهه رباعی زیر را با زغال روی دیوار محل آبگرم نوشت:
ره سوی تو ای آب ! زن و مرد گرفت
گرمی تو ، ولی دمت مرا سرد گرفت
می خواست که پای همسرم گردد خوب
او خوب نگشت و پای من درد گرفت !
یاور همدانی به سالهای دوستی با مشفق کاشانی اشاره کرد و آن را متعلق به سالهای دور دانست و توضیح داد: دیدار و دوستی من به سالیان دور برمیگردد. سال 1340 دبیر انجمن ادبی حافظ بودم. یکی از موهیتهای الهی دوستی من با بزرگانی چون مشفق بود.
سالهای پیش زمانی که دو سه ماهی از همدان آمده بودم و وسیله ای برای بازگشت نداشتم شب تا صبح در خیابان بودم اما مشفق بود، فولکس خریده بود. گفت بیا با ماشین من بریم و من قبول کردم. با مشفق و اوستا روانه همدان شدیم. اهل محل به دیدارمان آمدند و به پدرم تبریک گفتند که دوستی یاور با این افراد غنیمت است، شب تا صبح همه مهمان پدرم بودند.
غزل تاجبخش از شاعرانی بود که شعری خواند و تسبیحی را که خوانده مرحوم مشفق به او داده بودند نشان داد.
سید محمد حسینی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این مراسم با اشاره به اینکه خشنود است که حسن ختام فعالیتش در وزارت ارشاد با برپایی مراسم نکوداشت برای مشفق کاشانی مصادف شد در سخنانی عنوان کرد: استاد مشفق برای همه ما مایه دلگرمی بود. در آستانه 90 سالگی و با وجود بیماری، می دیدیم که در جلسات زیادی می نشینند و شعر می خوانند. به نظر من برای جوانان ما واجب است که این مفاخر را بشناسند و یاد بگیرند که از آنها به نیکی یاد کنند.
حسینی همچنین گفت آقای مشفق در تمام زندگی خود به پیرامونش توجه داشت و به فکر درد و آرامش مردم بود. هیچگاه در برج عاج خودش ننشست و هرجا که لازم بود وارد می شد و موضع می گرفت و تعهدش را نشان می داد.
وی ادامه داد: نکته ای که باعث مانایی چنین بزرگانی می شود این است که به پیرامون خود توجه میکنند دردها و آلام مردم را حس میکنند و به نوعی در برج عاج نیستند. مسایل اعتقادی خط قرمز او بود. اگر حزب توده میخواست جامعه را تحت تاثیر قرار دهد او وارد میدان میشد و اشعاری میسرود.
حسینی به ارتباط مشفق با بزرگانی چون آیتالله غروی کاشانی اشاره کرد و افزود: آنچه مشفق درباره اهل بین علیهم السلام، حضرت زینب(س) حضرت معصومه(س) دارد همگی نشان از دغدغه مند بودن و اولویتهای اوست.ارادت او به خاندان اهل بیت مشخص است. او سال 82 چهره ماندگار و سال 92 نشان درجه یک هنر را دریافت کرد.
علی انسانی هم از مداحان و شاعران کشورمان در این مراسم پیش از شعرخوانی در جملاتی گفت: حسن حسینی میگفت: به بعضی راحت میتوان خطاب استاد کرد اما مشفق و اوستا را نام میبرد که بواقع استادند. اینگونه هم بود.
انسانی افزود: من همواره شرمنده مهربانی های او بودم. قول داده بود درباره نشر گفتههایم نوازشی کند اما اجل مهلت نداد.
این مداح تصریح کرد: من پیش از انقلاب در انجمن آذرآبادگان زیر نظر استاد بودم، انجمن ملک پور و... همه انجمنهایی که دایر بود.شخصیت این مرد شاعرانه بود.سال گذشته با رفتنش تحت تاثیر قرار گرفتم و اینطور سرودم:
غزل نداشت رفیقی شفیق تر از تو
چه مشفقانه در این ره زدی قدم مشفق
کلیم تور سخن بودی و صائبانه کلام
بر این چکاد برافراشتی علم مشفق
تو ایستاده به محراب عاشقی بودی
ندید شعر به ابروی خویش خم مشفق
هماره روی تو شادی فضای دل می شد
کنون نشسته به ویرانه جغد غم مشفق
مگو که دار به دوشی نداشته دین و وطن
رواست گویمت دعبل عجم مشفق
ز شعر محتشم آتش به بند بندت بود
به کف استاد به تضمین تو را قلم مشفق
ز داغ در تب تاریخ طبع من می سوخت
حسین آمد و بنوشت محتشم مشفق
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری نیز در جملاتی کوتاه گفت: حق استاد مشفق کاشانی بیش از اینهاست، باید تا سالها برایش مراسم بگیریم، بزرگی که هنوز نبودنش را باور نداریم.