شماره ۴۱ فصلنامه «حکمت و فلسفه» منتشر شد
در این شماره میخوانیم: «رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم در نظریه انتقادی تکنولوژی اندرو فینبرگ» از خشایار برومند و حسن حسینی، «بررسی تعبیر هیدگر از نسبت روح و زمان (وجود) در پدیدارشناسی روح هگل» نوشته حسین رستمیجلیلیان و محمدرضا اسدی، «استدلال خاطره نویس ویتگتشتاین در نفی زبان خصوصی» نگاشته عبدالرزاق حسامیفر، «ملاک تشخص در فلسفه ارسطو: صورت یا ماده؟» نوشته مجید درایتی، «رابطه اراده با معرفت «با تکیه بر تبیین نظریه معرفت طبعی جاحظ»» نگاشته فاطمه سلیمانی، «چگونگی صدور کثرت از وحدت بر مبنای قاعده الواحد در نزد ابنسینا و سهروردی» نوشته یحیی صولتی.
در چکیده مقاله «رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم در نظریّه انتقادی تکنولوژی اندرو فینبرگ» میخوانیم: نظریه انتقادی تکنولوژی، عنوانی است که اندرو فینبرگ به حاصل تاملات خود در باب تکنولوژی اطلاق میکند. در این مقاله ابتدا عناصر اصلی نظریه انتقادی تکنولوژی شرح داده میشود. سپس به وجه رهاییبخش رهیافت فینبرگ برای برونرفت از فضای تکنولوژیک حاکم و محقق ساختن مدرنیته بدیل به عنوان آرمان وی پرداخته میشود، نهایتا به پارهای از مشکلات این رهیافت میان نظریه انتقادی تکنولوژی و سهم فرهنگ ملی در طراحیهای تکنولوژیک اشاره میشود.
نویسنده مقاله «بررسی تعبیر هیدگر از نسبت روح و زمان (وجود) در پدیدارشناسی روح هگل» بر آن تفسیر هیدگر از نسبت روح و زمان (وجود) در پدیدارشناسی روح هگل را مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، نقد هیدگر راجعبه نسبت بین زمان و روح، تعبیر او از پدیدارشناسی روح به عنوان فلسفهای سوژه محور و نمونهای از متافیزیک فیختهای و دکارتی، و نقش فلسفه روح در تبیین متافیزیک جدید خودبنیادی مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا نقد برخی از شارحان به هیدگر به این است که در این مواجهه جنبههایی از فلسفه هگل، نظیر شناخت بینالاذهالنی، تاریخمندی تجربه روح و نقش مسئله نفی و سلب در حرکت دیالکتیکی و نقد او از تجدد نادیده گرفته شده است.
در مقاله «استدلال خاطره نویس ویتگتشتاین در نفی زبان خصوصی» میخوانیم: یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متاخر، نفی زبان خصوص است؛ زبانی که معنای واژگاناش را تنها کاربر آن زبان میداند. ویتگنشستاین در استدلال خاطرهنویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی میگوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانهای مانند «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را نیز در آن دفتر یادداشت کند. از این استدلال تفسیرهای متفاوتی شده است. برخی آن را استدلالی علیه اعتبار حافظه دانستند و برخی آن را تاکیدی بر ضرورت وجود قواعد برای کاربرد واژگان در یک زبان به شمار آوردند.
مفسران بیشتر شق نخست را برگرفتند و به هر
حال امکان احراز درستی عملکرد حافظه را در زبان خصوصی به این دلیل منتفی
دانستند که معیاری عینی برای بازسنجی کاربردهای یک نشانه وجود ندارد. در
این مقاله برخی تفاسیر از استدلال خاطرنویس بررسی شده است.
یحیی صولتی در مقدمه «چگونگی صدور کثرت از وحدت بر مبنای قاعده الواحد در
نزد ابنسینا و سهروردی» نوشته است، نحوه صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم
و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبه فاعلیت الهی و پیدایش کثرت در عالم،
مورد توجه حکمای اسلامی قرار گرفته است. ابن سینا و سهروردی بر اساس قاعده
الواحد به تبیین نظریه صدور پرداختهاند؛ در این زمینه علیرغم اختلاف در
مبانی، هر کدام به روشی خاص عمل نموده چنانکه ابنسینا بر مبنای جهات
دوگانه وجوب و امکان در عقول دهگانه و با فرض کثرت اعتباری عقل اول، به
توجیه این نظریه میپردازد در حالی که سهرودی با ناقص پنداشتن این دو جهت،
تغایر بینالانوار و نور اول را مورد بررسی قرار داده است.