صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

رمان «تیغ و مهتاب» روایتی از نایب دوم «امام‌زمان(عج)» در زمان غیبت صغری

۱۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۰:۰۰
کد خبر: ۴۲۹۲۷۶۹
رمان تیغ و مهتاب، نوشتۀ الهه بهشتی توسط شرکت چاپ و نشر بین‌الملل منتشر شد.

خبرگزاری میزان - رمان تیغ و مهتاب مبنای داستان و رمان تخیل است. به عبارتی فانتزی و فراواقعیت بستری می‌گردند تا حقایق و وقایع به صورتی ملموس و جذاب پیش روی خواننده قرار گیرد.

رمان تیغ و مهتاب

رمان تیغ و مهتاب نیز بر اساس شواهد و مکتوبات منسوب به محمد‌بن‌عثمان عمری نایب دوم امام‌زمان علیه‌السلام بر بستری از تخیل نوشته شده‌است.

در این مورد نگارنده در رمان تیغ و مهتاب تلاش نموده تا با به کارگیری عناصری چون شخصیت‌پردازی، فضا سازی، طنز (و نه هزل) و ایجاد اوج و فرود داستانی به این اثر جذابیت بخشد تا خواننده (بخصوص خوانندگان جوان) را تحت تاثیر قرار دهد.

به این ترتیب بخشی از رسالت خویش مبنی بر نشر مهدویت را به انجام رساند. 

برشی از رمان تیغ و مهتاب

شانه به شانه‌ام می‌آمد. ناگهان ایستاد و گفت: نرویم بهتر است.

برگشت. اما من ایستاده بودم. چند قدم نرفته، بازماند و گفت: برای درک حیلۀ دشمن باید با او همنشین شد. خوب است که برویم.

تا کنارم آمد و چند قدم پیش رفت. من اما، حرکت نکردم. باز ایستاد و گفت: دیدن روی نحس ابن هلال عبرتایی با آن طمطراق و ریش‌های خزابی ... من نمی‌آیم خودتان بروید.

رو به عقب چرخید و چند قدم نرفته، متوقف شد. متفکرانه گفت: اگر ابن هلال تندی کند و به خشم بیایید چند شقه‌اش می‌کنید، بیایم که مانع شما شوم.

آمرانه گفتم: حسین!

چشم برویم.

حرکت کردیم به سوی خانۀ ابن هلال که چندی از بزرگان و تجار شهر را دعوت کرده بود، از جمله ما را. باید در  مجلس حاضر می‌شدیم وگرنه خصومت ما با او  آشکار می‌شد که به صلاح دایرۀ وکالت نبود ...

... اخم‌های حسین‌بن‌روح درهم بود. تکه‌ای نان برداشت‌. ناگهان عبرتایی با سروصدا جابجا شد و پای عریانش را بالا آورد و میان سفره گذاشت. پایی که تمیز نبود، کج و معوج شده و پر از پینه بود. صدای فرو دادن آب دهان حسین‌بن‌روح را شنیدم.

لقمۀ نان را به میان مجمع انداخت و چهره درهم کشید. عبرتایی چند بار به پایش زد و گفت: آیا می‌دانید از چه پاهای من چنین کج و ناقص و پینه‌دار شده؟ من پنجاه و اندی به حج و زیارت خانۀ خدا رفته‌ام و بیست بار پیاده.

سکوت کرد. جمعی به حیرت ناله کردند. ادامه داد: بیست بار پیاده به زیارت خانۀ خدا رفتم و نذر کردم که حقیقت را به من بنماید. او مرا اجابت کرد. من نور حق را در جانشینی ائمه در زمین یافته‌ام.

آن‌ها روزی‌رسان و برکت‌دهندگان آسمان و زمینند. پس کلام مرا قبول کنید و به آیین من ایمان آورید و آن را نشر دهید تا چونان پیروانم رستگار شوید، چنانچه من شدم.

ناگهان حسین‌بن‌روح گفت: رستگاری‌تان از کجا پیداست‌؟!

عبرتایی ناگهان خاموش شد با چشم‌های حیران که چه بگوید. حاضرین نیز در سکوت منتظر پاسخ بودند. چنان محکم به پهلوی حسین‌بن‌روح کوفتم که تکان خورد و بلافاصله گفت: البته از پاهای شما. مانده‌ام با این پای مصدوم چگونه بیست بار پیاده به حج رفته‌اید. این لطف و کمک پروردگار است.

همچنین در بخش دیگری از رمان تیغ و مهتاب آمده است: عبرتایی چند سرفۀ کوتاه نمود و نفس عمیق کشید. گفت: آری بسی دردناک و سخت بود، اما خدای متعال و لطف ائمه مرا یاری نمود تا حقانیت آیینمان را اثبات نمایم.

 ضربه‌ای دیگر به پهلوی حسین کوفتم که لب‌ها را به‌شدت بر هم می‌فشرد و حفره‌های بینی‌اش از فشار خندۀ فرو داده فراخ شده بود. سر به زیر انداختم و به بهانۀ نوازش محاسن خنده‌ام را پنهان کردم. باشد که دیگر با حسین‌بن‌روح به مجالس این چنین نیایم ... (تلخیصی از صفحات 23 الی 29 کتاب)

رمان تیغ و مهتاب، نوشتۀ الهه بهشتی، در 95 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 22 هزار تومان، توسط شرکت چاپ و نشر بین‌الملل راهی بازار شده‌است.

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *