شمارش معکوس برای نابودی صهیونیستها/ سناریویی برای سال ۹۸/ ضرورت مذاکره ایران و طالبان
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، فروپاشی اتحادیه اروپا جنبش جلیقهپوشها و جنگ تعرفهها، دونالد ترامپ و نگرانی از سال ۲۰۱۹، درسهای جاودان کربلاییها، تبلور دوباره بحران امنیت در اروپا، ضرورت مذاکرات ایران با طالبان، شمارش معکوس برای نابودی صهیونیستها، سناریویی برای سال ۹۸، ضرورت مذاکره ایران و طالبان، از جمله عناوین یادداشتها و سرمقالههای امروز روزنامههای کشور هستند.
یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «شمارش معکوس برای نابودی صهیونیستها» منتشر شده و در آن چنین آمده است: رژیم صهیونیستی بنا به دلایل و شواهدی که برخی از آنها از سوی مسئولین و کارشناس رژیم اشغالگر قدس مطرحشده، در سراشیبی سقوط قرارگرفته است. علت این امر نیز آن است که تلآویو همواره از پشتیبانی بیشائبه و فوری واشنگتن و متحدانش در شرایط عادی و جنگی برخوردار بوده، ولی بااینحال، شاخصهای تابآوری این رژیم در مقابل تهدیدات و خطرات بهشدت کاهشیافته است. روز گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دبیر کل جهاد اسلامی به این حقیقت تردیدناپذیر اشاره و تصریح کردند: «رژیم صهیونیستی که در دو جنگ قبلی با گروههای مقاومت، در برههای بعد از ۲۲ روز و در برههای دیگر بعد از ۸ روز درخواست آتشبس کرد، در آخرین درگیری، بعد از ۴۸ ساعت خواستار آتشبس شد و این، یعنی بهزانو درآمدن رژیم غاصب صهیونیستی.»
شاهبیت سخنان ایشان، اما به مفهوم واقعی پیروزی در چارچوب ایستادگی مردم و گروههای مقاومت بازمیگردد: «پیروزی مردم فلسطین در سالهای اخیر، به معنای توانایی تشکیل حکومت در تلآویو نبود که البته این موضوع نیز به فضل پروردگار محقق خواهد شد، بلکه پیروزی اصلی این بوده است که رژیم صهیونیستی که ارتشهای عربی نتوانستند آن را شکست دهند، بهوسیله مردم فلسطین و گروههای مقاومت بهزانو درآمد و به اذن الهی پیروزیهای بزرگتری نیز خواهید داشت.» دراینباره گفتنیهایی هست.
۱. رژیم صهیونیستی در بیش از یک دهه گذشته، در پنج جنگ مهم با حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسطینی شکست سختی خورده است و این فضاحت در حالی ماندگار شد که اشغالگران توسط همپیمانان غربی خود به مدرنترین سلاحها تجهیز شده بودند. در جنگ ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و هشتروزه، نیروهای مقاومت از منظر تجهیزات نظامی قابلمقایسه با ساز و برگ صهیونیستها نبودند، اما بااینوجود، قاطعانه پیروز شدند. در جنگ ۵۱ روزه اوضاع تغییر کرد و مبارزان فلسطینی با رونمایی از تجهیزات نظامی خود، اسرائیلیها را غافلگیر و شکست دلچسبی به آنها تحمیل کردند. در جنگ دو روزه اخیر نیز مقاومت فلسطین بیش از ۵۰۰ موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کرد که سامانه «گنبد آهنین» تنها تعداد بسیار محدودی از آنها را رهگیری کرد و بیشتر آنها به اهدافشان اصابت نمودند. افزون بر این، ارتش رژیم صهیونیستی در گزارش روز گذشته خود اذعان کرد که راکتهای شلیکشده توسط مقاومت غزه در سال ۲۰۱۸ در مقایسه با ۳ سال قبل، افزایش ۱۰ برابری داشته و پدافند پرطمطراق آنها نیز توفیق چندانی در متوقف کردن آن نداشته است. بنابراین، با اعلام مقاومت در خصوص دستیابی به تسلیحات و موشکهای پیشرفتهتر، تهدیدات امنیتی بیشازپیش موجودیت اسرائیل و بقای این رژیم را به چالش کشیده و یکی از مهمترین دلایل پیروزی بر صهیونیستها را شکل داده است.
۲. صهیونیستها سالها تلاش کردهاند که نسل نو فلسطینیها را از مقاومت منصرف کرده و کرانه باختری را بهعنوان مدلی از همزیستی مسالمتآمیز بین اسرائیل و فلسطین معرفی کنند. در همین راستا، حکومت خودگردان فلسطین از جانب آمریکا و غرب موردحمایت قرار گرفت و همکاریهای امنیتی تشکیلات محمود عباس با تلآویو برقرار شد. در مقابل، اما جوانان فلسطینی که هر روز بیش از گذشته در زندانهای حکومت خودگردان محبوس میشدند، بهصف گروههای مقاومت در نوار غزه پیوستند و برای اولین بار در آذرماه سال جاری، طی یک هفته چهار عملیات استشهادی در کرانه باختری صورت گرفت. این اتفاق بیسابقه وحشت صهیونیستها را برانگیخت، چراکه اصطلاحی در میان اشغالگران وجود دارد که بر اساس آن از کرانه باختری بهعنوان «پهلوی آسیبپذیر اسرائیل» یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان نظامی بر این باورند که امتداد دامنه جغرافیایی جنگ به کرانه باختری به مفهوم شکست صهیونیستها خواهد بود، زیرا فاصله کرانه باختری تا تلآویو تنها ۱۰ کیلومتر و با قدس، سه کیلومتر است که نسبت به فاصله نوار غزه با این دونقطه بسیار نزدیکتر است؛ بنابراین اگر روزی شعلههای مقاومت در کرانه باختری برافروختهتر شود و ابتکاراتی مثل حفر تونلها که در نوار غزه آسیبهای فراوانی به صهیونیستها وارد کرد، در این منطقه حفر شوند، بهطور حتم صهیونیستها در آستانه نابودی کامل قرار خواهند گرفت.
۳. نکته بعدی در خصوص ضعف مفرط صهیونیستها و تنگتر شدن حلقه محاصره آنها، وابستگی این رژیم به عوامل خارجی و حامیانی است که خود آنها نیز در معرض زوال و سستی قرار دارند. از سوی دیگر، نفرت از صهیونیستها در جهان گسترشیافته و حتی پویشهایی برای تحریم اشغالگران به راه افتاده که بسیار مشهور و محبوب هستند. ازاینرو کشورهای غربی دیگر نمیتوانند ادعا کنند که چند کشور معدود، مخالف اسرائیل هستند. سال گذشته، اظهارات «شبتای شاویت» رئیس اسبق موساد در گفتگو با روزنامه «معاریو» درباره آینده صهیونیسم بهویژه خطرات روزافزونی که علیه موجودیت اسرائیل وجود دارد جنجالی شد، چراکه وی در خصوص ناتوانی راهبردی و سیاسی اسرائیل ابراز نگرانی کرده و خواستار «حمایت بیشتر آمریکا و عربستان» از این رژیم شده بود! رئیس اسبق موساد دلایل خود برای «نابودی قطعی اسرائیل» را بدین گونه تشریح کرد که «اسرائیل به شکل گستردهای به آمریکا و اروپا وابسته است و اینکه بازار بزرگ اسرائیل در دنیا اخیراً با موانعی مواجه شده و عملاً بهطرف اجرای تحریمها علیه اسرائیل پیش میرود.» بهعبارتدیگر و به اعتقاد «شاویت»، وابستگی شدید این رژیم به حمایتهای غرب و تحریمهای خودجوش و مردمی علیه کالاهای رژیم صهیونیستی دو عامل مهمی هستند که موجودیت اسرائیل را نشانه رفتهاند.
۴. اساس تشکیل رژیم منحوس و جعلی صهیونیستی بر تشویق یهودیان به مهاجرت از سراسر جهان به فلسطین قرار دارد، اما این رژیم در حال حاضر با پدیدهای به نام «مهاجرت معکوس» مواجه است. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که طی دو دهه گذشته، بیش از یکمیلیون صهیونیست، چمدانهای خود را به مقصد دیگری بستهاند و بر پایه آمارهای رسمی که مقامات این رژیم منتشر کردهاند، در حال حاضر حدود ۷۵۰ الی ۸۵۰ هزار اسرائیلی در خارج از فلسطین اشغالی سکنی گزیدهاند و قصد بازگشت نیز ندارند. پدیده مهاجرت معکوس تنها به این یکمیلیون صهیونیست که عملاً سرزمینهای اشغالی را ترک کردهاند، محدود نمیشود، بلکه هماکنون بسیاری از شهروندان صهیونیست درصدد دریافت گذرنامه کشورهای دیگر هستند. در نظرسنجیهای انجامگرفته در این مورد، دو عامل «افول آرمان صهیونیسم» و «کاهش امنیت و رفاه اجتماعی» بهعنوان پارامترهای مهم مهاجرت ذکرشده است. وجه قابلتوجه در این خصوص، به رابطه دو سویه مهاجرت معکوس و شکسته شدن شیشه عمر رژیم صهیونیستی بازمیگردد. ۱۶ سازمان اطلاعاتی در پژوهشی که طی سالهای اخیر انجام دادهاند، به این جمعبندی رسیدهاند که اسرائیل تا سال ۲۰۲۵ به این دلیل فرومیپاشد که جمعیت قابلملاحظهای از صهیونیستها در حال مراجعه به کشورهایی هستند که خود یا والدینشان از آنجا آمدهاند. تحقیقات آماری و تحلیلهای آیندهپژوهان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) که چندی پیش رونوشتی از آن در اختیار کنگره آمریکا نیز قرار گرفت، عمر صهیونیستها را اندکی بیشتر و تا سال ۲۰۲۹ تعیین و اعلام کرد که پس از آن سال، رژیمی به نام اسرائیل وجود خارجی نخواهد داشت.
از چینش چالشها و شکافهای داخلی و خارجی در ارکان رژیم صهیونیستی در کنار تشدید مقاومت و شکلگیری هستههای جدید ضدصهیونیستی در کرانه باختری میتوان نتیجه گرفت که «روند افول و زوال رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داشت»، شماره معکوس برای فروپاشی آن آغازشده و «در آینده نهچندان دور، پیروزی نهایی ملت فلسطین محقق خواهد شد.»
یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «سناریویی برای سال ۹۸» منتشر شده و در آن آمده است: درباره تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای خروج از سوریه آنچه که تاکنون آشکار شده این است که این موضوع هم به مسائل داخلی و خارجی آمریکا و هم به مسائل داخلی و خارجی ایران ارتباط دارد.
خروج نظامیان آمریکایی از سوریه میتواند زمینه برطرف کردن و یا حداقل کاهش تهدیدهای امنیتی در سوریه و همچنین در منطقه را فراهم کند، اما نمیتوان باور کرد که آمریکا بدون برنامهریزی و هدف، صادقانه تصمیم گرفته باشد از سوریه خارج شود؛ لذا با توجه به نقشههایی که آمریکا در سر دارد ممکن است این تهدیدات به شکل دیگری بروز کنند. آنچه موجب شک و تردید فراوان میشود این است که دلیل اصلی آمریکا برای انداختن تروریستها به جان و مال و ناموس مردم سوریه، جداکردن این کشور از محور مقاومت و تامین امنیت اسرائیل از طریق مقابله با حزبالله و ایران بود.
اکنون نیز مشکل اصلی آمریکا بدون اینکه سوریه را از محور مقاومت جدا کرده باشد، حضور محور مقاومت در سوریه و در مرزهای اسرائیل است که همواره بر خروج نیروهای مقاومت تاکید داشته است؛ لذا حال چگونه بدون تحقق این خواستههایش راضی شده به میل خود و بدون نقشهای دیگر سوریه را رها کند؟ اینکه ترامپ گفته هفت تریلیون دلار در منطقه هزینه کردیم و اینکه وزیر سابق خارجه آمریکا در اندیشکده صندوق مارشال آلمان در بروکسل گفته بود «حجم اقتصاد آمریکا هفده تریلیون دلار است و ما از هر دلاری که خرج میکنیم یک پنی آن را برای اجرای سیاستهایمان در سوریه اختصاص میدهیم»، نشان میدهد ادعای خروج از سوریه یک فریب است و آمریکاییها سناریوی دیگری با جابهجایی نیروهایشان در سر دارند.
روزنامه وطن امروز در یادداشت امروز خود با عنوان «فروپاشی اتحادیه اروپا، جنبش جلیقهپوشها و جنگ تعرفهها» آورده است: سال ۲۰۱۹ را شاید بتوان به سال نبرد ایدههای اقتصادی و تئوریهای سیاسی تعبیر کرد که بر اساس آن ملیگرایی در عرصههای ارزی و پولی و جابهجایی سرمایهها قابل بازتعریف است. در آمریکای لاتین همانطور که پیشبینی میشد روی کار آمدن «بولسونارو» مناسبات میان شرق و برزیل را به چالش میکشد. بولسونارو مانند تمام آنهایی که در این کشور روی کار آمدهاند از یک پیشینه سیاسی پیروی میکند که در آن نزدیکی به رژیم صهیونیستی و آمریکا به جای روسیه و فلسطین یک اولویت است.
به همین منظور نخستین سفر خارجیاش را به آمریکا انجام میدهد و اتحادیه «بریکس» روزهای سختی را در سال نو میلادی در مقابل خود میبینید. دیدار نخستوزیر رژیم صهیونیستی از برزیل و انتقال سفارت برزیل به اراضی اشغالی از جمله مسائلی است که باید آنها را به دقت ملاحظه کرد، چرا که برزیل در یک دگردیسی سیاسی قرار دارد، اما آنطور که رسانههای برزیلی میگوید دولت با توجه به شرایط اقتصادیاش و وعدههایی که داده است در میانمدت چالشهای جدیای را در مقابل خود میبیند که قابل بررسی است.
روزنامه خراسان در قسمتی از روزنامه خود یادداشتی را با عنوان «موافقان و مخالفان یک خروج» آورده است: اعلام خبر دستور دونالد ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، خشم عمیق طیف گستردهای از سیاستمداران در آمریکا را به دنبال آورده است، با این حال، برخی از جریانهای سیاسی در این کشور از این تصمیم حمایت کرده اند. مخالفان به ترتیب فراوانی:۱ – پیروان مکتب جکسونیسم: این مکتب بر اصل مداخله نظامی فرامرزی، گسترش موقعیت جهانی و واکنش به تهدیدات خارجی از طریق اقدام نظامی تاکید میکند.
بدنه اصلی دو حزب جمهوری خواه و دموکرات به ویژه جریان نومحافظه کاران پیرو این مکتب در سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده هستند. این افراد، تصمیم به خروج از سوریه و سپس، تکرار آن در دیگر مناطق جهان را خطر امنیتی برای کشور و متحدان آمریکا قلمداد میکنند. ۲ – پیروان مکتب ویلسونیسم: در این مکتب بر رد جنگ به عنوان راه حل مشکلات جهانی، ایجاد توازن قوا در جهان و گسترش دموکراسی به عنوان راه حل مقابله با جنگ تاکید میشود. بخش کوچکی از دموکراتها و بخش کوچک تری از جمهوری خواهان طرفدار این مکتب هستند. حامیان این نظریه نگران بر هم خوردن توازن قوا میان بازیگران منطقه در پی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و گسترش جریانهای تمامیت خواه و دموکراسی ستیز به رهبری روسیه، چین و ایران در مناطق مختلف جهان هستند.
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود با عنوان «ضرورت مذاکره ایران و طالبان» آورده است: نکته حائز اهمیت این است که ایران یکی از بازیگران اصلی منطقه است و اگر در نقطه کانونی معادلات صلح افغانستان ننشیند و در یک موقعیت غیررسمی و حاشیهای قرار گیرد، نمیتوان چشم اندازی برای صلح در افغانستان متصور بود. ایران و افغانستان علاوه بر مرزهای مشترک، از دین و زبان مشترک هم بهره مندند و ایران در زمینههای اقتصادی و فرهنگی سرمایه گذاریهای زیادی را در این کشور انجام داده است. چنانکه در امحای فقرزدایی و سازندگی نقش زیادی داشته است.
حالا با چنین پیشینهای اگر جمهوری اسلامی در فرآیند مذاکرات صلح با حضور طالبان و سایر کشورها از جمله امریکاییها نقشی نداشته باشند و امریکاییها بخواهند تمام نتایج این مذاکرات را به نام خود مصادره کنند، طبیعی است که کشورمان نیز از طریق مذاکره دوجانبه با گروه طالبان به دنبال دستیابی به خواستههای خود خواهد بود. به عبارت دیگر معاهده صلحی با طالبان پایدار خواهد بود که ایران یکی از ارکان اصلی آن باشد. یکی از مهمترین دلایل آن به این مسأله باز میگردد که طالبان در موقعیت کنونی، تعارض آشتی ناپذیری با امریکاییها و حتی بیشتر از آن با دولت مرکزی دارد و از آنجایی که ایران و طالبان در امریکا ستیزی وجه مشترک دارند، گروه طالبان بی تمایل نیست که ایران پای میز مذاکره باشد. این در حالی است که داعش به عنوان یک گروه تروریستی به دنبال سرزمین میگردد و اگر طالبان دنبال معاهده باشد و بخواهد در مذاکرات به نتیجه برسد مسأله بعدی اش این است که با داعش چه خواهد کرد؟ از این رو به دولت مرکزی فشار وارد میکند و با ناامن نگه داشتن افغانستان دنبال معاهده صلحی است که در آن سهم قابل توجهی داشته باشد.
روزنامه آرمان امروز در یادداشت امروز با عنوان «دونالد ترامپ و نگرانی از سال ۲۰۱۹» آورده است: سال ۲۰۱۸ شاید از جمله سالهایی بود که تحولات بسیاری در سرتاسر جهان رخ داد و در برخی از قسمتها شروعی برای سالهای بعد بود. با سر کار آمدن دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷، خیلی زود مسیر جهان و تحولات سیاسی، اقتصادی و بینالمللی تغییر کرد. زیرا دونالد ترامپ سنت شکن، تمام رشتههای ۷۳ سال گذشته که خود آمریکا در تنظیم و تدوین آن دخیل بود را زیر سوال برد. متزلزل کردن توافقنامههای بینالمللی اولین اقدامی بود که ترامپ مبدع آن گردید و از توافقهای دوجانبه و چندجانبه به تدریج فاصله گرفت در حدی که به منازعات بینالمللی تبدیل شد. شاید کنوانسیون محیط زیست پاریس که هنوز اجرایی نشده بود، توسط دونالد ترامپ به سوال کشیده شد و با خروج آمریکا از این کنوانسیون راه را برای کشورهای دیگری نظیر برزیل، استرالیا، عربستان و بقیه باز کرد که دستاوردهای حفظ کره زمین نادیده گرفته شود و منافع ملی بر منافع کل کره زمین تفوق پیدا کند.
درحالی که امروز شکی در این مورد وجود ندارد که برای حفظ کره زمین پیاده کردن تعهدات در کنوانسیون پاریس واجب و حتمی است. دونالد ترامپ به سایر توافقات چند جانبه بینالمللی نظیر برجام هم حمله نمود و بدون هرگونه دلیل موجه حقوقی، خروج خود را از آن اعلام کرد. از آنجا که چندین توافق دیگر بینالمللی و چندجانبه نیز توسط ترامپ نادیده انگاشته شد، سال ۲۰۱۸ سال ابهام و سرگردانی بسیاری در جهان در زمینههای تجاری، اقتصادی، حقوقی، نظامی و سیاسی گردید.
روزنامه سیاست روز در یادداشت امروز با عنوان «درسهای جاودان کربلاییها» آورده است: ۸ سال دفاع مقدس روزهای پرفراز و نشیبی را داشته که جا دارد تا بزرگان و فرماندهان آن روزها با تبیین صحیح و همه جانبه آن روزها ضمن زنده نگاه داشتن رشادتهای ملت بزرگ ایران، ابهاماتی را که دشمن سعی دارد در میان نسل جوان ایجاد سازد را برطرف ساخته و آنها را بیش از پیش با مردان و زنان سرزمینشان که برای آزادی وطن، جان خویش را در میدان اخلاص نهاده اند آشنا سازند.
کربلای چهار و سپس کربلای ۵ واژهای آشنا برای بچههای دوران جبهه و جنگ و البته برای ملت بزرگ ایران است. عملیاتهایی که در کنار شهدای بسیار، دستاوردها و افتخارات جاودان را برای ایران زمین به همراه داشته است. با مروری بر آن دوران چند اصل اساسی را میتوان دریافت که در کنار دستاوردهای نظامی در حوزه اجتماعی و فرهنگی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
نخست آنکه ولایت مداری اصل اول فرزندان جبهه و جنگ بوده است. همگان یک صدا و واحد در کنار یکدیگر برای آزادی وطن در برابر دشمن ایستاده اند و از چند دستگی و انشعاب خودداری کرده اند.
دوم آنکه جوانان ایران زمین در تمام عملیاتها از جمله در کربلای چهار در اوج مظلومیت با دستان خالی و البته ارادهای پولادین و با تکیه و توکل به خدا در برابر دشمنی ایستادند که تا دندان مسلح بوده است.
آنها اسیر تبلیغات و جوسازی دشمن نشدند. دشمنی که تلاش داشت تا چنان نشان دهد که نداشتن تسلیحات و تجهیزات روز دنیا موجب شکست خواهد بود.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز با عنوان «تبلور دوباره بحران امنیت در اروپا» آورده است: انتشار اخبار مربوط به خنثی سازی یک حمله تروریستی در سوئد، شوک امنیتی سختی را به اتحادیه اروپا وارد ساخته است. این موضوع، به خودی خود نشان میدهد که حتی کشورهای دارای ساختار دولت رفاه و امنترین کشورهای اروپا نیز از بحرانهای امنیتی در قاره سبز مصون نیستند.
نخست اینکه تحریکات صورت گرفته از سوی کاخ سفید، جهت وقوع بحرانهای امنیتی مزمن در اروپا و بخصوص جوامع چند فرهنگی مانند سوئد غیر قابل انکار است. سوئد یکی از اصلیترین مصادیق جوامع چند فرهنگی در اروپا محسوب میشود. در جریان وقوع بحران مهاجرت که از سال ۲۰۱۵ میلادی تشدید شد، سوئد نقش آفرینی پررنگی در پذیرش مهاجرین داشت. این مسئله برای ترامپ که اساسا خواستار افزایش قدرت مانور گروههای ضد مهاجرت و ملی گرا در اروپاست، بسیار گران تمام شده است. در این میان، ترامپ و همراهانش به این نتیجه رسیده اند که اصلیترین راه برای مقابله با این روند، حمایت غیر مستقیم از وقوع بحرانهای امنیتی در سوئد است. وقوع بحرانهای امنیتی در سوئد منجر به تقویت جریان راست افراطی و حزب دموکراتیک سوئد به رهبری جیمی آکسون و همراهانش خواهد شد. نباید فراموش کرد که حزب دموکراتیک سوئد، هم اکنون سومین حزب قدرتمند در پارلمان این کشور است. این در حالیاست که در دهه گذشته، اساسا نشانی از این حزب در پارلمان سوئد (RIKSDAG) وجود نداشت. نکته دوم اینکه وقوع بحرانهای امنیتی در اروپا را باید در پیوستگی با سایر بحرانهای موجود در این مجموعه تعریف کرد. به طور کلی طی سالهای اخیر، اتحادیه اروپا به کلکسیون و مجموعهای از بحرانهای مزمن امنیتی، سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است. وقوع بحرانهای دامنه دار و گسترده در قاره سبز منجر به ایجاد وضعیتی نابسامان در این منطقه شده است. به نظر میرسد تز "همگرایی برای پیشرفت" جای خود را به آنتی تز "همگرایی در مسیر پسرفت" داده است! در چنین شرایطی "بحران امنیت" به عنوان بحرانی مزمن، دامنه دار و خطرناک حیات و موجودیت اروپای واحد را تهدید میکند.
روزنامه صبح نو در یادداشت امروز با عنوان «نهضت پاسخگویی» آورده است: در چند روز گذشته که حوادث و ماجراهایی با پسزمینههای فرهنگی در کشور اتفاق افتاده، موجی از پاسخگویی و توضیحدهی در عالیترین سطوح حکومتی به جریان افتاده که میتوان آن را کمسابقه تلقی کرد؛
دیروز دو فرمانده ارشد سپاه ایران به یک برنامه تلویزیونی رفته تا در مورد حواشی ایجاد شده درباره یک عملیات نظامی که ۳۰ سال قبل انجام شده بود، برای افکار عمومی روشنگری کنند. روزی قبلتر، دادستان کل کشور به میان دانشجویان معترض به وضعیت دانشگاه آزاد رفت، آنهم در حالی بود که رییس دانشگاه هم ساعتی پیش از آن در میانشان حضور داشت و از اتفاق افتاده، عذرخواهی کرده بود. آیا میتوان امیدوار بود که این نهضت پاسخگویی و توجه مستقیم به افکار عمومی فراگیرتر شود؟ البته شاید بیانصافی باشد که تحرکات برخی وزرای کابینه را در این مسیر نادیده گرفت و هرچند گهگاه این موارد به حاشیه آفرینیهایی هم منجر میشد بازهم نشانه دسترسی مسوولان برای مردم بود. #عظمت_ایران برای همه مردم، یک هدف مشترک است؛ این هدف مشترک در سایه همدلی تحقق یافته و تداوم خواهد یافت. مشکل افزایش فاصله طبقاتی است؛ نه از جنس فقیر و غنی و آنچه مارکسیستها میگویند، بلکه دورشدن طبقه مسوول از مردم و واقعیتهای کف جامعه. نزدیک شدن بدان، پاسخگو بودن در برابرش و ایجاد حس مشارکت، پادزهری است به همه خدعهها و دسیسهها.
روزنامه جوان هم در یادداشت امروز خود با موضوع «ضرورت مذاکرات ایران با طالبان» آورده است: بنابر خبری که بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه، صبح روز دو شنبه در نشست مطبوعاتی اعلام کرده، هیئتی از طالبان افغانستان روز قبل به تهران آمده بود تا مذاکرات مفصلی با عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت خارجه، داشته باشد.
این خبر قاسمی تأیید اظهارات علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در هفته قبل بود که در جریان سفرش به کابل از تماس و مذاکره با طالبان گفت، هرچند که تأکید داشت که این جریان با اطلاع دولت افغانستان است. همانگونه که شمخانی گفته بود، این جریان ادامه خواهد داشت و حالا آمدن هیئت طالبان تأیید این گفته او است و نشان میدهد که ورود ایران به ماجرای مذاکرات طالبان اتفاقی نیست و جریان دامنهداری با دیدارها و مذاکرات بعد از این خواهد بود. با نگاه کلی به تحولات منطقه و نگاه خاص به افغانستان، باید گفت که تماس با طالبان و حضور جدی ایران در مذاکرات با این گروه ضرورتی اجتنابناپذیر است چرا که دور ماندن ایران از این جریان به صلح و ثبات و منافع ملی نه تنها افغانستان بلکه حتی ایران هم لطمه میزند.