سرزمین خسته خسته از جفایی
خبرگزاری میزان - غرب آسیا درگیر توطئه بزرگی است، توطئه ای که اگر به نتیجه برسد تجزیه برخی کشورهای درگیر را در پی خواهد داشت و سربرآوردن کشورهایی کوچک و بی تأثیر و اهمیت نتیجه مطلوب ۀن برای آمریکاست. اما در کنار بحران هایی که در سوریه، عراق و یمن سپری می شود، موضوع مهم دیگری هم وجود دارد و آن افغانستان است.
به گزارش گروه بین الملل ، افعانستان یک نسل است که با درد و رنج سپری کرده و همچنان هم خسته از جفایی است که دیگران در حق او کرده اند و البته خود نیز بی تقصیر نیست و اگر می بود آن وحدت، آن صمیمیت و آن یگانگی در سرزمین کوه های بلند و سر به فلک کشیده افقانستان، دیگران برای عشرت خود گنج این کشور را نمی ربودند.
اگر مردم افغانستان اندکی قومیت گرایی های خود را کنار می گذاشتند و در جنگ اقوام نمی افتادند، اگر آنهایی که در افغانستان غم این کشور را داشتند و داغ آن را بر دل، جنگ قدرت نمی کردند و در کنار هم می ایستادند تا آشیانه ویران گشته وطن را بسازند، دیگر کسی نمی توانست قلب افغانستان با بشکند.
سرزمین افغانستان هنوز هم دردمند بی دوا است. شاید شما هم یادتان بیاد، سال های زیاد دوری نیست. آن آهنگ افغانستانی که در پیچ و تاب بحران افغانستان خوانده شد، همان زمان که طالبان، افغانستان را اشغال کرد و جتایاتی را مرتکب شد که از یاد مردم داغدیده افعانستان نخواهد رفت.
همان آهنگی که به سرزمین من خسته خسته از جفایی معروف و مشهور شد. رادیو تلویزیون خودمان هم در آن زمان این آهنگ را بسیار پخش می کرد و باعث شد تا همدردی و احساس درد مشترک میان مردم ایران و مردم افغانستان بیشتر شود.
این ترانه را بخوانید اگر هم یادتان رفته باشد به یاد خواهید آورد.
بی آشیانه گشتم
خانه به خانه گشتم
بی تو همیشه با غم
شانه به شانه گشتم
عشق یگانه من
از تو نشانه من
بی تو نمک ندارد
شعر و ترانه من
سرزمین من
خسته خسته از جفایی
سرزمین من
بی سرود و بی صدایی
سرزمین من
دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من
کی غم تو را سروده؟
سرزمین من
کی ره تو را گشوده؟
سرزمین من
کی به تو وفا نموده؟
سرزمین من
ماه و ستاره من
راه دوباره من
در همه جا نمیشه
بی تو گزاره من
گنج تو را ربودند
از از بهر عشرت خود
قلب تو را شکسته
هر که به نوبت خود
سرزمین من
خسته خسته از جفایی
سرزمین من
بی سرود و بی صدایی
سرزمین من
دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من
مثل چشم این ستاره
سرزمین من
مثل دشت پر غباره
سرزمین من
مثل قلب داغداره
سرزمین من
همه وارد افغانستان شدند، انگار یک سرزمین بی صاحب در گوشه ای از این کره خاکی افتاده بود و همه به خود اجازه می دادند تا در این کشور جولان دهند. نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق، این کشور را سال های سال اشغال کردند و در آن جنایت، اما دست از پا درازتر خاک افعانستان را ترک کردند.
پس از آن که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، افغانستان را ترک کردند، بلبشویی در این کشور درست شد. هر کس ساز خود را می زد. قومیت های این کشور سر نازسازگاری با هم داشتند همین شد که پای گروه های افراطی به ظاهر اسلامی به این کشور باز شد و طالبان و القاعده خود را همه کاره این کشور دانستند.
حضور این نیروهای تندروی تکفیری بهانه ای به دست کشورهای فرامنطقه ای که خود را همه کاره دنیا می دانند داد تا مداخله کنند. آمریکا به همراه دیگر کشورهای همپیمان خود بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل به این کشور حمله نظامی کرد. بهانه آن هم مبارزه با تروریسم در افغانستان بود. از سال 2001 یا به تاریخ دقیق خودمان 15 مهر 1380 خورشیدی، جورج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا دستور حمله را صادر می کند. هدف بن لادن و از بین بردن القاعده در افعانستان بود.
این شاهزاده ثروتمند سعودی، با حمایت های آل سعود و با تفکر وهابی گری وارد کارزار شده بود. هدایت و رهبری عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 برابر با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰در آمریکا هم به گردن او و گروه افراطی اش انداخته شد تا بهانه ای باشد برای حمله آمریکا به افغانستان.
هر چند هنوز هم بر سر حملات تروریستی به برج های دوقلو در نیویورک و حمله به ساختمان پنتاگون شک و تردید های جدی وجود دارد که آنها را به یقین تبدیل می کند، اما آمریکایی ها همچنان اصرار دارند که بگویند این اقدام از سوی القاعده با رهبری بن لادن انجام شده است.
10 سال پس از حمله نیروهای آمریکایی به افغانستان و اشغال این کشور و چهار سال پیش یعنی در مه سال 2011 میلادی، اسامه بن لادن رهبر نیروهای القاعده با عملیات نیروهای ویژه آمریکایی در خاک پاکستان به دست کماندوهای آمریکایی کشته شد و جسدش هم به دریا انداخته شد. بدون آن که از او بازجویی شود یا این که به عنوان جنایتکار جنگی در یک دادگاه بین المللی به صورت علنی محاکمه شود تا مردم جهان و افکار عمومی از ابعاد اقدامات تروریستی او و وابستگی هایش به قدرت ها، آگاه شوند. بن لادن راز سر به مهر ماند.
باراک اوباما، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت و دیگر مقامات آمریکا در اتاق عملیات مقابل صفحه تلویزیون نشسته و شاهد عملیاتی بودند که نیروهای کماندوی آمریکا برای کشتن بن لادن در پاکستان اجرایی می کردند.
این اتفاق بسیار سریع افتاد عملیات ویژه، کشتن بن لادن و انداختن جسد او به دریا، تنها چند عکس نامفهموم از جنازه او منتشر شد که بر روی آن هم هنوز و همچنان ان قلت وجود دارد.
اما اقدام نظامی آمریکا در افعانستان با حمایت برخی کشورها از جمله انگلیس، راه به جایی نبرد بلکه طالبان را قدرت بیشتری بخشید. القاعده هم از بین نرفت و با رهبران تازه خود باردیگر قد علم کرد.
اکنون طالبان در حال تصرف کامل ولسوالی سنگین در ولایت هلمند در افغانستان هستند. اوضاع امنیتی در هلمند درحال وخیم تر شدن است. گزارش ها از ولایت جنوبی هلمند افغانستان حاکیست که افراطیون طالبان درحال کامل کردن تصرف شهر استراتژیک سنگین هستند. داعش را هم به آن اضافه کنید.
راهکاری که مدت هاست در دستور کار آمریکا و انگلیس قرار دارد، تجزیه افعانستان است. پس از این همه جنگ و کشتار و ویرانی که در این کشور به وقوع پیوسته است، اکنون تجزیه، راهکاری مناسب برای پایان بحران و جنگی است که نزدیک به 40 سال این کشور را درگیر خود کرده است.
این روزها صحبت از نقشه های بزرگ آمریکا برای منطقه و افغانستان بحث محافل سیاسی است.
همایون همایون رییس کمیسیون امور دفاعی مجلس نمایندگان اففانستان درباره تجزیه این کشور اعتقاد دارد؛ مشکل افغانستان مشکل داخلی و منطقه ای است و ما نمی توانیم حرف هایی را باور کنیم که به خاطر آنها در طول سی سال، ده ها بار فریب خوردیم. آمریکایی ها سیزده سال در افغانستان بودند آنها به هدف و پلان خود رسیدند. آمدن نیروهای ناتو به افغانستان صرفاً به خاطر تجزیه کردن و از بین بردن کشورهای همسایه ما که یکی پاکستان و دیگری ایران است. آمریکایی ها کوشش نمودند که به ترتیبی از داخل ایران مشکل بزرگی برای این کشور ایجاد کنند که این کار را نتوانستند. حالا می خواهند که با تجزیه افغانستان هر دو کشور را تجزیه کنند. به همین ترتیب طالبان را آلت دست خود قرار دادند تا به این هدف دست یابند. ایجاد بخش عمده ای از طالبان به دست خود آمریکایی ها بوده است.
طرح تجزیه افغانستان باید در پیوند با خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی درسال ۲۰۱۴ ازاین کشورو انتقال مسئولیت امنیت آن به دولت مستقر بررسی شود. رها کردن افغانستان در این شرایط به حال خود به این معنا است که آمریکا با باز گذاشتن دست طالبان، کلید تجزیه افغانستان را زده است. آمریکا و انگلیس با در دست داشتن چند پرونده مهم در منطقه، از غرب آسیا گرفته تا شرق آن که به پاکستان و افغانستان می رسد، سعی دارند با پیش بردن همه آنها به سوی اهداف خود، هزینه های مقابله با آن را برای کشورهای منطقه بالا ببرند و اگر هم از میان آنها یکی هم به ثمر نرسید، بقیه آنها پیگیری خواهد شد تا به نتیجه برسد.
خوابی که آمریکایی ها برای غرب آسیا و در واقع برای کشورهای اسلامی منطقه دیده اند، عربستان سعودی ،یمن،عمان و از همه مهمتر و حساس تر ترکیه را در برنامه خود دارد. هر بلایی که آمریکایی ها بخواهند بر سر سوریه بیاورند، تبعات آن بدون شک دامن ترکیه را هم خواهد گرفت و کمترین آن جدا شدن بخش کردنشین ترکیه است.
اگر بحران افغانستان حل نشود، گسترش آن به دیگر کشورهای منطقه از جمله تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان هم باید پیش بینی کرد. با گسترش هدف تجزیه منطقه که آمریکا آن را دنبال می کند، حتی می توان چین را در معرض خطر جدی این اتفاق دانست. تغییر جغرافیای سیاسی چین می تواند این کشور را که اکنون به عنون غول اقتصادی دنیا مطرح است، در معرض تجزیه قرار دهد. وسعت زیاد و جمعیت فراوان این کشور کمونیستی خوشایند آمریکایی ها نیست و بدون شک یکی از طرح هایی که کاخ سفید در دراز مدت آن را دنبال می کند، تجزیه چین است.
اما اگر بحران افغانستان حل شود که البته نیازمند نقش آفرینی کشورهای همسایه این کشور است، می توان امیدوار بود که دیگر کشورها از گزند گسترش بحران افغانستان در امان خواهند بود.
نخستین گام برای حل بحران افغانستان خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی به طور کامل از این کشور است. راه حل برون رفت افغانستان از این بحران نه در جدایی اقوام و تجزیه کشور بلکه تنها در مبارزه همه اقوام این کشور با بیگانگان و افراطیونی است که می خواهند برای افغانستان تصمیم بگیرند.
انتهای پیام/
اگر مردم افغانستان اندکی قومیت گرایی های خود را کنار می گذاشتند و در جنگ اقوام نمی افتادند، اگر آنهایی که در افغانستان غم این کشور را داشتند و داغ آن را بر دل، جنگ قدرت نمی کردند و در کنار هم می ایستادند تا آشیانه ویران گشته وطن را بسازند، دیگر کسی نمی توانست قلب افغانستان با بشکند.
سرزمین افغانستان هنوز هم دردمند بی دوا است. شاید شما هم یادتان بیاد، سال های زیاد دوری نیست. آن آهنگ افغانستانی که در پیچ و تاب بحران افغانستان خوانده شد، همان زمان که طالبان، افغانستان را اشغال کرد و جتایاتی را مرتکب شد که از یاد مردم داغدیده افعانستان نخواهد رفت.
همان آهنگی که به سرزمین من خسته خسته از جفایی معروف و مشهور شد. رادیو تلویزیون خودمان هم در آن زمان این آهنگ را بسیار پخش می کرد و باعث شد تا همدردی و احساس درد مشترک میان مردم ایران و مردم افغانستان بیشتر شود.
این ترانه را بخوانید اگر هم یادتان رفته باشد به یاد خواهید آورد.
بی آشیانه گشتم
خانه به خانه گشتم
بی تو همیشه با غم
شانه به شانه گشتم
عشق یگانه من
از تو نشانه من
بی تو نمک ندارد
شعر و ترانه من
سرزمین من
خسته خسته از جفایی
سرزمین من
بی سرود و بی صدایی
سرزمین من
دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من
کی غم تو را سروده؟
سرزمین من
کی ره تو را گشوده؟
سرزمین من
کی به تو وفا نموده؟
سرزمین من
ماه و ستاره من
راه دوباره من
در همه جا نمیشه
بی تو گزاره من
گنج تو را ربودند
از از بهر عشرت خود
قلب تو را شکسته
هر که به نوبت خود
سرزمین من
خسته خسته از جفایی
سرزمین من
بی سرود و بی صدایی
سرزمین من
دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من
مثل چشم این ستاره
سرزمین من
مثل دشت پر غباره
سرزمین من
مثل قلب داغداره
سرزمین من
همه وارد افغانستان شدند، انگار یک سرزمین بی صاحب در گوشه ای از این کره خاکی افتاده بود و همه به خود اجازه می دادند تا در این کشور جولان دهند. نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق، این کشور را سال های سال اشغال کردند و در آن جنایت، اما دست از پا درازتر خاک افعانستان را ترک کردند.
پس از آن که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، افغانستان را ترک کردند، بلبشویی در این کشور درست شد. هر کس ساز خود را می زد. قومیت های این کشور سر نازسازگاری با هم داشتند همین شد که پای گروه های افراطی به ظاهر اسلامی به این کشور باز شد و طالبان و القاعده خود را همه کاره این کشور دانستند.
حضور این نیروهای تندروی تکفیری بهانه ای به دست کشورهای فرامنطقه ای که خود را همه کاره دنیا می دانند داد تا مداخله کنند. آمریکا به همراه دیگر کشورهای همپیمان خود بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل به این کشور حمله نظامی کرد. بهانه آن هم مبارزه با تروریسم در افغانستان بود. از سال 2001 یا به تاریخ دقیق خودمان 15 مهر 1380 خورشیدی، جورج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا دستور حمله را صادر می کند. هدف بن لادن و از بین بردن القاعده در افعانستان بود.
این شاهزاده ثروتمند سعودی، با حمایت های آل سعود و با تفکر وهابی گری وارد کارزار شده بود. هدایت و رهبری عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 برابر با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰در آمریکا هم به گردن او و گروه افراطی اش انداخته شد تا بهانه ای باشد برای حمله آمریکا به افغانستان.
هر چند هنوز هم بر سر حملات تروریستی به برج های دوقلو در نیویورک و حمله به ساختمان پنتاگون شک و تردید های جدی وجود دارد که آنها را به یقین تبدیل می کند، اما آمریکایی ها همچنان اصرار دارند که بگویند این اقدام از سوی القاعده با رهبری بن لادن انجام شده است.
10 سال پس از حمله نیروهای آمریکایی به افغانستان و اشغال این کشور و چهار سال پیش یعنی در مه سال 2011 میلادی، اسامه بن لادن رهبر نیروهای القاعده با عملیات نیروهای ویژه آمریکایی در خاک پاکستان به دست کماندوهای آمریکایی کشته شد و جسدش هم به دریا انداخته شد. بدون آن که از او بازجویی شود یا این که به عنوان جنایتکار جنگی در یک دادگاه بین المللی به صورت علنی محاکمه شود تا مردم جهان و افکار عمومی از ابعاد اقدامات تروریستی او و وابستگی هایش به قدرت ها، آگاه شوند. بن لادن راز سر به مهر ماند.
باراک اوباما، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت و دیگر مقامات آمریکا در اتاق عملیات مقابل صفحه تلویزیون نشسته و شاهد عملیاتی بودند که نیروهای کماندوی آمریکا برای کشتن بن لادن در پاکستان اجرایی می کردند.
این اتفاق بسیار سریع افتاد عملیات ویژه، کشتن بن لادن و انداختن جسد او به دریا، تنها چند عکس نامفهموم از جنازه او منتشر شد که بر روی آن هم هنوز و همچنان ان قلت وجود دارد.
اما اقدام نظامی آمریکا در افعانستان با حمایت برخی کشورها از جمله انگلیس، راه به جایی نبرد بلکه طالبان را قدرت بیشتری بخشید. القاعده هم از بین نرفت و با رهبران تازه خود باردیگر قد علم کرد.
اکنون طالبان در حال تصرف کامل ولسوالی سنگین در ولایت هلمند در افغانستان هستند. اوضاع امنیتی در هلمند درحال وخیم تر شدن است. گزارش ها از ولایت جنوبی هلمند افغانستان حاکیست که افراطیون طالبان درحال کامل کردن تصرف شهر استراتژیک سنگین هستند. داعش را هم به آن اضافه کنید.
راهکاری که مدت هاست در دستور کار آمریکا و انگلیس قرار دارد، تجزیه افعانستان است. پس از این همه جنگ و کشتار و ویرانی که در این کشور به وقوع پیوسته است، اکنون تجزیه، راهکاری مناسب برای پایان بحران و جنگی است که نزدیک به 40 سال این کشور را درگیر خود کرده است.
این روزها صحبت از نقشه های بزرگ آمریکا برای منطقه و افغانستان بحث محافل سیاسی است.
همایون همایون رییس کمیسیون امور دفاعی مجلس نمایندگان اففانستان درباره تجزیه این کشور اعتقاد دارد؛ مشکل افغانستان مشکل داخلی و منطقه ای است و ما نمی توانیم حرف هایی را باور کنیم که به خاطر آنها در طول سی سال، ده ها بار فریب خوردیم. آمریکایی ها سیزده سال در افغانستان بودند آنها به هدف و پلان خود رسیدند. آمدن نیروهای ناتو به افغانستان صرفاً به خاطر تجزیه کردن و از بین بردن کشورهای همسایه ما که یکی پاکستان و دیگری ایران است. آمریکایی ها کوشش نمودند که به ترتیبی از داخل ایران مشکل بزرگی برای این کشور ایجاد کنند که این کار را نتوانستند. حالا می خواهند که با تجزیه افغانستان هر دو کشور را تجزیه کنند. به همین ترتیب طالبان را آلت دست خود قرار دادند تا به این هدف دست یابند. ایجاد بخش عمده ای از طالبان به دست خود آمریکایی ها بوده است.
طرح تجزیه افغانستان باید در پیوند با خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی درسال ۲۰۱۴ ازاین کشورو انتقال مسئولیت امنیت آن به دولت مستقر بررسی شود. رها کردن افغانستان در این شرایط به حال خود به این معنا است که آمریکا با باز گذاشتن دست طالبان، کلید تجزیه افغانستان را زده است. آمریکا و انگلیس با در دست داشتن چند پرونده مهم در منطقه، از غرب آسیا گرفته تا شرق آن که به پاکستان و افغانستان می رسد، سعی دارند با پیش بردن همه آنها به سوی اهداف خود، هزینه های مقابله با آن را برای کشورهای منطقه بالا ببرند و اگر هم از میان آنها یکی هم به ثمر نرسید، بقیه آنها پیگیری خواهد شد تا به نتیجه برسد.
خوابی که آمریکایی ها برای غرب آسیا و در واقع برای کشورهای اسلامی منطقه دیده اند، عربستان سعودی ،یمن،عمان و از همه مهمتر و حساس تر ترکیه را در برنامه خود دارد. هر بلایی که آمریکایی ها بخواهند بر سر سوریه بیاورند، تبعات آن بدون شک دامن ترکیه را هم خواهد گرفت و کمترین آن جدا شدن بخش کردنشین ترکیه است.
اگر بحران افغانستان حل نشود، گسترش آن به دیگر کشورهای منطقه از جمله تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان هم باید پیش بینی کرد. با گسترش هدف تجزیه منطقه که آمریکا آن را دنبال می کند، حتی می توان چین را در معرض خطر جدی این اتفاق دانست. تغییر جغرافیای سیاسی چین می تواند این کشور را که اکنون به عنون غول اقتصادی دنیا مطرح است، در معرض تجزیه قرار دهد. وسعت زیاد و جمعیت فراوان این کشور کمونیستی خوشایند آمریکایی ها نیست و بدون شک یکی از طرح هایی که کاخ سفید در دراز مدت آن را دنبال می کند، تجزیه چین است.
اما اگر بحران افغانستان حل شود که البته نیازمند نقش آفرینی کشورهای همسایه این کشور است، می توان امیدوار بود که دیگر کشورها از گزند گسترش بحران افغانستان در امان خواهند بود.
نخستین گام برای حل بحران افغانستان خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی به طور کامل از این کشور است. راه حل برون رفت افغانستان از این بحران نه در جدایی اقوام و تجزیه کشور بلکه تنها در مبارزه همه اقوام این کشور با بیگانگان و افراطیونی است که می خواهند برای افغانستان تصمیم بگیرند.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *