ارسال سوخت به لبنان، یک تیر و چند نشان ایران
_ روزنامه جامجم نوشت: سرانجام نفتکشهای ایرانی ماموریت خود در ارسال سوخت به لبنان را با موفقیت به پایان رساند. نفتکشهای ایرانی ابتدا در بندر بانیاس در سوریه محمولهها را تخلیه کرده و سپس محمولهها با نظارت دولت دمشق به خاک لبنان منتقل شد. سؤال اصلی اینجاست که این معامله اقتصادی، چه تاثیری بر مناسبات قدرت در منطقه غرب آسیا خواهد گذاشت و در چه بستر و فرامتنی قابل تحلیل و بررسی است؟
تثبیت موازنه قدرت به سود جبهه مقاومت
بدون شک مهمترین ثمره موفقیت جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبا... در به اتمام رساندن انتقال سوخت از کشورمان به لبنان در عرصه استراتژیک و منطقهای، به تثبیت قدرت مقاومت بازمیگردد. طی سالهای اخیر، رژیم اشغالگر قدس در تغییر موازنه قدرت به سود خود در منطقه غرب آسیا ناکام ماندهاست. شکستهای پیدرپی رژیم تلآویو در مواجهه به حماس و حزبا... از یکسو و تضعیف موقعیت منطقهای رژیم صهیونیستی پس از ناکامی و شکست داعش در سوریه و عراق، منجر به افزایش قدرت مانور مقاومت، هم در عرصه بازدارندگی و هم در عرصه اقدام شدهاست. تلآویو بارها درخصوص انجام چنین معاملات دوجانبهای میان ایران و کشورهای سوریه و لبنان به صورت آشکار هشدار داده بود. حتی صهیونیستها از قطعیت هدف قرار دادن محمولههای سوخت ایران در دریای مدیترانه خبر داده بودند. با این حال، به اتمام رسیدن این ماموریت، در هر دو بعد استراتژیک و اقتصادی به تقویت قدرت جبهه مقاومت منجر شدهاست.
گام بزرگ در احیای روابط دمشق ــ بیروت
نقشآفرینی سوریه در معامله سوختی تهران و بیروت، بار دیگر ظرفیتهای اقتصادی و منطقهای دمشق را در قاموس سیاست خارجی لبنان و منطقه پررنگ ساخته است. این در حالی است که از سال ۲۰۱۱ (آغاز درگیریها در سوریه) و بهخصوص پس از ظهور گروه تروریستی ــ تکفیری داعش، جریان غربگرا در بیروت نهایت تلاش ممکن را جهت حذف سوریه از معادلات سیاست خارجی لبنان به کار گرفته بود. افرادی مانند سعدالدین حریری و همراهانش، معتقد بودند که همپیمانی با دمشق، صرفا به ایجاد هزینه برای بیروت منجر خواهد شد و باید از آن اجتناب کرد. با این حال در پروسه انتقال سوخت ایران به لبنان، سوریها نقشآفرینی تعیینکننده و بااهمیتی را ایفا کردند. اکنون لبنانیها، بهخصوص افرادی که تحت تاثیر تبلیغات ضدسوری در کشورشان قرار گرفته بودند، نسبت به ظرفیتهای سوریه در مواجهه با تحریمهای اقتصادی لبنان و توان دمشق در همافزایی همهجانبه با بیروت بیش از پیش آگاه شدهاند. این ماجرا، نقطه آغاز همکاریهای گسترده سوریه و لبنان خواهد بود. چنانچه مشاهده کردیم، برای نخستینبار طی سالهای اخیر و در جریان مذاکرات انتقال سوخت ایران به لبنان، هیاتی بلند پایه از بیروت وارد دمشق شدند تا مذاکرات جدید با دمشق را کلید بزنند.
انزوای جریان ۱۴ مارس در لبنان
انتقال سوخت ایران به بیروت، مولد بحرانهای داخلی سختی به ضرر جریان غربگرای ۱۴ مارس در لبنان بودهاست. از سعدالدین حریری و سمیر جعجع گرفته تا دیگر سیاستمداران این جریان، اهم تلاش خود را طی سالهای گذشته و اخیر بر مبنای نابودی جبهه مقاومت در منطقه متمرکز کرده بودند. حتی آنها میخواستند از ظهور داعش در لبنان (که با درایت حزبا... ناکام ماند) به مثابه اهرم فشاری برای حذف مقاومت از طریق ایجاد بحرانهای داخلی و امنیتی در کشورشان استفاده کنند. طی دو سال اخیر و با تحریم بانکی و اعتباری لبنان توسط دولتهای ترامپ و بایدن، جریان ۱۴ مارس امیدوار بود بتواند از محاصره اقتصادی لبنانیها بهعنوان برگ برندهای علیه جریان مقاومت استفاده کند تا بلکه بتواند دوگانه مقاومت ــ تسلیم را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیروت شکل دهد. با این حال، ابتکار مشترک ایران، حزبا... و سوریه این نقشه شوم را ناکام گذاشته است.
شکست بازی رسانهای و تبلیغاتی صهیونیستها
پس از آنکه سیدحسن نصرا...، دبیر کل حزبا... در سخنرانی معروف خود در روز عاشورای امسال، از حرکت نفتکشهای ایرانی به سوی لبنان خبر داد، بسیاری از رسانههای صهیونستی و سعودی، این اقدام را به مثابه بازی جبهه مقاومت با آتش دانسته و موفقیت اضلاع مقاومت در به ثمر رساندن این معامله را ناممکن قلمداد کرده بودند. در این پازل رسانههای، آمریکا و اتحادیه اروپا نیز به مانند همیشه نهایت تلاش خود را در پمپاژ ناامیدی، ترس و ابهام در فضای رسانهای منطقه به کار گرفتند تا بلکه بهواسطه فشار افکار عمومی لبنان و منطقه، مانع از به ثمر رسیدن تلاش مشترک جبهه مقاومت شوند. اکنون، اکثر رسانههای غربی، عبری و سعودی با سانسور موفقیت بزرگ ایران، سوریه و لبنان در این نبرد، ترجیح میدهند نظارهگر آثار و تبعات شکست مفتضحانه خود در منطقه باشند. اکنون بر افکار عمومی منطقه و جهان مشخص شدهاست که میان قدرت واقعی رژیم صهیونیستی و غرب و آنچه آنها از طرق رسانهای و تبلیغاتی درصدد ترویج و القای آن به مخاطبان در سراسر دنیا هستند، فاصلهای معنادار وجود دارد. شکاف و فاصلهای که پرکردن آن دیگر از عهده جریانها و شبکههای رسانهای وابسته به رژیم صهیونیستی، آمریکا و رژیم سعودی بر نخواهد آمد.
ترسیم یک مدل مبادلاتی مطلوب در منطقه
یکی از سختترین تبعات موفقیت جبهه مقاومت در سوخترسانی به لبنان، درهم شکستن محاصره اقتصادی این کشور و در نتیجه ترسیم یک الگوی مطلوب در مبادلات جمعی آتی خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران یک بار این روش را در جریان ارسال نفتکشهای خود به ونزوئلا (در سال ۲۰۲۰ میلادی) امتحان کرده و به نتایج موثری در این خصوص دست پیدا کرده بود.
اکنون جبهه مقاومت میتواند از ظرفیتهای اقتصادی خود برای همافزایی اضلاع این جبهه و الگوسازیهای تجاری جمعی در منطقه استفاده کند. در این معادله، قدرت امنیتی و نظامی مقاومت علاوه بر اینکه در خدمت امنیت منطقه قرار میگیرد، به پشتوانهای برای مواجهه با مخاطرات بالقوه و بالفعل ایجاد شده توسط جریانهای مزاحم تبدیل خواهد شد. اکنون یکی از اصلیترین نگرانیهای غرب و رژیم صهیونیستی، تبدیل شدن این مساله به یک روال و الگو در مناسبات تجاری ایران و کشورهای منطقه خواهد بود.
ایجاد شکاف در جبهه آمریکا- اروپا
یکی از بازرترین شکستخوردگان تحولات تجاری اخیر میان تهران، دمشق و بیروت بازیگران اروپایی بودهاند؛ کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه همواره سعی داشتهاند با افزایش دامنه و عمق مداخلهگرایی سنتی در بیروت، خود را حامی ملت لبنان جلوه دهند. بیدلیل نبود که پس از انفجار مشکوک در بندر بیروت در سال گذشته، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه سعی کرد خود را بهعنوان بازیگر تصمیمگیر در صحنه احیای لبنان تبدیل کند؛ هر چند که جریان مقاومت این بازی مزورانه را بهخوبی رصد کرد و اجازه تکمیل آن از سوی کاخ الیزه و بازیگران اروپایی را نداد. بازیگران اروپایی در جریان وضع تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه بانکها و موسسات اعتباری در لبنان (که ضربه شدیدی به اقتصاد این کشور عربی وارد ساخت)، نه تنها اقدامی در صیانت اقتصادی از لبنانیها صورت ندادند، بلکه به عواملی تسریعکننده در استراتژی فشار همهجانبه به لبنان تبدیل شدند. اروپاییها در قبال بحران اقتصادی در لبنان، دقیقا همان اقدامی را صورت دادند که در قبال ایران و مساله خروج ترامپ از برجام صورت دادند؛ انتقاد نرم از آمریکا در حین همراهی عملیاتی با کاخ سفید! هماکنون، اروپاییان نیز بهطور طبیعی شریک شکست اقتصادی واشنگتن و تلآویو علیه لبنانیها محسوب میشوند. این موضوع در آیندهای نزدیک اختلافات اروپاییان و آمریکا را در قبال مواجهه اقتصادی با بیروت افزایش خواهد داد. بازیگران اروپایی، خصوصا فرانسویها قدرت پرداخت هزینههای بیشتر همافزایی مطلق با واشنگتن علیه بیروت را نخواهند داشت.
افزایش قدرت اقتصادی ایران
ایران بهعنوان کارگردان و هدایتگر این معامله اقتصادی و امنیتی سودمند، بار دیگر اثبات کرد که از دو عنصر ابتکار و قدرت در دور زدن تحریمهای یکجانبه آمریکا بهرهمند است. تهران و حزبا... در حالی پروسه انتقال سوخت به لبنان را کلید زدند که حتی بدبینترین افراد در اتاقهای فکر وابسته به کاخ سفید و رژیم صهیونیستی در واشنگتن و تلآویو، تصور این همافزایی و عملیاتی شدن آن در آبهای مدیترانه را نمیکردند. نباید فراموش کرد که تهران در این معامله، دست به نوعی شبکهسازی مطمئن با هدف مواجهه با تحریمهای یکجانبه علیه خود و دیگر اضلاع محور مقاومت زده است. ایران با این اقدام، پروژه مهار تحریمهای یکجانبه آمریکا را تبدیل به یک پروسه ساخته است؛ پروسهای که در طول ماهها و سالهای آینده نیز در مناسبات اقتصادی بازیگران منطقه و حتی بازیگران فرامنطقهای که تحت تحریم یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا قرار دارند، پروارتر و ابعاد تجاری و عملیاتی آن گستردهتر میشود.
تقویت گفتمان مقاومت
در کنار ثمرات اقتصادی و امنیتی معامله سوخت اخیر میان تهران، دمشق و بیروت، نباید از ثمره گفتمانی این ماجرا غافل شد. موفقیت اخیر، قطعا اجزا و عمق گفتمان مقاومت را نیز نزد افکار عمومی منطقه و جهان تقویت خواهد کرد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکلگیری جنبشهای مقاومت مانند حماس، حزبا...، انصارا...، حشدالشعبی و... در منطقه، ابتکار عمل جمعی اضلاع جبهه مقاومت، همواره با پیوستی فرهنگی و گفتمانی صورت گرفته است. بیدلیل نیست که با وجود گذشت بیش از چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد به ثمر نشستن این گفتمان و تبلور آن در برهههای حساس و تعیینکننده حیات سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه هستیم. در این میان، هرگونه پیروزی جبهه مقاومت از جمله پیروزیهای نظامی و عملیاتی و موفقیتهای اقتصادی، نقش به سزایی در ترویج خودکار گفتمان مقاومت در منطقه و جهان ایفا خواهد کرد. اساسا یکی از اصلیترین ماموریتهای جریان رسانهای غرب و رژیماشغالگر قدس، تخریب گفتمان مقاومت و به حاشیه راندن آن در منطقه و جهان اسلام است. اکنون بر همگان اثبات شده است نهتنها گفتمان مقاومت مولد تهدید و انزوا در منطقه نیست، بلکه مصدری فرصتساز برای رهایی منطقه از تحریمهای اقتصادی دشمنان محسوب میشود.
افزایش ضریب آسیبپذیری مهرههای آمریکا
در نهایت، لازم است تمرکزی نیز روی تاثیر پیروزی اقتصادی اخیر جبهه مقاومت بر مهرههای واشنگتن و تلآویو در منطقه داشته باشیم. سعودیها، اماراتیها و دیگر بازیگران منطقهای که حتی جزئیترین تصمیمسازیها و اقدامات خود در کشورهایشان را با مصادر قدرت در آن سوی آتلانتیک هماهنگ میکنند، اکنون شاهد موفقیت بزرگ جبههای هستند که هیچگاه سلطه غرب و رژیماشغالگر قدس را بر جهان اسلام نپذیرفته و در آینده نیز نخواهد پذیرفت. در جریان اعمال فشارهای اقتصادی گسترده سالهای اخیر بر لبنان، ایران و سوریه، مهرههای منطقهای آمریکا نقش پیادهنظام بازی دموکراتها و جمهوریخواهان در مصاف با ملتهای منطقه را ایفا کردهاند. قطعا موفقیت جمهوری اسلامی ایران در انتقال سوخت به لبنان، جایگاه منطقهای این بازیگران را بیش از هر زمان دیگری ضعیف خواهد کرد. هم اکنون، بر ریاض و ابوظبی محرز شده است پترودلارها و ثروتهای کلان آنها، توان مواجهه با جبهه مقاومت و متعلقات منطقهای آن را نخواهد داشت. بیدلیل نیست که گذار از غربگرایی، اندکاندک در حال تبدیل شدن به نگاه و رویکردی جدید در میان همپیمانان فعلی ایالات متحده آمریکا و رژیمصهیونیستی در منطقه است.