از برگرداندن کیف زوج لهستانی تا اهدای قلب پسر راننده/دانشگاهی به نام تاکسی
- بیست و هشتمین قسمت از برنامه دعوت میزبان دو پیرمرد بود، ابراهیم دهباشی و علیحسن ظفری دو تن از رانندگان تاکسی تهران بودند؛ دهباشی در آغاز گفت: ۱۳ سال در شهر خودمان خامنه بودیم بعد به تهران آمدم چند سال در شرکت شیر پاستوریزه تهران حسابدار بودم، اما فکر کردم کاری برای خودم داشته باشم تاکسی برای من یک دانشگاه بود حدود ۵۲ سال است که راننده تاکسی هستم.
دهباشی در ادامه با روحیه طنازی خود به شوخی گفت: بزرگترین اشتباه من این بود که ازدواج کردم ما کاسب محله همسرم بودیم عروسی برادراش ما هم دعوت بودیم و از آن جا از اسباب آشنایی فراهم شد و تا امروز ۵۱ سال است که کنار یکدیگر زندگی کردهایم همسرم در ابتدا میخواست دکتر شود، اما وقتی مرا دید تحصیل را کنار گذاشت.
در بخش دیگر ظفری راجع به خود گفت و بیان کرد: اهل شهرستان نهاوند در استان همدان هستم در ۶ سالگی به تهران آمدیم بعد از اتمام تحصیلاتام به استخدام آموزش و پرورش درآمد و دبیر حرفه و فن شدم البته در کنار آن کار فنی و برقی هم انجام میدادم من در زمان تحصیل خود برخی اوقات توسط معلمان تنبیه میشدم، اما در زمان تدریس خود سعی کردم کسی از من نترسد بلکه جذب من شود با بچهها بسیار رفیق بودم تا جایی که حتی مدیر مدرسه به من میگفت سرکلاس چه کار میکنی که بچهها دنبال تو میدوند.
ظفری درباره قضیه ازدواجش بیان کرد: افراد زیادی برای ازدواج وجود داشتند، اما در نهایت همسایه ما مرا به دختر داییاش معرفی کرد و قسمت شد و ازدواج کردیم و هر دوی ما خوشبخت شدیم و صاحب ۴ فرزند هستیم. سال ۸۶ در تاکسی بیسیم تاکسیرانی ثبت نام کردم موافقت شد و تاکنون راننده تاکسی هستم.
دهباشی در ادامه گفت: شغل ما دانشگاه است روی در ماشین من نوشته شده است «با لبخند وارد شوید»؛ جای دیگر نوشتهام «امروز روز تولد شماست» به مسافران شکلات میدهم حتی یک روز خانم آقایی قرار بود برای طلاق به محضر بروند آنها را به خانه بردم همراه همسرم با آنها ناهار خوردیم و سرانجام این زن و شوهر را آشتی دادیم.
ظفری در ادامه ماجرای شنیدنی را تعریف کرد و گفت: سال ۹۸ دو مسافر توریست که برای تفریح به ایران آمده بودند را سوار کردم آنها میخواستند به دربند بروند این زوج لهستانی بودند آنها را به دربند بردم وقتی از ماشین پیاده شدند موقع برگشت اتفاقی صندلی عقب را دیدم که کیف کمری خانم روی آن جا مانده است کیف را برداشتم و داخل آن را نگاه کردم مقدار زیادی پول، پاسپورتها و مدارک این زوج داخل کیف بود مبلغ داخل کیف حدود یک میلیارد تومان بود. دنبال آنها گشتم داخل کیف دنبال آدرس بودم تا این که فردای آنروز به سفارت لهستان در رفتم زوج در سفارت نشسته و منتظر بودند وقتی من را دیدم به شدت گریه میکردند.
دهباشی در ادامه گفتگو گفت: از خدا ممنونم که امتحان نهایی را از من گرفت علی پسر من ۲۲ سال داشت که سال ۸۳ در یک سانحه تصادف جان خود را از دست داد من و علی که او را علی جان خطاب میکردم با هم دوست بودیم؛ روز خاکسپاری سر مزار او به حاضران گفتم همگی به عروسی پسر من بدون دعوت خوش آمدید انشالله شما هیچوقت چنین عروسی نداشته باشید امیدوارم در شادیهای شما جبران کنم. از وقتی خود را شناختم برای همه چیز آماده بودهام؛ خوش به حال پسرم که آسمانی شد قلب علی را اهدا کردیم؛ دریچه آئورت و ... برای ۳ نفر دیگر استفاده شد.
دهباشی در ادامه گفت: زندگی زیباست آن را زیبا ببینید احساس مسئولیت داشته باشید همه باید وجدان کاری داشته باشیم عاشق خدا و بندگان خدا باشیم کاری که انجام میدهیم توأم با انگیزه و هدف باشد به هر آنچه داریم قانع باشیم و برای زندگی بهتر تلاش بیشتر کنیم.
در بخش دیگر حجتالاسلام برمایی از ابراهیم دهباشی خواست تا با چند زبانی که به آنها مسلط است برای بینندگان لحظاتی صحبت کند. دهباشی هم به زبانهای انگلیسی، ترکی، فرانسوی و... صحبت کرد و فضایی شاد در استودیو حاکم شد.
در ادامه ظفری در پاسخ به سوال برمایی که پرسید شما از خدا چه دارید گفت: از خدا همیشه خواستهام بتوانم برای مردم و خانوادهام قدم خیر بردارم پول، خانواده، آبروی مردم و ... همه امانت خداوند نزد من هستند.
در پایان دهباشی با دعای عاقبت به خیری برای همه مردم به صحبتهای خود پایان داد. ظفری نیز بیان کرد: آرزوی خوشبختی تمام جوانان را دارم امیدوارم همه به راه راست هدایت شویم.
ویژهبرنامه «دعوت» به تهیهکنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجتالاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت ۱۹:۱۵ پخش میشود.