تلاوت جزء به جزء قرآن مجید/ صفحه ۳۰۲
خبرگزاری میزان-تلاوت صفحه سیصد و دوم «سوره الکهف » را با صدای استاد محمد صدیق منشاوی میشنوید.
- تلاوت صفحه سیصد و دوم «سوره الکهف از آیه ۷۵ تا ۸۳» در قالب فایل صوتی با صدای استاد منشاوی را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است.
تلاوت صفحه سیصد و دوم «سوره الکهف از آیه ۷۵ تا ۸۳»
[video src="https://www.mizan.news/wp-content/uploads/2022/01/01"]
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ۷۵
گفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آنکه با من صبر کنى نخواهى داشت؟
گفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آنکه با من صبر کنى نخواهى داشت؟
قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۭ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا ۷۶
موسى گفت: اگر بار دیگر از تو مؤاخذه و اعتراضى کردم از آن بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن که از (تقصیر) من عذر موجه (بر متارکۀ دوستى) به دست خواهى داشت
فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا ۷۷
باز با هم روان شدند تا وارد بر شهرى شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانى آنها ابا کردند (آنها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزدیکى دروازۀ آن) شهر به دیوارى که نزدیک به انهدام بود رسیدند و آن عالم به استحکام و تعمیر آن پرداخت باز موسى گفت: روا بود که بر این کار اجرتى مى گرفتى
قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا ۷۸
آن عالم گفت: این (سه بار کم ظرفى و بى صبرى و اعتراض، عذر) مفارقت بین من و توست، من همین ساعت تو را بر اسرار کارهایم که بر فهم آن صبر و ظرفیت نداشتى آگاه مى سازم
أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا ۷۹.
اما آن کشتى، صاحبش خانوادۀ فقیرى بود که در دریا کار مى کردند (و از آن کشتى کسب و ارتزاق مى نمودند) خواستم، چون کشتىها (ى بى عیب) را پادشاه در سر راه به غصب مى گرفت این کشتى را ناقص کنم (تا براى آن فقیران باقى بماند)
وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا ۸۰
و، اما آن پسر (کافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باک داشتیم که آن پسر آنها را به خوى کفر و طغیان خود درآورد
فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا ۸۱
خواستیم تا به جاى او خدایشان فرزندى بهتر و صالحتر و مهذبتر و نزدیکتر به ارحام پرستى به آن پدر و مادر بخشد
وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِیۚ ذَٰلِکَ تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا ۸۲
و، اما آن دیوار از آن دو طفل یتیمى در آن شهر بود که پدرى صالح داشتند و زیر آن گنجى براى آن دو نهفته بود، خدایت خواست تا به لطف خود آن اطفال به حد رشد رسند و خودشان گنج را استخراج کنند و من این کارها نه از پیش خود (بلکه به امر خدا) کردم این است مآل و باطن کارهایى که تو طاقت و ظرفیت بر انجام آن نداشتى
وَیَسۡـَٔلُونَکَ عَن ذِی ٱلۡقَرۡنَیۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا ۸۳
و از تو (اى رسول) سؤال از ذو القرنین مى کنند، پاسخ ده که من به زودى حکایتى از او بر شما خواهم خواند
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *