اصلا صلاح نیست که به جون هم بیفتیم، باید تحمل کنیم
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به
روایت نهم؛ بختیاری
اوایل جنگ در کردستان کار بسیار مشکل بود. مردم به بچههای پاسدار و علیالخصوص به بروجردی به چشم یک خارجی نگاه میکردند.
از مظلومیت و غربت بروجردی به تنگ آمدم. به سراغش رفتم و گفتم: برادر بروجردی! وضع خیلی نگران کننده است. مردان سیاسی شهر، شما رو قبول ندارند و علیه شما تبلیغ می کنند. مردم عادی هم که به شما به چشم یک بیگانه نگاه میکنند.
گفت: الحمدلله رب العالمین! آنها این جریان رو به راه انداختند که ما رو درگیر کنن. ما توکل به خدا کردیم و به خاطر اجرای دستورات الهی و عمل به تکلیفمان به اینجا آمدیم. این مسائل هم اصلا برای من مهم نیستن.
گفتم: این که شما میگی درست، ولی باید بین ما و مسئولان هماهنگی باشه، والا هرگز موفق نمیشویم.
با آرامش و طمأنیه خاصی جواب داد: برادر! من ایمان دارم که رفتار اینها تأثیر گرفته از بیرونه و اینها به خودی خود، آدمهای بدی نیستند و با چند بار صحبت کردن، توجیه میشن. الان هم وقت مبارزه با شرق و غرب و ضد انقلابه. اونها نقطه قوتی ندارن، نقطهی قوت اونها، نقطهی ضعف ماست. به خاطر همین، اصلا صلاح نیست که به جون هم بیفتیم، باید تحمل کنیم. اگه اونها رو دیدی، بگو بروجردی به شما سلام میرسونه و شما هم بهتره که بنده خدا باشید و مبارزه با دشمن رو سرلوحهی کارتون قرار بدین."